در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیر اخوان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:35:28
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
تئاتر خورشتی
بسیار گفته ایم و شنیده ایم که شبهای اول به دیدن اجرا نیایید تا کار جا بیفتد و...
بسیار سعی کردیم و میکنیم تا کاری نکنیم که تئاترمان مثل خورشت شود و نیاز به جا افتادن داشته باشد،مهمانی ما از همان روز اول برپاست .
امیر اخوان ((کارگردان نمایش اهانت به تماشاگر))

امیدوارم میزبان خوبی باشید که حتما هستید .
فقط می ماند انتخاب این اسم برای نمایش که برایم علامت سوال بزرگی است !!!
۰۲ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گیشه = کیفیت
چند کلمه صادقانه با تیوالی ها
در ابتدا میخواستیم صندوقی بگذاریم و گیشه ای نداشته باشیم تا هرکه هر قیمتی فکر میکند صحیح است بپردازد ، بحث های زیادی کردیم تعدادی گفتند زیادی روشنفکرانه است بعضی گفتند صدقه است و...
پذیرفتیم اما باز هم نمیخواستیم کسی به خاطر قیمت بلیت از دیدن کار ما صرف نظر کند اما باز هم میشنویم که ((ارزش کار خود را پایین نیاورید ))و... اما دیگر اینجا به این حرف ها گوش ندادیم.
مسئله آخر دانشجویان هستند. برای ما ((پیاده ها )) بیشتر از پول بلیت دانشجویان حضور هم کلاسی هایمان ،هم دانشگاهیان و در کل دوستان و تئاتری های دانشجوست که مهم است چرا که خود دانشجوییم و مشکلات خود را بهتر میدانیم و بیشتر از همه میدانیم که انرژی که از دوستانمان میگیریم از همه اینها بیشتر می ارزد.
عذر تقصیر به خاطر زیاده گویی...
امیر اخوان ((کارگردان نمایش اهانت به تماشاگر))
گروه همیاری (support)
حضور شما کارگردان ارجمند در تیوال و در میان مخاطبانتان را ارج می نهیم.
۲۸ خرداد ۱۳۹۴
امیر اخوان گرامی سلام.

خواستم تبریک بگم بابت این که صندوقی نگذاشتید. بحث روشنفکری نیست اما بحث صدقه کاملا درسته! کار شما هر چقدر هم هنری، وقتی روی صحنه میره ناخودآگاه تبدیل به یک کالای تجاری میشه که باید بفروشه وگرنه امکانی برای اجرا های بعدیتون وجود نداره. هنرمند رویا خلق می کنه و رویا میفروشه. ولی در مورد دانشجو ها در تمام دنیا امتیازات و تخفیف هایی برای قشر فرهنگی در نظر می گیرند تا ارتباطشون با دنیای هنر و فرهنگ قطع نشه. این کار شما زیباست و درست و اصولی. به همین روند ادامه بدهید. امیدوارم خیلی زود به دیدن این نمایش بیام. موفق باشید.
۲۹ خرداد ۱۳۹۴
ممنون از توجه شخص شما آقای نصیری و گروه همیاری محترم
۳۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تئاتر ما حرفه ای نیست
تئاتر ما کارگردانش کار اولیست
تئاتر ما بازیگران جوان دارد
تئاتر ما دور و برش شلوغ نیست
تئاتر ما از فضای حرفه ای دل خوشی ندارد
تئاتر ما آماتوری است
تئاتر ما در تمرین شکل میگرد نه در تبلیغ
تئاتر ما ضیافتی برای تئاتر بین هاست نه چهره بین ها
تئاتر ما هرآنچه هست در خودش است
تئاتر ما دلش میخواهد با نه گفتن به مثل بقیه شدن بایستد
تئاتر ما به دنبال خودش میگردد
تئاتر ما همین است
.
.
.
امیر اخوان (گروه تئاتر پیاده ها)
نمایش اهانت به تماشاگر
نیما نادری «یوبیتسومه» را نمایشنامه خوانی می‌کند

نمایشنامه «یوبیتسومه» به نویسندگی و کارگردانی نیما نادری و با حضورمریم بوبانی، مهدی صباغی، معصومی رحمانی نمایشنامه خوانی می‌شود.

این جلسه ۲۳ شهریور ماه ساعت ۱۸ در تالار حافظ برگزار می‌شود. در این نمایشنامه خوانی بهرنگ دزفولی زاده:عکاس،مهدی راستگو و امیر اخوان به عنوان دستیاران اجرا و بهناز شیربانی:روابط عمومی،نادری را همراهی می‌کنند.

نمایشنامه«یوبیتسومه» در شانزدهمین جشنواره تئاتر دانشگاهی موفق به کسب جایزه نمایشنامه نویسی(جایزه ... دیدن ادامه ›› اکبر رادی)شد.


نیما نادری تا پیش از این نویسندگی یکی از اپیزودهای نمایشنامه «سه گانه اورنگ» را به همراه علیرضا نادری و محمد امیر یار احمدی برعهده داشت.

خوشحال میشیم ببینیمتون...


علاقه مندان برای خرید و رزرو بلیط می‌توانند به سایت بنیاد رودکی مراجعه کنند.
زهرا غیاثیان و مرضیه این را دوست دارند
سایت بنیاد رودکی قسمت رزرو بلیط نداره جناب اخوان
۱۹ شهریور ۱۳۹۲
بله....حق با شماست
۲۰ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادداشت حسین کیانی درباره نمایش زمان لرزه

نمایش زمان لرزه دو بُعد دارد.یکی بعد تاریخی و فرا زمانی،دیگری بعد زبانی و فرا دستوری.در بعد تاریخی که اعتبار از دوران جنگ عراق با ایران می گیرد،تاریکی نقش عمده دارد.گاه و بیگاه نور از صحنه میپرد تا بمبی از جنگده های عراقی فرو نیفتد.اما این تاریکی های گاه به گاه دلالت بر جای دیگری دارد.این روابط آدمهاست که تاریک است ، درونشان است که خاموش شده .عشقی اگر بوده مدفون شده و اگر هست جرئت بروز ندارد . رابطه ی زناشویی هم اگر هست گسستنی به نظر می آید و مضحک.فانوس به دست داستان نیز پیرمرد ی است بی پیوند با همه چیز.پادویی است زحمتکش ، درخت بی برگ و باری است منتظر تند بادی است برای فرو افتادن.همه چیز در مسیر زوال است و زنانگی نمایش در زنجیر عشقی خفته در خاک که برادر زنده اش پاسداری از ناموس برادر را وظیفه ی خود می داند تا مرز ناممکن.
آدمها در گریز از تنهایی هایشان نمی توانند به یکدیگر پناه ببرند. تاریکی میانشان فاصله انداخته .راه نجات خروج از این خانه ی بی فانوس است.محکوم عشق برادرِ مُرده ،عشقکی می جوید پیکان سوار و بی چیز.زن و شوهر مضحک هم به فکر گرفتن سهم ،البته به خواست زن ،که عروس خانه است.

برادرِ بزرگ که بنظر سالهاست مُرده ،اما همچنان نفس می کشد،از مرز ناممکن عبور نمی کند.رضایت به ازدواج زنِ برادرِ مرده ی خود می دهد ، برادر ... دیدن ادامه ›› مضحک و عروس او را با سهم ،بیرون میفرستد و خود را تنها میسازد.تنها و رها در خانه ای تاریک. شاید از خود میخواهد انتقام بگیرد.انتقام از عشقی ممنوع که به زنِ برادرِمرده ی خود دارد و نیز انتقام از مالی که از راه جبهه و جنگ و احتکار نصیبش شده.

اما بُعد دوم نمایش که زبانی است ، فرا دستوری عمل میکند. زبان از مرز دستورهای محتمل و قاعده مندانه عبور میکند و مبدل میشود به شعرِ صحنه،شعری که علی رغم گاهی تصنعی بودنش ، شخصیتها را در گفتنش دچار لکنت نمی کند.روانیِ زبان شعرناکِ نمایش، حتی بُعد تاریخی را هم سیالیّت میبخشد.این جنگ علیه ایران هر جنگی میتواند باشد و این آدم ها هر کجای تاریخ این سرزمین .مهم تاریکی است که باید روشن شود.مهم منبع نوری است که باید به آن اندیشیده شود.

در نمایش زمان لرزه نور کم است ،اما هست. فانوس پیرمردِ پیشکار نمی شکند. شاید ناصر خانِ نمایش همان برادر بزرگ ،که خود را از حرامی ها و نادرستی ها می تکاند.بعد از چند چله نشینی ،روحی صفا دهد و برخیزد.

زمان برای همه ی آدمها ،گاهی می لرزد،اما این لرزیدن ابدی نیست. زمان،ثبات دهنده به همه چیز است . بالاخره پیرمرد با فانوس روشن سر میرسد.

حسین کیانی
13 تیر 92

بیتا نجاتی و امید رستگار این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ناصر: قلقلک همون نور کِدِرهِ که گلای قالی رو رقاص می کنه بی ناقاره. میگردونه تو سه و چهار این بافه بهشتی، میچرخونه دور تا دور اتاق. همچین که دلت قرص میشه از بوی گرما و تنت مور مور میشه از نفسش.
سهیلا: نفسی نمونده. ناله س.
ناصر: مصیبت خوونی! سیاه بستی تو چشات. محرمه دلت.
سهیلا: ظهر عاشوراس .
ناصر: ذکر مصیبت کن در و دیوارو می گریونم برات.
سهیلا: خشکیده اشک این در و دیوارا، نمیبینی؟ یه مشت خاکه و کلوخ، از بس که اشک ریخته پای چِل و چِل بازی آدماش.
ناصر: عیون کن. تا آوار نشده رو سرمون....
.
.
.
.
.

سلام...
از اینکه لطف میکنید تئاتر ما رو میبینید و نظراتون رو که تک تکشون به ما انرژی میده ، میگذارید بسیار سپاسگزارم.....حتی انتقاد هایی که ما رو به فکر میندازه و سعی میکنیم از همه اونها استفاده لازم رو ببریم.....
دلگرم حضورتون هستیم....
سپاس از شما جناب اخوان به خاطر ارزشی که برای نظرات مخاطبینتون قائلید و روحیه نقدپذیری که دارید.
۰۵ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید