دیدم شنیدم و لذت بردم و خوشحالم نه وقت هدر رفت نه انرژی و نه پول.
این سه تا برای تماشاچی عامه خیلی مهم.
برای تماشاچی حرفه ای
داستان ، دیالوگها، کنشهای بازیگران نسبت به آنچه میگویند،ریتم کار،صحنه،بازی و حس ، و ماهیت کار مهم
داستان خوب بود تلفیقی ریز از گذشته و حال که حالش بیشتر در گذشته ای مبهم و دور مهو شده بود.
دیالوگها محکم اثر گذار ،ضربه ای ، رسا و کوتاه و مختصر که حکم نمایشنامه خوب چنین است. این متن برای یک مغز و دست همدل است دست مریزاد.
کنشها قابل درک گویا تمرین زیاد شده بود. تعداد دفعات تمرین مهم نیست مهم تاثیرگذاری تعلیم دهنده است که عالی بود.
ریتم کار خوب بود نیافتاده بود. من خستگی حس نکردم نه تند بود که نفهمی نه کند که خسته بشی.
صحنه ساده گرم دلنشین فقط گاهی نور سبز حس نامربوط
... دیدن ادامه ››
می داد گویا میخواستند تقدس را نشان دهند که من خیلی در تغیر نور سبز تقدس در آن صحنه نمی دیدم عرفانی بودن از سبز نمی آید از سفید است و نور زرد
بازیها روان بود بجز کمی در نقش معشوقه گویا سخت سخن میگفت نگاه راه رفتن وقار خوب بود ولی وقتی لب به سخن میگشود صدای مردانه ای میشنیدم که به آن لباس و ناز در راه رفتن و نگاه پر از عشق و حسرت نمی خورد. صدا باید لطیفتر و قاطع تر می بود نه فریاد. قاطعیت یک زن شکسته شده در صدای کلفت و فریاد زدن نیست.
لوطی غرق در حس بود با صدایی خش دار که درد را میشد ازش فهمید ولی لنگ زدنش را بی دلیل می دیدم شاید کمی باید بیشتر روی راه رفتن کار میکرد. من یک ربع اول نبودم ندیدم چگونه وارد صحنه شده بود ولی بعد از نشستن وسط صحنه و واکشنهای خوب مکثهای بجا وقتی راه رفت ناگهان لنگیدنش بی دلیل بود. میتوانست در آخر کار شکسته شود
و اما شاگرد 😁 گرم بازی و نقش غرق در آنچه میگفت خوب هم نقش هم صحنه را درک کرده بود اما... خیلی ریز خیلی ریز گاهی از نقش در می رفت گویا خودش اینگونه بود. 😅 شیطنت هایش عالی بود
کارگردانی برای کار اولی عالی بود.
میلاد ساسانی هم بازیگر عالیه هم کارگردان و بازیگردان عالی هم یک رفیق عالی.
تنتون همیشه سلامت