در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مریم جعفری حصارلو | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:14:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

انتشار کتاب پنجمین جشنواره تئاتر شهر
کتاب پنجمین جشنواره تئاتر شهر به مدیر مسئولی شهرام کرمی و سردبیری امید بی نیاز همزمان با برگزاری این رویداد مهم تئاتری پایتخت منتشر شد.
آفتاب‌‌نیوز :
این کتاب در 120 صفحه؛ قطع A4 تمام رنگی و در تیراژ یک هزار و صد نسخه چاپ شده و شامل تمام اطلاعات این رویداد تئاتری تهران است. هرمز برادران به عنوان جانشین سردبیر، امیر رضا امینی و فاطمه تیموری به عنوان طراحان و گرافیست های کاتالوگ، مریم جعفری حصارلو، دبیر تحریریه، اختر تاجیک، دبیر بخش عکس، سپهر ادیب زاده عکاس تحریریه و داریوش نصیری به عنوان مدیر روابط عمومی کتاب پنجمین جشنواره تئاترشهر حضور دارند.

انتشار کتاب پنجمین جشنواره تئاتر شهر

سید علی فلاح، سلیمان عباسی، دکتر سید هادی فرشادان، حسین رضایی، ایرج اوستا، دارا صیدی، رامین کاظمی، ... دیدن ادامه ›› آرش مرادی و دکتر آرمان رخزادی نیز از اعضای شورای برنامه ریزی این کتاب هستند. همچنین خبرنگارانی از جمله مصطفی ناقلی ایردموسی، بهنام قشنگی، خدیجه جعفری حصارلو، علی سلیم زاده و... در ترکیب اعضای تحریریه این کتاب فعالیت داشته اند.

پنجمین جشنواره تئاتر شهر به دبیری شهرام کرمی، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر، از بیست و دوم شهریور ماه کار خود را در سالن های تئاتری و فرهنگسراهای تهران آغاز کرد و سی ام شهریور با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد. امسال، در این رویداد فرهنگی و هنری 1355گروه نمایشی و هنرمند در مرحله فراخوان، متقاضی شرکت در جشنواره بودند.

419 گروه در بخش تئاتر صحنه ای، 143 گروه در بخش تئاتر کودک و نوجوان، 139 گروه در بخش خیابانی، 124 اثر در بخش مسابقه نمایشنامه نویسی، 295 عکاس در بخش مسابقه عکاسی و تعداد 235 نفر هنرجو در بخش مدرسه تئاتر برای حضور در این دوره از جشنواره اعلام آمادگی کردند. در نهایت، 1068 هنرمند شرکت کننده در 65 گروه نمایشی؛ با 197 اجرا در 13 مکان، به روی صحنه رفتند. 18 نمایش در بخش مسابقه تئاتر صحنه ای، 15 نمایش در بخش مسابقه تئاتر کودک و نوجوان، 18 نمایش در بخش مسابقه تئاتر خیابانی، 6 گروه در بخش تئاتر شورایی، 6 گرو در بخش توان یابان، 6 نمایش در بخش ویژه از حاضران این جشنواره بودند.

رضا تهوری و امیر این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داستان « فقط خدا می تونه به من کمک کنه»؛
روایتی پست مدرنیستی از کفر تا ایمان به خدا
کتاب «فقط خدا می تونه به من کمک کنه» یک داستان 26 قسمتی انگلیسی است که ماجرای قتل های مسلسل یک دختر جوان را از زبان حودش روایت می کند.
آفتاب‌‌نیوز :
«فقط خدا می تونه به من کمک کنه » جدیدترین کتاب مریم جعفری حصارلو است. وی تا پیش از این شش اثر نمایشی را به رشته تحریر درآورده است. از جمله بازگشت از منا نمایشنامه دو زبانه با موضوع فاجعه منا را در سال95 نوشته که بازخورد بسیار بالایی داشت. وی کتاب only God can help me» » یا «فقط خدا می تونه به من کمک کنه» را در قطع رقعی و 150 صفحه نوشته است.

به گزارش آفتاب نیوز، کتاب «فقط خدا می تونه به من کمک کنه» یک داستان 26 قسمتی انگلیسی است که ماجرای قتل های مسلسل یک دختر جوان را از زبان ... دیدن ادامه ›› حودش روایت می کند. دختر اساسا دچار بیماری های روانی است و در اثر یک اتفاق ساده دوستش را به قتل می رساند و سپس روال قتل ها آغاز می شود. او در جایی در مقابل نویسنده واقعی اثر قیام می کند و او را از داستان زندگی اش بیرون می کند و بر صندلی نویسنده اثر تکیه می زند و همچنین در جایی با شیطان برای رهایی قرارداد می بندد. از ابتدا تا انتهای داستان او همچنان در دادگاه و در حال روایت داستان زندگی اش است تا به جرم قتل های پی در پی پاسخگو باشد. اما تنها با خود می گوید که «فقط خدا می تونه به من کمک کنه» در واقع در پایان به خدا می رسد. زیرا در زمان متوجه می شود که شیطان او را فریفته است.

شایان ذکر است این داستان دارای یک دیکشنری است که سیدعلی حمزه درجمع آوری معانی ولغات مترادف کلمات کتاب، نویسنده را یاری می کند. همچنین طرح جلدکاری ازسعید زاشکانی ازطراحان برجسته کشور، صفحه آرا مرجان شام بیاتی است اما سهیل صالح از اساتید برجسته، درصفحه بندی کتاب نظارت داشت و ویراستاران اصلی این کتاب میترا اندرز، مرضیه وروانی فراهانی بودند. علاقمندان جهت تهیه این کتاب می توانند با شماره 09124126974 تماس حاصل فرمایند.
مریم جعفری حصارلو درباره چگونگی نوشتن این داستان گفت: «اساسا این اثر یک داستان پست مدرنیستی ایستی است که ویزگی مرگ مولف رولان بارت، بازی با زمان و مکان، هرمنوتیک داستان های دیگر و تاویل آثار داستانی و تاریخی را در بر می گیرد. اگرچه اساسا کلمات تخصصی رشته هنر را در حوزه زبان انگلیسی بکار گرفته ام و یکی از ویراستاران به شدت تاکید می کرد که به «عمرم این همه کلمه تخصصی یک جا و در دل یک داستان ندیدم.»اما ماجرای نوشتن این داستان به سه سال پیش باز می گردد و یک کلاس انگلیسی برای آزمون دکتری هنر که با حضور استاد دکترعامری معاون پژوهشی دانشگاه آزاد تهران جنوب برگزار شد و من با تشویق های او دست به نوشتن یک سلسله داستان هایی زدم که مبتنی بر کلمات تخصصی ایی بود که او در هر جلسه به ما می آموخت. در طی دو سال گذشته،سه بارکتاب توسط متخصصان انگلیسی زبان ویراستاری شد و درحال حاضر روانه بازارکتاب شده است. بنابراین یک ویژگی برجسته دارد؛آنهم اینکه داستان برای افرادی که تمایل به کنکور دکتری هنردارند؛ مفید است. ازسوی دیگر این داستان 26قسمتی، طنز است و در فضایی سوررئالیستی وگروتسک، خنده زهرآلودی را بر لب می نشاند. همچنین شخصیت محوری در فضایی فانتزی موقعیت قتل های مسلسل وار مضحک را با ویژگی سیلان ذهن نقل می کند.»

