در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال ابرشیر | درباره نمایش در میان ابرها
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:39:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
(( زندگی در خاطره ی مادر ابرهای خیال ))

*در این نوشته به بخش هایی از داستان نمایش با خوانش نگارنده اشاره شده است.

یک دهه بعد از اجرای اول "در میان ابرها " امیررضا کوهستانی، مساله مهاجرت به امری پیچیده تر و بحران زده تری در دنیای امروز تبدیل شده است.نمایش به بهانه ی مساله مهاجرت به مسائل دیگری از جمله ترک کردن و ناسازگاری با یکجانشینی،مفهوم مادر و وطن می پردازد و البته شاید واکنشی باشد به یک دوره تاریخی و فهم انتزاعی از باورهای بغرنج در شکل اسطوره و افسانه پردازی و بازتولیدآن.
"در میان ابرها"، از میان دریای مواج خیال، ما را به سواحل تلخ واقعیت می کشاند.این نمایش با خویی شاعرانه در قصه پردازی و طراحی انتزاعی زیبا، مفاهیم و موقعیت های تلخ انضمامی را در ذهن مخاطبانش قاب بندی می کند هرچندکه موضع گیری نمایش نسبت به برخی از رویکردهای تکرارشونده قابل نقد این دوره در زیباسازی توهم،منفعل به نظر می رسد.
این نمایش فضاسازی قدرتمندی دارد،بخشی از تکنیک نمایشی مثل شبیه خوانی در قرارداد کردن مکان ها و موقعیت ... دیدن ادامه ›› های ناممکن روی صحنه و پذیرش آن از سوی تماشاگران شکل می گیرد.بازیگران در محفظه آب می ایستند یا فرومی روند و قصه شان را می گویند اینجا زیر آب رودخانه است،دریا است،هواپیما است و...،قسمتی از ماجراها توسط بازیگران فقط قصه گویی می شود. بنابراین خلق بخشی از نمایش به ذهن خیال پرداز مخاطبانش واگذار شده است. البته این شیوه به معنای حذف وجوه تئاتریکال نوین در نمایش نیست بلکه در کنار آن، طراحی های خیال انگیز نور، صحنه و حضور محفظه های آب به معادل های استعاری و شعرگونه ی بصری مضامین اشاره شده بدل شده اند. زهدان، رودخانه، دریا، سرگشتگی، مادری،کوچ، عشق بازی، فرار،گور ،..
ایمور مرد میانسال در راه مهاجرت قاچاقی به انگلیس در رودخانه ساوا،غرق می شود او از اعماق رودخانه روایت می کند،در حال مردن است.گوش هایش پر از آب شده و می گوید اگر زنده بماند تا آخر عمر صدای دریا می شنود اینطور به نظر می رسد که ایمور در خاطره مادرش زنده می ماند و قصه ادامه می یابد. حالا مادر در میانه رودخانه قره قاج ایستاده..به اعتراض برنگشتن عشق قایق سازش که غرق شده و مرده است. مادر ده روز را در آب می ایستد بعد می گوید از رودخانه، ایمور را باردار است. ایمور به دنیا می آید،ایل مادر را طرد کرده است. ایمور در سیال ذهن مادرش، خاطره اش را نگه می دارد. مادر آرزو کرده فرزندش نتواند چیزی را فراموش کند.مادر با چکاندن گلوله ای به سرسینه پر از شیرش خودکشی می کند.تا سالها خاک دشت و شقایق های آن منطقه بوی باروت می گیرد...آیا ایمور همان مرد مرده ی مادر است که نطفه ای شده و از رودخانه به زهدان زن برگشته است؟
سپس شخصیت دخترجوان باردار در هواپیما با بازی بازیگر نقش مادر ایمور، قصه اش را ساز می کند.او می خواهد بچه اش را که به گفته ی خودش معجزه امامزاده ای است و نه نتیجه همبستری با هیچ مردی،در دیار بهتری به زمین بگذارد.با ایمور برخورد می کند که تصمیم داشته در همان میانه راه سفر بماند و در رستورانی کار کند و همراه با کارگرجنسی روزگار بگذراند ، اما دختر از او می خواهد در قبال پرداخت پولی همراهی اش کند. ایمور شخصیت آزادی است هیچ وابستگی در این دنیا ندارد، گویی جایی بند نمی شود. دختر را همراهی می کند. آنها به پناهگاه کاله فرانسه می رسند.جنین دختر سقط می شود.شب قبل از فرار ایمور از کمپ،دختر به او می گوید بچه ای از او می خواهد.البته بعد از خواندن دعای محرمیت..دختر جوان به نوعی قرینه معاصر مادر ایمور است.به نظر می رسد نمایشنامه نویس با یک رویکرد واحد به بارداری این دو زن در وجه اسطوره ای آنهاخدشه ایجادمی کند. وقتی از همانندی رنگ چشم های جنین مرده زن(یک چشم سبز و یک چشم آبی) با چشم های پیرمرد متولی امامزاده می گوید یا وقتی ایمورصبح پس از عشق بازی و ترک کمپ و دختر از روی دریای مانش از پدر واقعی قایق سازش تعریف می کند.او قایقی ساخته مانند قایقی هایی که پدرش برای دلواری ها می ساخته تا با آنها به جنگ کشتی های انگلیسی بروند،و ایمور رهسپار انگلستان است. اما از این نگاه تردیدآمیز، اعتراض فعالی درک نمی¬شود.این دور باطل در تاریخ باورها تکرار می شود و نمایش صرفا با زیبایی وهم گونه تخدیری،آن را روایت می کند.
از طرفی دیگر،جهان متن "در میان ابرها "، هم ترازی مردساخته ای،بین مادر بودن و زن بودن،برقرار می کند. زن برای زن بودن فقط باید مادر باشد. تمنیات در او سرکوب و منکوب می شود.بابت خواستی که دارد مستوجب عذاب است تا به رستگاری برسد.متن برخلاف اسطوره زدایی(به نظر) بی هدفش که در تسلسلی مبهم گرفتارآمده،این نگاه نابرابر نسبت به زن ،جسم ،خواست و حضورش را نیز در عرصه تاریخ معاصر بازتولید می کند.دختر می گویدبرای اینکه بتواند زندگی را ادامه بدهدبایدفرزندی داشته باشد. از ایمور می خواهد قبل از رفتنش از او باردار شود.آیا با این کار ایمور را از رفتن بازمی دارد یا با فکر مصلحت آمیز اقامتش در کشور مقصد این پیشنهاد را می دهد؟آیا مادربودن به او وطن می بخشد؟
در این بین بر فرزند قایق ساز دلواری ها چه روی داده که قایق می سازد برای رسیدن به سرزمین انگلیسی ها؟...تغییرات در مردان نمایش از یورش پدر به پناه جستن پسر رسیده و زنان در تکرار توهم رویاگونه گرفتار آمده اند و از واقعیت رهایی بخش گریزانند.آیا این نمایش، همچون ذهن بسیاری از مهاجرین با رویاهای شیرینی،واقعیت های بسیاری می پروراند که هرگز محقق نخواهد شد؟ آیا این توهم، به زیستن در آینده ای بیمار ختم نمی شود؟


اردشیر عزیز,
نقد رسایت را خواندم, اما هنوز نمایش را ندیدم.
ممنون که نقطه نظرات ارزنده ات را به اشتراک میگذاری دوست نکته بین و خوش قلم.
۲۴ خرداد ۱۳۹۶
جناب رحمانی گرامی سپاس از لطفتان و زمانی که برای خواندن مطلبم گذاشتید.
۰۳ تیر ۱۳۹۶
جناب موسوی کیانی خیلی با فرمایشاتتون موافقم ... کلیت کار در میان ابرها و طراحی برایم جذاب بود طوریکه بازی ها کمتر در نظرم آمد ... گواینگه به قول شما لحن و صدای معجونی همچنان قوت های جذب کننده اش را کم و بیش حفظ کرده بود.
.. متاسفانه اجراهای کوهستانی را در دهه ۸۰ را کم دیدم ... این اواخر بعد از شنیدن نمایش های تابستان و سالگشتگی رو هم اجرا برد که سالگشتگی به موضوع بازگشت دو بازیگر رقص روی لیوان ها بعد از یک دهه بود تا فیلم تاتر آن را صداگذاری کنند و ماجراهای گذر زمان..
۰۹ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خوشحالم که اونقدر دور شدم که دیگه نمی تونم برگردم.
اردشیر گرامی بعد از گذشت بیش از سه هفته از تماشای بی پدر که خیال خوبش نمیگذاشت تن به دیدن تیاتری بدهم الان سری به نمایش ها زدم به نظرم آمد این این نمایش و همینطور شنیدن ارزش وقت گذاشتن رو دارند البته ساعت نمایش شنیدن برای من اصلا مناسب نیست
به هر حال ممنون میشم نظرتون رو بفرمایید
۰۳ خرداد ۱۳۹۶
پرندیس ارجمند و فرهیخته به نظرم این دو نمایش امیرضا کوهستانی ارزش تماشا دارد فضاسازی بسیار قدرتمندی دارند...
در تایید فرمایش پرند عزیز باید بگویم هم از اجرای چارسو ی شنیدن در دو سال قبل لذت بردم و هم از این اجرا‌... بازی ها و خلق فضا به شیوه های متفاوت واقعا دیدنی است.
تو این دو کار کوهستانی فضاسازی باعث خلق "آن" تاثیرگذار در صحنه می شود...
خصوصا در 'در میان ابرها' شاخه های پربار خیال و رویا در بستر فضاها و رویدادهای واقعی تلخ گسترش می یابد و خصلت شاعرانه و سیال و شناوری به کلیت تجربه ی تماشای نمایش می دهد ...طراحی ها بسیار رویایی و خیال انگیز است.
امیدوارم امکان تماشای هر دو نمایش را بیابید و از نظرات ارزشمندتان بهره مند شوم.

و با سپاس از دوست هنرمندم پرند گرامی
۰۴ خرداد ۱۳۹۶
پرند عزیز ،اردشیر گرامی سپاسگزارم از شما بزرگواران ،امیدوارم فرصت و امکان تماشای هر دو را داشته باشم
۰۶ خرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید