در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ابرشیر | درباره نمایش هنگامی که ...
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:01:41
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
((تجربه گرایی در سطح ))
" هنگامی که..."، نمایش تجربه گرایی است که ضمنا می خواهد حامل مضمون اجتماعی ستم رفته بر زنان و دختران این بارشاید (عمدتا) افغان تبار باشد.
قراردادهای اجرای مرسوم بین مخاطب ، محیط اجرایی و اجراگران در این نمایش دچار فروپاشی می شود. ظاهرا قرار است از این مسیر خلاقیت جدیدی در تجربه ی اجرایی بین مخاطبین و اجراگران ادراک گردد.تماشاگران در سه فضای مختلف جابه جا می شوند و قرارنیست جایگاه ساکن همیشگی را دوباره تجربه کنند..اینطور تصمیم گرفته شده است که تماشاگر به فضای بی ثباتی تشدید شونده ای قدم بگذارد و نهایتا فضا به تعادل برسد. اما به نظرم عنصر "بی ثباتی یا تشتت" به هیچ عنوان در درک حسی حضور من تماشاگر اجرایی نمی شود. تکرار گزاره هایی مبنی بر اعمال فشار نیروها و... از طرف اجراگران یا حتی القاء فضای به اصطلاح ارعاب به بهای به کارگیری لحن توهین آمیز دستوری به تماشاگران در فاز اول نمایش کارکردی ندارد و چه بسا صرفا نوعی تعرض رفتاری ساده (و البته توهین آمیز) تلقی می شود! ایده عدم ثبات فیزیکی تماشاگران به واسطه ی راه رفتن یا نشستن بر روی صندلی چرخ دار در حد تغییر فیزیکی ساده باقی مانده است و فلسفه ی اجرایی آن در مفهوم سازی کلی نمایش در مواجه با مفاهیمی مانند قدرت،ظلم پذیری،خشونت و سیاهی ... بی کفایت است.
اجراگران در ارتباط رو در رو و گاه فیزیکی(مثلا حول دادن صندلی های چرخ دار) با تماشاگران هستند و گاهی هم چندخط محدود دیالوگهایشان را به آنها می گویند، مجسمه کوچک یا آینه ای به تماشاگر می دهند.. البته برای من اجرای ظاهرا اینتراکتیوی که شاهدش بودم تجربه ی جدیدی نبود به نوعی دیگر این تجربه ی حرکت و تغییر محیط اجرا را در پرفورمنس مرثیه ای برای کتاب سوزی ها (علی اتحاد) و تجربه ی ارتباط اجراگران با مخاطبان را در نمایش کابوس نامه( وحید رهبانی)، ... دیدن ادامه ›› نمایش اینجا جای تو نیست!( افسانه میر باقری) و...داشته ام.
اما آیا همه ی این اتفاقات و تغییرات شکلی در راستای ارتباط ارگانیک هر چه بیشتر مخاطبان اثر با مضمون نمایش بوده است؟ من چنین دریافتی نکردم .. ضمن اینکه این رویکرد توضیح دهنده در دیالوگ ها(تشریح رویدادهای فیزیکی فشار و تحرک و..) که کمترین ارجاعی به ماجراها و قصه دارد و رویه ی تعرض گرای (فاز اول) که متضمن اعمال قدرت و سلطه گری و... است و عبور از دالان اینستالیشن صورتکهای گچی و نقاشی اجراگران در فاز آخر در کلیت نمایش منجر به کنشمندی تماتیک من مخاطب با اثر نمی شود.
ضمنا کلیت فضای اجرا(فارغ از مضمون) به شدت مرا به یاد فضای کار رضا حداد "کشتن کفتر چاهی" انداخت...
در " زمانی که.." ، فرم و تلاش های تجربی در سطح به ایجاد اثری مترقی، نوآورانه و هماهنگ در تولید مفهوم منجر نمی شود و هدف نمایش از طرح کم رنگ مسایل زنان راه به جای نمی برد و تاثیری نمی گذارد.