روایتی پست مدرنیستی از کفر تا ایمان به خدا

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

بینامتنیت در چه کسی سهراب را کشت
همواره مسئله بینامتنیت در بازنویسی آثارکهن مطرح است؛ اما نوشتاری که دارای ویژگی بینامتنیت است؛ اساسا یک نگاه تازه را در اثر ایجاد می کند.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو *- همواره مسئله بینامتنیت در بازنویسی آثارکهن مطرح است؛ اما نوشتاری که دارای ویژگی بینامتنیت است؛ اساسا یک نگاه تازه را در اثر ایجاد می کند. درعین حال آثاری که دارای ویژگی بینامتنیت هستند در روند بازنویسی بر شکل وسیاق نمادها و المان ها، دیالوگ های اثر بازنگری می شود و شکل تازه ای از آن تصویر می شود که خواه ناخواه فضایی تازه می آفریند. نمایش«چه کسی سهراب را کشت»نوشته و کارگردانی شهرام کرمی که این روزها در سالن قشقایی تئاتر شهر به روی صحنه می رود. نمونه ای بارز از این گونه آثار است. اساسا یکی از آثاری است که دارای ویژگی بینامتنیت ... دیدن ادامه ›› است.

داستان به ماجرای قتل یک پسر به دست پدر بر اثر یک تصادف رانندگی است. اما خانواده مدتی است داغدار شده و چون پدر، پسرش را کشته است؛ همه اعضای خانواده دچار بحران روحی و ذهنی شده اند. مادر و پدر بیش از تنها دخترشان آرزو اشفته هستند. پدر به سراغ روانپزشک می رود و تلاش می کند تا از این بحران روحی نجات یابد. مادر اما مهار زندگی را از دست داده و بی خودانه از ازدواج دخترش سر باز می زند زیرا تصور می کند با ازدواج، دخترش را نیز از دست می دهد.

آنچه در این اثر اهمیت دارد؛ اول مسئله بینامتنیت است. نام این اثر«چه کسی سهراب را کشت» ملهم از داستان رستم و سهراب است که رستم در ستیز با سهراب- فرزندش- بی آنکه بداند او فرزندش است؛ او را می کشد. دوم آنکه اثر مملوء از نشانه های شاهنامه است. در انتخاب اسم های کاراکترها، از اسامی شاهنامه استفاده شده است. نام پسر آرش و نام دختر آرزو و......

یکی دیگر از مسائلی که در اثر وجود دارد و گروتسکی است که ناخودآکاه در دیالوگ ها جاری می شود و باعث خنده مخاطب می شود. هرچند فاجعه رخ داده. طنزی که بیشتر درآثار پست مدرنیستی وجود دارد.

دوم مهم ترین حادثه یعنی «فرزند کشی» که از داستان رستم و سهراب برگرفته شده و در روند بینامتنیت قرار گرفته است. به جز ویژگی بینامتنیت، مسئله ابزوردیسم نیز در این اثر وجود دارد.

ابزودیسم نوعی تکرار بی پایان و بی هدفی است. نوعی نیهیلیسم در تفکر که دقیقا در مورد انسان هایی که در جریان فاجعه قرار گرفته بودند، رخ می دهد. در اینجا کاراکترها، به نوعی سرخوردگی رسیده اند. مسئله ای که در آثار مدرنیستی وجود دارد. بنابراین «چه کسی سهراب را کشت» نوعی از ابزوردیسم را نیز در بر می گیرد. به خصوص با در نظر گرفتن رنگ خاکستری در فضا سازی، طراحی صحنه.
زیرا رنگ خاکستری یکی از محوری ترین رنگ های سبک ابزوردیسم است. اما اساسا کارگردان تلاش کرده است، فضای اثر را در میانه دو مفهوم سیاه و سفید یا به عبارتی خوبی و بدی نگه دارد تا تراژدی انسان مدرن را نشان دهد. انسان مدرنی که در برابر فاجعه، واکنشی نمی تواند انجام دهد. اما جالب آنکه کارگردان تلاش می کند با قرار دان یک گلدان گل شمعدانی روح زندگی را نیز در این فضای سرد بی روح به رخ بکشد.

اما بازی با نمادها، یکی از ویژگی های این اثر است. به این معنا که کارگردان تلاش می کند از گوی ها(تیله ها) که مدام از دست مادر بر زمین می ریزد، مفهومی از به هم ریختگی و آشفتگی زندگی اش را تصویر کند و یا درب های دیوار کشیده خانه که مفهومی از هیچ کجایی را برای فضای طراحی شده یک اتاق در نظر می گیرد. فضای صحنه درعین حال تقسیم بندی شده و یک بخش مطب پزشک، یک بخش خانه و یک بخش پارک است. این تقسیم بندی درعین حال سیالیت مکانی را درصحنه ایجاد می کند زیرا پرسناژها در بخش بندی صحنه حرکت نمی کنند و تنها در اپیزودها متوجه می شویم که این مکان بدل به یک مکان دیگر تبدیل شده است.
یکی دیگر از المان ها، جعبه ها و وسایلی است که در صحنه به طور بی نظم قرار گرفته اند. این مقوله مفهومی از اسباب کشی خانواده از خانه و یا مفهوم سفر را مطرح می کند. به نوعی کارگردان در نظر دارد مفهوم، این جهان، سرای فانی است و مقوله سفر در شاهنامه را مطرح کند.

بازی پرسناژها با رئالیسم اجتماعی سنخیت دارد و به فرآیند ویژگی های متن در نوشتار بینامتنی و یا ابزوردیسم کمتر نزدیک می شود. بازیگران تلاش می کنند باور پذیری را برای بیننده فراهم کنند.؛هرچند طنز در دل دیالوگ ها حس بازیگران نشان داده می شود.


** عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهان

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

شوایک، طنز با طعم تلخ جنگ
شوایک، حامل طنزی هولناک که با وحشت و خنده ای از سر ترس در هم می آمیزد. شوایک اساسا نمایشنامه ای انتقادی است و حمیدرضا نعیمی به عنوان کارگردان توانسته است به بهترین وجه پرده از روی فجایع انسانی بردارد.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو* - شاید برای اولین بار باشدکه مسئله جنگ های جهانی با دیدگاههای طنز و به بهترین وجه در یک نمایش در چالش نقد قرار می گیرد. چالشی از جنس طنز...آنهم گروتسک! نمایش شوایک با بازنویسی داستان«شوایک سرباز ساده دل» اثر یاروسلاو هاشک نوشته و کارگردانی حمید رضا نعیمی و با بازی فرهاد آئیش، بهناز نازی، محسن سالاری، حامد کمیلی و...در ساعت21 در تالار وحدت به روی صحنه ... دیدن ادامه ›› می رود.

شوایک، حامل طنزی هولناک که با وحشت و خنده ای از سر ترس در هم می آمیزد. شوایک اساسا نمایشنامه ای انتقادی است و حمیدرضا نعیمی به عنوان کارگردان توانسته است به بهترین وجه پرده از روی فجایع انسانی بردارد.این اثر اساسا داستان یک سفیه با نام«شوایک» است که درخفقان حکومت اتریش، مجبور است به عنوان یک سرباز درجنگ های جهانی حضور پیدا کند. شوایک که تربیت کننده سگ های غیراصیل است و ارتزاقش از طریق تربیت سگ های حشی است؛ کاملا با سفاهت خود خنده را بر لب های مخاطبان می آورد.اما از هولناکی مسئله مرگ نمی کاهد. هرچه می گذرد اثر به سمت تراژیک بودن پیش می رود. سرباز ساده دل یکبار به دلیل پیش بینی آغاز جنگ توسط ماموران مخفی دستگیر می شود و پس از بازگشت موظف است در میدان جنگ حضور یابد. هرچه اثر به سمت پایان نزدیک می شود؛ حجمه جنگ و مخالفت انسان ها برای حضور درجنگ افزایش می یابد.

اما سوال اینکه آیا باید به این جنگ ادامه داد؟ شوایک نامه ای برای مقامات مسول می نویسد که چرا باید این جنگ ادامه یابد و هیچ انسانی تمایل به ادامه جنگ ندارد. اما هر بار این نامه در دست یکی از بزرگان می ماند و هیچ کس قادر به جلوگیری از این جنگ نیست. پدر روحانی با دیدن نامه می گوید:« چرا باید این جنگ تمام بشه. این جنگ نون داره.»کشیش وستفان هنریش لوکاش، شوایک را به بازی می گیرند. نامه می ماند معشوقه ستفان لوکاش نامه را می گیرد و درآخرین لحظه وقتی روس ها تمامی سربازان به جزکشیش و شوایک را تیرباران کرده اند به دست شوایک می دهد و می گوید:«وزیرجنگ تو را قهرمان ملی اعلام کرده» درحالیکه شوایک تا دقایقی دیگر به دست سرباز روسی کشته می شود.

این اثر اساسا جزو نمایش های بسیار مطول است با حدود دو ساعت و سی دقیقه، اما مخاطب دچار خستگی و خواب آلودگی نمی شود. این ویژگی یکی از بهترین ویژگی توانایی کارگردانی یک اثر است. ریتم بسیارمناسب است و جنبه های طنز و تراژیک اثر درعین حال باعث شادی خاطر و تفکر برانگیزی مخاطب می شود.. ازدیگر ویژگی های این اثرطراحی صحنه، طراحی حرکت، موسیقی، طراحی نوراست. طراحی صحنه بیشترین تاثیرگذاری را درنشان دادن وجوه کاملا گروتسکی دارد. یک توپ ویک ماه بیش ازحد اگزجره و بزرگ درصحنه گویای ویژگی های گروتسک است. زیرا آثارگروتسک با به تصویرکشیدن اشیا به صورت اگزجره و یا بسیار کوچک در برابر انسان نوعی دیدگاه اغراق و تمسخر آمیزی را نشان می دهند. ماه یکی از کلیدی ترین عناصری است که درمیدان جنگ نمادی از مدینه فاضله و عشقی است که هرگز به آن نمی رسند. توپ بزرگ که به صورت غول آسا بخشی از صحنه را در بر می گیرد، تفسیر تازه ای را از میدان جنگ ایجاد می کند.
همچنین برخورد بازیگران با عناصر اگزجره کاملا طبیعی و باور پذیر است. در این روال، طراحی نور به هرچه قابل باور شدن اثر کمک می کند و نوعی از طراحی فضا را نشان می دهد.

از سوی دیگر هدایت بازیگران در روند ایفای نقش درست و یک دستی بازیگران قابل تامل است؛ اما بازی فرهاد آئیش در نقش شوایک درعین باورپذیری و ایجاد فضای گروتسک و طنز، از نقاط برجسته این اثر است.


** عضو کانون ملی منتقدان ایران و جهان I.A.T.C

تٔاتر فهرست مردگان که در روز یک شنبه من به اتفاق خانواده ام به دیدن آن رفتم یکی از قشنگ ترین تٔاتر هایی است که تا به حال دیده ام . چه از نظر موضع و چه از نظر اجرای بسیار خوب هنرمندان. اجرای بسیار زیبا و دقیق هنرمندان باعث بهتر جلوه کردن موضوع علمی و وزین تٔاتر شد .من بعنوان یک روان درمانگر از همه عزیزان هنرمند بسیار سپاسگزارم آنچه در تٔاتر تحت عنوان صدای مردگان از آن یاد می شود که حقیقتا باعث رنجش افراد می شود ما نیز در روان درمانگر ی از آن استفاده می کنیم . با آرزوی موفقیت روز افزون هنرمندان عزیزمان
۲۴ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

بوی خواب از پشت نقاشی های کارواجو
شاید یکی از ویژگی های برجسته این نمایش همین تصویر اوهام و خیالات آقای براون و یا یک سرباز است که به این بیمارستان پناه آورده است تا با قطع روابط انسانی از پیش مفروض با قطع رابطه از خانواده وجامعه تلاش کند به نوعی آرامش برسد.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو* - بوی خواب بازخوانی نمایشنامه «آرامش از نوعی دیگر» اثر تام استوپارد است که محمد چرمشیر بازنویسی و سهراب سلیمی کارگردانی کرده است. پیش از این شهره سلطانی که در این نمایش نیز ایفای نقش می کند؛ همین اثر را در صدا و سیما اجرا کرده بود. در اثر سهراب سلیمی دو مقوله رنگ و تصویرسازی بیش از هر چیز دیگری درخور توجه است. رنگ زرد به نوعی نمایشگر بیماری و ضعف و ترس است. اما در این اثر رنگ زرد شاید مفهومی از طراوت زندگی است که آقای براون در جستجوی آن است. به همین منظور بیمارستان به کل در رنگ زرد محو شده. دوم آنکه با طراحی صحنه قوی و خلق توهمات آقای براون به صورت اشباح رنگی که همچون نقاشی های امپرسیونیستی و دیدگاههای واسیلی کاندینسکی ناگهان از لابه لای دیوارها سرک می کشند، نمایش وجوه زیبایی شناسی دیگری به ... دیدن ادامه ›› خود می گیرد.

شاید یکی از ویژگی های برجسته این نمایش همین تصویر اوهام و خیالات آقای براون و یا یک سرباز است که به این بیمارستان پناه آورده است تا با قطع روابط انسانی از پیش مفروض با قطع رابطه از خانواده وجامعه تلاش کند به نوعی آرامش برسد. در بیمارستان همه به او مشکوک هستند و تلاش می‌کند تا پرده از رازهای درونی اش بردارند. او به یکی از پرستاران اعتماد می کند و رازهایش را بازگو می‌کند. همه چیز او را برای رفتن از این بیمارستان آماده می‌کند.

اما یکی دیگر از مسائلی که باعث می شود این اثر با استفاده از هنر نقاشی تصویر شود، مقوله توجه بیش از حد به نقاشی است. در ابتدا یک نقاشی با عنوان «تولد مسیح» اثر کاواجو پشت سر منشی بر دیوار نصب شده است. این نقاشی اولین الهام از حضور انسان هایی که مسیح وار در دنیای مدرن درحال مرگ هستند را یادآوری می کند. به این دلیل که آقای براون نیز تلاش می کند به حقیقتی دست یابد. یا آنکه تام استوپارد در نظر داشته است تا بیننده را به این درک برساند که که او همچون مسیح است به همین دلیل در اولین دیالوگ هایی که بین منشی و او رد و بدل می شود؛ این مسئله را یادآوری می کند که مسیح همچون آقای براون در همین مکان قرار گرفته و به دیدار این منشی آمده است.

بوی خواب از پشت نقاشی های کارواجو

به طورکلی در تحلیل آثار کارواجو گفته می شود کارواجو در مسیح، حقیقت را یافته است و با هر بار نقاشی یکبار دیگر ین حقیقت را زنده می کند تام استوپارد نیز ملهم از دیدگاه کارواجو تلاش می کند؛ مسیحی معاصر بیافریند.

همچنین تام استوپارد در مرحله ای از عمرش اگزیستانسیالیستی است که نوعی وجود گرایی را نیز در این اثر شاهد هستیم. نوعی علت وجود انسان و چرایی حضورش در جهان مطرح می شود.

شاید بتوان گفت در مرحله اول با دیدن این اثر شاید تبعات جنگ را یادآوری شود. اما گریز آدم هایی که یک سرباز«آقای براون» را می شناسند و حضور او در بیمارستان و روی آوردن او به نقاشی تا آنجا که از اتاق خود یک بوم نقاشی بسازد، نگاه تازه ای است. گویا اقای براون می خواهد ذهن خود را که از آن گریزان است به شکل نمادین تصویر کند و تخلیه شود. در این میان فلسفه اگزیستانسیالیستی سرک می کشد. همین جاست که تشویش، بدبینی، تنهایی، آشفتگی ذهنی و....به سراغش می آید. هر لحظه یک رخداد و تماشاگر در رخدادهای رویایی آقای براون و نیروهای بیمارستان واینکه او در آنجا پناهنده شده تا از آدم ها، خاطره ها و ....بگریزد. او در بیمارستان به دنبال آرامش و امنیت است. حال آنکه در بیمارستان به او مشکوک هستند و بنابراین اساسا امنیتی برای او لحاظ نمی شود.

همچنین کاراواجو به شدت از نور در روند نقاشی هایش استفاده می کند به همین دلیل نیز کارگردان در نورپردازی و ایجاد خطوط نوری متقاطع ، نورهای تند در دل تاریکی که در عین حال ایجاد توهم نیز می کند. اما ریتم این اثر به شدت کند است و سبب خستگی مخاطب می شود. دوم بازی بازیگران همخوانی دارد. مسعود دلخواه بیش از شهره سلطانی و قاسم زارع توانسته اند فضاسازی ابزورد نمایش را تصویر کنند. شهره سلطانی کاراکترهای ایرانی را یادآوری می کند و قاسم زارع نیز در شکل تیپ یک پزشک توانسته است نوعی خشونت پنهان را یادآوری کند. اما پایان نمایش به آغازش ختم می شود و دیالوگ ها یکبار دیگر تکرار می شود که یکی از ویژگی های ابزودریسم است.


** عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهان I.A.T.C

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

یاس و ناامیدی میراث روس ها در کلنل ها
انتخاب سیروس همتی به عنوان روحانی و استفاده از او در روند روضه خوانی های عاشورایی برای نشان دادن تفکرو جهل مردم در عصر مشروطه دوم یکی از بهترین تصویرهایی است که کارگردان در این اثر خلق می کند.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو* - نمایش کلنل نوشته و کارگردان خیرالله تقیانی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه می رود. این اثر به قدرت بازیگرانش اجرا می شود. زیرا بازیگران یک نمایش بیش از نویسنده و یاحتی کارگردان در نشان دادن مفاهیم یک اثر به تماشگران نقش دارند. به نظر می رسد کلنل نمایشنامه ای به هم ریخته و آشفته دارد. اما کارگردان در ارائه ساختار ظاهری و انتخاب بازیگران، کارگردان ... دیدن ادامه ›› موفق است.

یاس و ناامیدی میراث روس ها در کلنل ها

انتخاب سیروس همتی به عنوان روحانی و استفاده از او در روند روضه خوانی های عاشورایی برای نشان دادن تفکرو جهل مردم در عصر مشروطه دوم یکی از بهترین تصویرهایی است که کارگردان در این اثر خلق می کند. جهالت بیش از حد مردم ایران درعصر پهلوی دوم و عقده حقارت شخصیتی که به طعنه عزیز خوانده می شود. عزیز دختری را می خواهد که نامزد آقا سید است و حال باید کاری کند تا آقا سید را از صفحه روزگار حذف کند و روحانی مواجب بگیر درمیانه روضه ها و عزاداری های سردار شهیدان، کمک فراوانی به او می کند تا آقا سید را در اذهان عموم تخریب کند و او به مقصودش برسد. اما وقتی به عشقش می رسد و آقا سید را بردار می کند که دختر خودکشی کرده است.

اساسا عزیز مادر بدکاره و پدری دارد که اساسا کلنل خوانده می شود. اما کلنل نمودی از سیطره روس ها در ایرانِ دوره قاجار است. بنابراین عزیز کاراکتری است که حاصل سیطره روس ها در ایران است. این کاراکتر قصددارد بر تخت بنشیند؛ اما زمانی بر تخت می نشیند که مشروطه چی ها تهران را تحت کنترل می گیرند.

اثر اساسا نوعی از نقد اجتماعی تفکر نخ نما و ظاهر سازی های مذهبی است که هواره در دیدگاههای مردم ایران وجود داشته است و همواره حربه ای در دستان بزرگان قاجار بوده تا با استفاده از باورهای دینی مردم، بتوانند به پیروزی نائل آیند. تقیانی پور در تلاش است تا این مسئله را یادآوری کند. اما به نظر می رسد تا یکبار دیگر متن نمایشنامه را بازنگری کند و تلاش کند تا پازل آشفته متن را سامان دهد تا روایت برای بینندگان قابل فهم باشد. روایت کاملا پریشان است؛ اما بازی ها شاید توانسته است که مخاطبان را روی صندلی نگه دارد. با اینکه ریتم اثر به دلیل اغتشاش و سردرگمی متن، چندان قابل تامل نیست. بازنگارش متن شاید کلیدحل درک درست اثر باشد. در عین حال یکی دیگر از نقاط مثبت استفاده از مدرتولید با تجربه علی زارعی که سابقه درگروههای بزرگ تئاتری را دارد و همچنین ساخت شدن یک ترانه برای نمایش با صدای سالار عقیلی با عنوان« چشم شب روشن» است. این ترانه شاید جزو اولین ترانه هایی است که برای یک تئاتر ساخته می شود و بی شک هماهنگی مدیر تولید را نشان می دهد.


** عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهان I.A.T.C
امیر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

اولیور تویست، تمرین حرفه ای شدن بازیگران خردسال
با دیدن نمایش اولیور تویست به کارگردانی حسین پارسایی که در تالار وحدت و در ساعت18به روی صحنه می رود، بی شک خاطرات بسیاری از فیلم های سینمایی در ابتدای دوره مدرنیسم که در روند تئاتر موزیکال با الهام از تکنیک های اپرایی و باله شکل گرفته است را به یاد می آوریم.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو* - پیش از اینکه درمورد ریشه این اجرا مطالعه و بررسی کنم؛ در نظر داشتم تا در مورد ویژگی های تلفیقی باله و اپرا و چگونگی ایجاد یک تئاتر موزیکال سخن بگویم. اما پس از اندکی تحقیق به نظرم رسید تا از زاویه ای دیگر بر این اثر بنگرم.

با دیدن نمایش اولیور تویست به کارگردانی حسین پارسایی که در تالار وحدت و در ساعت18به روی صحنه می رود، بی شک خاطرات بسیاری از فیلم های سینمایی ... دیدن ادامه ›› در ابتدای دوره مدرنیسم که در روند تئاتر موزیکال با الهام از تکنیک های اپرایی و باله شکل گرفته است را به یاد می آوریم. به دیدگاههای تئاتر انگلستان در دوره الیزابتن و.....اولیور تویست نیز طبق گروه کارگردانی بر اساس نسخه موزیکال «کارول رید» از رمان «چارلز دیکنز» است. این مسئله را یکی از کلیدی ترین مسائل برای درک این نمایش می دانم. زیرا اولین تفسیر اینکه گروه اجرایی تلاش کرده است جنبشی که در ابتدای مدرنیته و ایجاد تئاتر موزیکال پیش رفته را اجرایی کند. آنهم با یک تیم اجرایی که بخشی از پرسناژهای آن را کودکان تشکیل داده اند و همین مسئله مدیریت هنری یک کارگردان کودک و نوجوان را می طلبد و پر بی راه نیست که روش و تلاش احمد سلمیانی دستیار اول کارگردان را برای هدایت اثر بستایم. اساسا شیوه اجرایی که احمد سلمیانی پیش از این در آثاری که شخصا کارگردانی کرده ؛ در این اثر به وضوح قابل مشاهده است و به خوبی توانسته در روند اجرای نمایش موثر واقع شود. دومین مسئله تلاش گروه اجرایی برای یکبار دیگر به تصویرکشیدن اجرایی ایست که پیش از این توسط«کارول رید» به روی صحنه رفته و دقت نظر و ایجا نظم و هماهنگی بازیگران بری اجرای یک اثری که پیش از این درجهان اجرا شده، توسط بازیگران ایرانی قابل توجه است. اما حتی اگر اجرای این اثر تقلیدی از نسخه موزیکال «کارول رید» باشد، از توانایی گروه اجرایی در به تصویر کشیدن تصویر های زیبا، هدایت بازیگران بالاخص بازیگران خردسال و ساخت دکور و اجرا و نورپردازی این اثر نمی توان به سادگی گذشت. مهمترین مقوله در روند اجرایی؛ بازی بی نظیر بازیگران خرد سال است به خصوص بازیگران نقش اولیور تویست و .... که به خوبی و همچون یک بازیگر حرفه ای در روی صحنه ایفای نقش کردند.


اولیور تویست، تمرین حرفه ای شدن بازیگران خردسال

نورپردازی و ساخت دکور سبب نوعی همذات پنداری و ایجاد تصویرهای سینمایی شده. اثر دارای ویژگی برجسته ای است؛ آنهم اینکه فضای تیره و سیاه متصور ما از نوشتار چارلز دیکنز با بازی نور و رنگ تبدیل به یک اثر کودک پسند شده و در تنظیم شعر هایی که به صورت موزیکال توسط گروه ارکستر اجرا شد؛ به خوبی مفاهیم دیگری همچون تعریف یک دزد از قانون و نوعی قانون ستیزی وگریز به مباحث سیاسی نیز مطرح شد. طراحی حرکت ها بر مبنای اصول اصلی باله و اپرا است و به نوعی می توان تلفیقی از این عناصر دانست. مبحثی که در انیمیشن های به روز در بازارهای انیمیشن وجود دارد. اما مسئله ای که در روند اجرایی کمی بی توجهی شده است؛ ریتم بود. اجرا در زیرپرفورمنس های بسیار زیبا و جان دارکمی مطول شده است و باعث خستگی و گاه خواب آلودگی می شود. زیرا بی اندازه به مقوله طراحی حرکت پرداخته شده و اساس داستان اولیور تویست درسیطره پرفورمنس های مطول و بسیار جاندار و زیبا کمرنگ شده است.

اما چرا بازسازی اثر هنری که پیش از این کارگردانی شده و در ایران تقلید می شود را می توان تائید کرد؟زیرا درحال حاضر بسیاری از آثار تئاتری با ضعف های بسیار تولید شده و همچنین عوامل آن مدعی هستند که نوعی آوانگارد هستند، اما نویسنده این یادداشت معتقد است که برای آوانگارد بودن ابتدا باید روش های مختلف دنیا را به خوبی فهمید و درک کرد تا توانست شیوه ای جدید خلق کرد و یکی از این راهها، تقلید آثار برجسته هنر نمایشی و سینمایی دنیا است. بنابراین اثر اولیور تویست شاید یکی از بهترین تمرین های هنرمندان ایرانی برای درک شیوه های بسیار دشوار آثار نمایشی دنیا است که در طول زمان ممکن است سبب شود ایران نیز در آثار نمایشی، اثری آوانگارد را تولید کرد. اثری که تنها با پژوهش و اجرایی عملی قابل اجرا است. بنابراین اجرای اولیور تویست فرصتی است تا هنرمندان خردسال، در طول زمان بتوانند سبک های جدیدی را درطول دهه های آینده خلق کنند. به خصوص اینکه نادر رجب پور، احمدسلیمانی، محمد رضا کوهستانی، بابک چمن آرا، اشکان خیل نژاد، علی براتی،که هر کدام یک سکو و یکی از فعالان حرفه ای عرصه هنرهای تئاتر و موسیقی هستند در روند اجرای این اثر نقش موثر داشتند. بنابراین اثر بر تلاش بازوهای اجرایی فعالی بنا شده است که ما را به بازیگران خردسالی که آموزش می دهند، امیدوار می کند تا بتوانند در دهه های آینده روند تازه ای را در تئاتر ایران به منصحه ظهور برسانند.

اولیور تویست، تمرین حرفه ای شدن بازیگران خردسال

اما از میان بازیگران بزرگسال بازی درخشان «هوتن شکیبا» در نقش فاگین با درک موقعیت و ایجاد فضایی گروتسک وفانتزی بسیار قابل تامل بود و امیدواریم تا درسال های آتی هوتن شکیبا درصحنه تئاتر جهان بدرخشد. همچنین بازسازی نت های موسیقی «لیونل بارت» آهنگساز که به رهبری بردیا کیارس یکبار دیگر شنیده می شود؛ نشان از تلاش شبانه روزی این گروه دارد.


** عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهانI.A.T.C
امیر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

دو دلقک و نیمی یک بارقه ای ناشناخته از آوانگارد
دو دلقک و نصفی نمایشی از جلال تهرانی است که از ابتدای آذرماه درسالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه می رود. بیش از آنکه یک نمایشنامه کامل داشته باشد، یک موقعیت نمایشی است که جلال تهرانی تلاش می کند؛ بسط دهد و در این تلاش بی نتیجه رو به ناکجا آباد رفته است.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو* - دو دلقک و نصفی نمایشی از جلال تهرانی است که از ابتدای آذرماه درسالن اصلی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه می رود. بیش از آنکه یک نمایشنامه کامل داشته باشد، یک موقعیت نمایشی است که جلال تهرانی تلاش می کند؛ بسط دهد و در این تلاش بی نتیجه رو به ناکجا آباد رفته است. ازیک سو نشان دادن وضعیت نابغه ها و یا حتی افراد خوش فکر که برای تامین معیشت خود مجبور شده اند درسیستم های اداری ویا حتی شرکت های خصوصی استخدام شوند و زندگی اشان را بگذرانند؛ دردناک است و از سویی نشان دادن چنین موقعیتی را باید در دل یک درام کامل و نه تنها با طرح موقعیت آنهم به شدت خشک وبدون توجه به روند زیبایی شناسی و دراماتیزه کردن لحظات به ... دیدن ادامه ›› تصویر کشید.

ایده یک نابغه که در بروکراسی های اداری به اضمحلال می رود، قصه بسیار دردناکی است که با کمی دقت نظر و طراحی یک درام کامل به شدت تاثیر برانگیز می توانست باشد. درحالی که با نورپردازی غیر معمول و در عین حال غلط سبب آزار روانی مخاطب می شود. اگر قرار است وضعیت و یا حتی یک موقعیت دردناک را به تصویر کشید،باید برای آن تصویرهای زیبایی شناسی و بدیع درنظر گرفت و نه اینکه نیمی از تصاویر در تاریک روشن صحنه از دست برود. زیرا با نورپردازی غلط و تنها با یدک کشیدن عنوان آوانگارد در روند یک نمایش نمی توان تاثیر گذار بود.

دو دلقک و نیمی یک بارقه ای ناشناخته از آوانگارد

ازسوی دیگر بازی بازیگران نیز درکمبود نور به خوبی دیده نمی شدند و باعث شد تلاش بازیگران به جز از طریق آواها به خوبی درک نشود. ضمن آنکه برای نشان دادن چنین مقوله ای تلاش شده از گروتسک استفاده شود. درحالیکه گروتسک ژانرکمدی است و نوعی وحشت خنده آور از پشت کاراکترها سرک می کشد. در این اثر اساسا از کاراکتر پردازی دقیق برای شخصیت ها خبری نیست و تنها به درک یک موقعیت و تنها تیپ سازی بسنده شده است. به این معنا که روابط ساده یک منشی و رئیس برای آوردن چای و یا حتی مجبور کردن منشی به ماندن در محل کار تا پاسی از شب مطرح و تکرار می شود.

بنابراین نمی توان این اثر را یک نمایش کامل دانست در جایی از دیالوگ ها اشاره می شود که این اثری آوانگارد است. اما آیا ویژگی های اثر آوانگارد با این اثر همخوانی دارد یا خیر؟ اولین مسئله این است که یک تئاتر پیشرو یک روش و یا مضامین تازه را در اثر ارائه می کند. به نظر نمی رسد که مضمون این اثر اساسا تکرار نشده و یا مقوله تازه ای باشد و درعین حال جنبش ویژه و یا ایجاد تکنیک خاصی هم در این اثر مشاهده نمی شود به جز نوعی بازی کردن با نور آنهم به بنیان اثر نمایشی آسیب جدی رسانده و از دیده شدن بازی ها ویا ویژگی های دراماتیک و یا حتی طراحی صحنه جلوگیری کرده است. اگر قرار است نوعی ابهام و ایهام درنمایش ایجادشود تنها زمانی می توان موفق شد که بتوان نوعی بازی با نور در راستای هرچه بهتر دیدن طراحی ها، فضا سازی ها و یا حتی چند بعدی دیدن فضای سازی انجام شود. درحالیکه در نورپردازی این نمایش بسیار ضعیف و غیر معمول بود.

از سوی دیگر درآوانگارد، عصیان گری درمقابل زندگی را نشان می دهد. برای نمونه مجموعه آثار اوژن یونسکو را به نوعی اثری آوانگارد می دانند. اوژن یونسکو در آثارش جنبه های رئالیستی زندگی بشری را می شکند و ویژگی های جدیدی را ارائه می کند که قابل پذرش می تواند باشد؛ اما واقعی نیست. برای نمونه در نمایشنامه « کرگدن»انسان هایی که به کرگردن بدل می شوند و یا اینکه در نمایشنامه «شاه می میرد» لحظه به لحظه مرگ شاه تصویر می شود و یا اینکه در«صندلی ها» صندلی هایی که تمام فضای زندگی انسانی را اشغال می کند و برای نمونه نوعی سیطره وسایل را در زندگی انسانی نشان می دهد. اما آیا می توان چنین نمونه های در این اثر مشاهده کرد. از دیدگاه اوژن یونسکو آوانگارد یعنی شرح یک مسئله از سوی یک نویسنده که آن مسئله را حقیقت می پندارد و تلاش می کند به شیوه وروشی نو نشان دهد. به نظر می رسد یک روش نو پیش از آنکه بارقه ای در تاریکی ذهن باشد؛ باید یک ذهنیت استخوان دار و کامل باشد که به تمام معنا لایه های زیرین این اندیشه جدید را شکافته و حال یک اندیشه کاملا مسلط برصحنه باشد که بعد از آن جبنشی در روند اجرای تئاتر راه بیافتد و همه تمایل داشته باشند تا برای یکبار هم که شده چنین روشی را در روند اجاریی خود به کار گرند و سرآخر این جنبش بر یک دهه از تئاتر حاکم باشد. به نظر می رسد دو دلقک و نیمی تنها یک روساخت از یک نمایش آوانگارد است و با تلاش شبانه روزی و تیم اجرایی باید کامل شود و اساسا برای اجرای آن زودتر از موعد اجرا کردند.


** عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهان I.A.T.C

امیر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

ملانکولی مالیخولیای اجرای یک نمایش در تالار وحدت
وقتی متوجه می شویم که اثری اساسا لایق حضور در یک جشنواره تئاتری بین المللی نیست.اما تنها به دلیل یدک کشیدن نام یک کشور پراهمیت در عرصه تئاتر جهان«فرانسه» در یکی از بهترین سالن های تئاتری کشور به روی صحنه می رود.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو - گاه از بی توجهی و بی عدالتی داوران در عرصه های جشنواره های بین المللی تئاتر فجر به ستوه می آییم وقتی متوجه می شویم که اثری اساسا لایق حضور در یک جشنواره تئاتری بین المللی نیست.اما تنها به دلیل یدک کشیدن نام یک کشور پراهمیت در عرصه تئاتر جهان«فرانسه» در یکی از بهترین سالن های تئاتری کشور به روی صحنه ... دیدن ادامه ›› می رود.

شبه نمایش «ملانکولی» از این دست نمایش ها بود. اساسا ملانکولی هنوز به یک نمایش کامل بدل نشده بود و تنها طرح یک موقعیت بود.داستان خراب شدن وسیله نقلیه یک گروه تئاتری دوره گرد در زمستان و یک زن که آنها را می یابد. در نهایت آنها مجبور هستند تا در آن فضا بمانند.

این گروه تمام وسایل مورد نیاز برای ایجاد جلوه های ویژه و گاه طراحی صحنه های جذاب یک تئاتر را برای این زن معرفی می کنند. از معرفی دستگاه حباب ساز تا معرفی ویدیئو پروجکشن و حتی تغییر قلم کامپیوتری برای نوشتن ترجمه در زیر یک متن.

این داستان کل «شبه نمایش ملانکولی» است. اساسا به چنین طرح موقعیتی تئاتر نمی توان گفت و در ضمن معرفی ابزار بسیار ساده ای که سالهای سال در عرصه تئاتر و نه تنها تئاتر در بسیاری از امور آموزشی حتی گاه در دانشگاه و دبیرستان ستفاده می شود نوعی تحمیق ایران زمین بود.

به نظر می رسد هیات داوران تنها به دیدن نام کشور فرانسه بسنده کرده اند و بدون بررسی این شبه نمایش مجوز اجرا در تالار وحدت را به آن داده اند. در حالیکه سایت تیوال این نمایش را به قیمت 50 هزار تومان به مردم فروخت. این نوع نگاه سطحی و ناعادلانه واقعا تاسف بار است.

در این شبه نمایش بیش از7 پرسناژ وجود دارد. شخصیت ها اساسا هیچ گونه تعریفی ندارند و اصلا برای این اثر دیالوگی نوشته نشده و متنی وجود ندارد و تنها طرح یک موقعیت است. به نحوری که هر دیالوگ قابلیت گفته شدن از زبان هرکارکتر دیگری را دارد. بالاخص عدم توانایی به اصطلاح بازیگران این نمایش دردناک است.

بازیگران بدون شناخت صحنه تنها روی آن راه می رفتند و حتی ساده ترین تکنیک های تئاتری را برای راه رفتن و زیبایی شناسی ایستایی بر روی صحنه را نمی دانستند با این توصیف چه لزومی به حضور این تعداد بازیگر روی صحنه است؟ می توان به دو پرسناژ چنین طرح موقعیتی را نشان داد.این مسئله بدون شک برای هر مخاطب آگاه ایجاد سوال خواهد کرد که چرا با حضور هزاران هنرمند کشوری که جوایز جهانی دریافت کرده اند؛ باید یک شبه نمایش مبتذل و سطحی در تالار وحدت اجرای مفتضحانه داشته باشد؟

این گروه برای هرچه تحقیر ایران، از ماشین پراید بر روی صحنه استفاده می کنند تا هر چه بیشتر به تولیدات ایران و عدم توانایی ایرانیان در عرضه و تولید محصولات دست بگذرارند و با مضحکه مفتضحانه توانایی ایرانیان را زیر سوال بردند. این گروه حتی نمایشی را به روی صحنه نمی برند؛ بلکه تنها به معرفی وسایل مورد نیاز برای اجرای یک نمایش را روی صحنه برای ایرانیانی که شاید بیش از سه دهه از این وسایل استفاده می کنند، معرفی می کند!!!

جای بسی تعجب است که مسئولان هیچ گونه توجهی به کیفیت آثار ارائه شده در جشنواره های بین المللی تئاتر فجر ندارند. در حالیکه همواره دبیران جشنواره ها و مسولان امر مدعی هستند که بهترین کارها درجشنواره حضور پیدا می کند. خوشبختانه تماشاگر فهیم، در حال اجرای چنین مقوله های سطحی، تالار را ترک می کرد تا مسئولان متوجه انتخاب های بهتر باشند.

