در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش گردش عادی خون و برف
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:33:53
امکان خرید پایان یافته
۱۱ تا ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
۱۹:۳۰  |  ۳۵ دقیقه
بها: ۱۵,۰۰۰ تومان

اینستاگرام نمایش:
https://www.instagram.com/theatre_gardesh

دریافت تندیس بهترین بازیگر از پنجمین جشنواره ی بین المللی مونولیو

رزرو بلیت:۰۹۳۳۲۲۶۵۱۲۱ 

اخبار

›› استقبال هنرمندان از «گردش عادی خون و برف»

آواها

مکان

خیابان آیت اله طالقانی، خیابان شهید موسوی شمالی (فرصت سابق)، باغ هنر، خانه‌ی هنرمندان ایران، تماشاخانه استاد عزت‌اله انتظامی
تلفن:  ۸۸۳۱۰۴۵۷، ۸۸۳۱۰۴۵۸

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
متن فوق العاده قوی و حساب شده داشت . اشاره به جزئیات فیریولوژی بدن دقیق و بجا بود . فقط نمیدونم نویسده به پزشکی اشراف دارند یا مشاور پزشکی در کنارش بوده که چنین جزئیات هم به زیبایی ذکر شده ولی در بروشور اسمی از مشاور پزشک نبود. . من زمان اجرا احساس میکردم که با متن خارجی در ارتباطم ولی بعدا فهمیدم نویسنده ایرانیه من شناختی از کارای قبلیشون ندارم. و مسئله اهدا جسد شاید در جهان مرسوم باشه ولی در ایران فک کنم بندرت انجام بشه
بازی روان و ساده بدون ادا و اصول اجراهای مرسوم مونولوگ ،کار رو فاخر کرده بود و بخصوص پایان متفاوتش که خواشت تماشاکر با همون حس از تماشاخانه بیرون بره و با دیدن عوامل و تشویق آنها ارتباطش با تئاتر قطع نشه که کار ستودنی بود
نویسنده همون خواهر کوچیکه شهرزاد در سریال شهرزاد و فک کنم اولین متنی که از ایشون اجرا میشه
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"گردش عادی خون و برف، رویاروی ِ تکانه ی ِعشق و نفرت "

روان آدمی وجودی کاملا درخود حاضر و اغلب در هیات خوداگاه نیست بلکه بیشتر ترکیبی تقسیم شده و بسیار ناشناختنی از سطوح مختلف روانی ست که در شرایط و موقعیت های مختلف خویش را بروز میدهد "ما همانی نیستیم که می شناسیم "
بسیاری از تحریکات ذهنی آدمی میتواند بخش هایی را بروز دهد که گاه ما از آنها بی خبریم ،بخصوص تکامل روانی جنسیتی که میتواند امری بنیادی در روند شکل گیری روانی هر فرد باشد
گردش عادی خون و برف، یکی از خلاقانه ترین موضوعات ِروانی آدمی در بحث الگوهای ادیپی و حضور عامل لیبیدو (انرژی روانی _جنسی )ست که توانسته لایه های زیرین درونی آدمی را با دست مایه ی ِارتباط پدر _دختری بکاود و بروز دهد
دختری که طبق وصیت پدر قرارست بدن اورا در کلاس درس تشریح کند ، دستخوش ِموقعیتی میشود که اورا به نفوذ عمیقی از لایه های درونی اش میکند که شاید تا پیش از آن بطور مستقیم تر قابل ادراک نبوده و تمام آنها بنوعی به حضور و نوع رفتار پدر در طول سالها مرتبط ست ،هر چه از جریان عادی خود خارج شود میتواند ... دیدن ادامه ›› ویران کننده باشد خواه گردش خون یا برف یا عشق والد به فرزند
سرکوب های روانی در عدم دریافت جریان ِطبیعی ِعاشقانه برای فرزند تاثیرات عمیقی برجای میگذارد که حتی سبب بروز تناقضات ِشدید احساسی ، لذتی و رفتاری میشود آنچنان که منشاء نخستینِ نفرت و خشونت را میتوان به نوع رفتار پدران منتسب دانست
* باباها اونقدر که به بچه هاشون فکرمیکنن به هیچ چیز دیگه ای فکر نمیکنن*
*پدر خیلی سالم زندگی میکرد ....*
*یک سیگار آتش زد و رفت تو اتاقش ...*
*من همیشه بهش زنگ میزدم ببینم رسیده خونه یا نه ،قرصاشو خورده ... *
مخاطب ِگردش عادی خون و برف در دایره ی ذهنی ِدختر و پدری وارد میشود که قادر به داشتن ِروابط عاشقانه و مهرورزانه ی طبیعی نبوده اند پدری که حتی از بوسیدن دخترش اجتناب داشته و یا حتی پاسخ "شب بخیر" اورا نمیدهد آغوشش نمیگیرد و بااو حرف نمیزند ناگهان پس از مرگ وصیت میکند که بدنش را دخترش تشریح کندکالبدش را بشکافد و اعضای آنرا در معرض دید همگان بگذارد
دختر که همیشه بدنبال جلب مهرِپدر بوده اما پاسخ ِلازم را دریافت نکرده در موقعیتی قرار میگیرد که پرده از حقایق پنهان درونی اش برداشته میشود تا آن حد که حتی با اشاره ی مکرر دختر به عریانی جسم پدر وتاکید او براین مورد و فقدان هرگونه لمس و تماس فیزیکی با او ،تکانه ی لذت و جنسی خویش را هویدا میکند .. دختری که در مرز عشق و نفرت درحال تشریح پیکر و لایه های روانی ِخویش ست و پدری که اینک پس از مرگ بااو ارتباط جسمی و لمس برقرار میکند آنهم با وصیتی که جای ِامتناع را برای دختر نمیگذارد ، و حضورِجبریت ِحاکمانه ی خود و بدون در نظر گرفتن احساس ِدختر به وی حضوری را تحمیل میکند که هر آنچه از وی باقی مانده نیر ویران میشود ،جنگ ِ دختر در روان خود و خاطرات ِگذشته ، در برابر محرومیت های عاطفی ، جنسی و روانی اش برای بقا و حیات خود سودی نمیکند و فرو میریزد مانند دریچه ی بین دوبطنی که بسته نشده ست و با درهم آمیختگی خون، گردش را مختل و مرگ را منجر میشود

نمایش ِگردش عادی خون و برف یکی از قابل توجه ترین نمایش های مبتنی بر نظریه های روانکاوی تئاتریست که بسیار قابل تعمق ست
با آرزوی موفقیت برای گروه و نویسنده ی متن ، خانم احمدی که حاکی از نگاه و قلم قوی ایشان دارد

نیلوفرثانی
16اردیبهشت 95

پ.ن : * ...* بخشی از دیالوگ نمایش

خیلی خوب و عمیق بود
ممنونم
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
درود جناب شمس عزیز
مباحثه با جنابعالی پراز نکته و آموزه بود سپاس
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
شمس (arshia8)
نیلوفر ثانی عزیز
سپاس از لطف تان.مصاحبت با دوستان اهل اندیشه را گرامی باید داشت،همواره با «یافت» و دریافت های نوین،که «وجوه دیگری»از هستی را رو می کند.مثل «لحظه ی مسدودی» که ناگهان دری گشوده می شود.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تشریح تناقضات خونی دختر جناب برفی
نمایش تنها بازگویی رابطه ی میان دختر و پدر نیست بلکه با حضور یافتن پدر در قالب جسد و دختری که به تشریح آن می پردازد مناسبات ان دو را به وقوع می رساند.
پدر با وصیتی که میکند .دختر را در جایگاه خود قرار می دهد.این بار دختر بدون هیچ احساسی به تشریح جسد پدر می پردازد.او فراموش می کند پدر را اما این اتفاق تنها عکسی از دختر است و تمام ماجرا نیست.او در تلاش برای زندگی به گذشته اش می اندیشد و به جریان خون.
دختر چشم هایش را می بندد تا به یاد اورد, او دیگر تاب حضور در این جایگاه را ندارد.
چه خوب که در پایان دختر هیچ حضوری ندارد او نه توان تشریح دارد و نه توان حضور به عنوان استادی از جنس برف
علی عزیز چقدر زیبا و موجز درباره نمایش نوشتی.لذت بردم.ممنون
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵
علی جان بس شفاف رقم زدی ، لذت بردم و ممنون .
دختر چشم هایش را می بندد تا با واکاوی درون به رهایی رسد ، به زندگی رسد .
" خوش بختانه یا بد بختانه جسدا بر خلاف آدمهای زنده آزاری به کسی نمی رسونن "
باید چون جریان خون در گشتی در درون به پالایش رسید .
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
مامان ناهید خیلی ممنون که خوندین.
دلتنگ دیدارتونم
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید