هولودومور
The Holodomor
نامی برای یک فاجعه.
اصلاحات استالینی تقریبا ۳۰ سال پیش از اصلاحات رضاشاهی در شوروی شروع شد. یکی از اهدافش از بین بردن خان و خانسالاری بود. کولاک ها. کولاک ها یا اعدام شدند یا به سیبری تبعید شدن و یا اموالشون مصادره شد و به اردوگاه های کار اجباری فرستاده شدن.
بخش دیگر اصلاحات استالینی، متمرکز کردن تمام محصولات کشاورزی شوروی تحت نظارت حکومت مرکزی بود. یکی از اهداف این تمرکز، افزایش صادرات بود. این متمرکز کردن باعث قحطی گسترده در بخشهای زیادی از شوروی شد. من جمله اوکراین.
طبق این برنامه، اوکراین ملزم به تامین یک سوم غله ی شوروی شد و هر خانواده
... دیدن ادامه ››
که سهم خودش رو تحویل نمیداد، به جرم خیانت به شدت مجازات میشد. اوکراین که تا پیش از این اصلاحات سرزمین حاصلخیزی بود، دچار قحطی شد. در این دوره مرزهای اوکراین بسته شد تا رعایا امکان خروج از اوکراین رو نداشته باشن و مواد غذایی هم وارد نشه. حتی ذخیره ی غذایی خانه ها هم جمع آوردی و از اوکراین خارج شد.
کسانی که به مزارع می رفتند تا ته مانده ی غلات که برای دولت قابل برداشت نبود رو جمع کنن، به مرگ محکوم میشدن. یا در جا کشته میشدن.
گرسنگی همه گیر شد تا پای مرگ. مرگی عجیب.
مرگ با اسلحه معمولا چند ثانیه طول میکشه. بر اثر خفگی، حدود پنج دقیقه. تشنگی، حداکثر یک هفته. گرسنگی اما ممکنه ماهها طول بکشه. ماهها داشتن احساسی که قبل از ناهار داریم یا شام. گرسنگی.
معمولا وقتی گرسنه میشم، کلافه میشم. سعی میکنم به نحوی چیزی بخورم. دیدم کساییکه اگه چند ساعت از وقت غذاشون بگذره، آدم دیگه ای میشن. مارمضونا، نمیشه با کسی حرف زد. با اون همه زولبیا و افطاری دیشب خورده شده و امشب هم منتظره. اگه چند روز غذای درست نخوریم، مغز درست کار نمیکنه. نمیتونیم اونیکه بودیم باشیم، امکانش نیست.
تصور اینکه زندگی در همچین جامعه ای چطور میتونه باشه، برام کم و بیش ناممکنه. اینکه هرکسی رو که میبینم تا حد مرگ گرسنه س. همسایه، فامیل، دوست، دشمن. اینکه روابط آدمها تحت فشار گرسنگی چه شکلی پیدا میکنه. پدر گرسنه و فرزند، مادر گرسنه و فرزند، فرزندان گرسنه و والدین، فامیل گرسنه، همسایه گرسنه. همه به غایت گرسنه. چی بینشون گذشته. چی بهشون گذشته.
تجسم اونچه تو سالهای ۳۲ و ۳۳ در اوکراین گذشته، غیرممکنه. تصویر یک شهر با مردم گرسنه از پساآخرالزمانی ترین فیلمها هم هولناکتره. اما اوکراین فیلم نبود، واقعی بود.
***ادامه این نوشته حاوی تصاویر دلخراشه و روح خراش***
بعد از یه مدت گرسنگی، بدن برای زنده موندن شروع میکنه به خوردن خودش. از چربی شروع میکنه، بعد ماهیچه ها و مفاصل و استخون ها رو. ذره ذره خودش رو مصرف میکنه. تصاویر گورهای دسته جمعی که اجساد رو میندازن توش، فجیعه. یک اسکلت تیره. معمولا استخوان ها سفیدن، به خاطر کلسیمشون. اما تو این تصاویر یک لایه پوست نازک و تیره روی یک اسکلت کشیده شده. تمام جزییات اسکلت مشخصه. جسد یه موجود زنده به خاطر وجود گوشت و چربی، خیلی نرم و منعطفه اما تو این تصاویر نوع حرکت اجساد موقعی که از گاری بلندشون میکنن و داخل گودال میدازن، لق و خشکه. بدن از فرط گرسنگی و به امید زنده موندن تا آخرین ذره ی ماهیچه ها و حتی لایه هایی از پوست رو تجزیه و مصرف کرده. یک گرسنگی برای ماهها... تصور اینکه چند روز شکمم قار و قور کنه، سخته. و شکم عزیزانم. و بین ۲ تا ۱۲ میلیون نفر حدود دو سال غذا نخوردن و از این گرسنگی مردن.
هولودومور