در عین حال اگر از کشور فرانسه نمایش قابل تامل درخواست شرکت در جشنواره را ندارد؛ لزومی ندارد یک شبه نمایش را در جشنواره بین المللی تئاتر فجر وارد کرد. در عین حال ملانکولی یعنی مالیخولیا، به نظر می رسد این گروه مالیخولیا داشتند که ارانیان از دنیای تئاتر هیچ نمی دانند.

اگر گروه نمایشی فرانسه، خلقانه با استفاده از امکاناتی که به صورت بسیار سطحی معرفی می کرد، یک اثر نمایشی تولید کرده بود، شاید لایق پا گذاشتن بر صحنه تالار وحدت را داشت.
روبینا بوغوسیان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

کوررنگی بیماری مسری سیاستمداران دنیا است

گفته شده بیماری کوررنگی نتیجه اختلال درسلول های مخروطی تشخیص رنگ است. در نوعی کمیاب و نادر از این بیماری هرسه دسته از مخروطهای رنگی خاموش هستند. فرد تنها جهانی خاکستری و روندی سیاه تا سفید را تشخیص می دهد. این نوع کوررنگی را تک بینی یا monochormacy می گویند.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو* - نمایش کور رنگی اساسا در نظر دارد بازی قدرتمندان و یا عاشقان قدرت را در سرا سر جهان نشان دهد بنا براین از نامگذاری بر روی دو کارکتر طفره می رود و تلاش می کند تا مخاطبان این دو کاراکتر را در تمامی بازی های جهانی قدرت قراردهند. اما چه چیزی فصل تمایز این اثر است؟ در اولین نگاه نام اثر چندان تطبیق معنایی ندارد؛ اما با کمی تامل و با تعریف کوررنگی مفاهیم اثر را در این نام مشخص کرد. کوررنگی نامی که دارای ایهام و connotative mean است. اساسا نام کوررنگی مفهوم ضمنی کلانی دارد.در این جا لازم می دانم علت نامگذاری اثر را در این نمایش جستجو کنم.

گفته شده بیماری کوررنگی ... دیدن ادامه ›› نتیجه اختلال درسلول های مخروطی تشخیص رنگ است. در نوعی کمیاب و نادر از این بیماری هرسه دسته از مخروطهای رنگی خاموش هستند. فرد تنها جهانی خاکستری و روندی سیاه تا سفید را تشخیص می دهد. این نوع کوررنگی را تک بینی یا monochormacy می گویند. اماچرا باید چنین تعریفی را برای فهم نمایش بدانیم؟ زیرا اثر اساسا زاویه نگاه قدرتمندان جهان را نشان می دهد. جهانی دو گانه تشکیل شده از موافق و یا مخالفان. کسانی که تنها خود را می بینند و ملت ها را تشخیص نمی دهند. این گروه برای سرکوبی و یا اضمحلال یکدیگر نیز نقشه می کشند. در این جاست که نمایش مفهوم پیدا می کند زیرا ما شاهد روند نقشه کشی های آنها برای بدست آوردن اطلاعات درجهانی که مملو از داده های الکترونیکی است؛ هستیم. در واقع کشمکش برای بدست آوردن اطلاعاتی که باعث کسب قدرت جهانی می شود و این بازی با داده هایی که تنها در ذهن ها است، بازی ای که می تواند فرصتی استثنایی برای تصویرکردن جهان نمادین از زندگی بشر در عصر حاضر باشد.

کوررنگی بیماری مصری سیاستمداران دنیا است

بدون اغراق دکور این نمایش، یکی از مهم ترین المان های جهان صنعتی امروز است. دو کابین همچون کابین های قطار و یا مترو و دو تن در این واگن ها زندانی شده اند. این کابین ها در کنار یکدیگر هستند. این فاصله زاویه بین قدرتمندان را نشان می دهد که پس از مدتی با باز شدن یک راه و برداشته شدن دیوار میانی این دو کابین به یکدیگر متصل می شوند. حال مشخص می شود که زن یکی از سیاستمداران که زندانی مرد است و مرد برای بدست آوردن اطلاعاتی که در ذهن اوست، تلاش می کند واساسا این فضا یک بازی است تا بتوان اطلاعات لازم را برای درک قدرت بدست آورد.

اما بازی های زیر پوستی هر دو بازیگر باور پذیری اثر را نشان می دهد. هر چند فضای خشنِ بازی برای به چنگ آوردن قدرت های جهان، فضایی است که کارگردان با یادآوری جنگ های جهانی در ماتریس نمایش و پخش موسیقی که به اپراها و موسیقی سالهای جنگ های جهانی در آلمان به آن اشاره می کند. فضایی خشن که جان مردم و شهروندان اصلا اهمیتی ندارد و تنها نگاه فاشیستی قدرتمندان جهان برای بدست آوردن قدرت بیشتر را نشان می دهد.

در نهایت دو سیاست مدار برای بده بستان های قدرت با یکدیگر دستِ دوستی می دهند و با هم صلح می کنند تا باز هم قدرت را بین یکدیگر تقسیم کنند. در نتیجه شاید بتوان گفت نویسنده با دیدگاهی گروتسک و طنز تلخ در نظر دارد تا از شرایط زمانه انتقاد کند. این انتقاد همراه با تحقیر و تصویر قدرتمندان جهان در جایگاه بیماران روانی است که تنها دنیای خود را باور دارند، تنها عقاید و دیدگاه های خود را می توانند ببینند و بفهمند و دیگر عقاید اساسا دیده نمی شود و این تنها بازخورد ذهنی «تاسف» را برای مخاطبان به همراه دارد.

در عین حال گاهی ریتم نمایش کمی کند می شود؛ اما در نهایت این کندی آسیب جدی نمی زند و تماشاگران را از حوصله خارج نمی کند. شاید بتوان گفت در روند آثار جدیدی که کارگردان ها در ایران ارائه می کنند ایده نمایشی سیاسی و با دیدگاه المانی درجهانی غیر واقعی، ایده نویی است و سیاوش پاکراه نویسنده و کارگردان اثر توانسته است به خوبی از عهده برآید. دیگر عواملی که تلاش کرده اند تا نمایشی تفاوت را نشان دهند، برنامه ریز و دستیار کارگردان مهتاب کریمی علویجه، طراح صحنه و نور امیرحسین دوانی همچنین امیر حسین بابائیان، احمد بابائیان، محمدحسن درباغی، جواد ارجستانی، هوراد بابائیان که در ساخت دکور تلاش کرده اند و بدون اغراق ماهیت دکور و طراحی صحنه فصل تفاوت این اثر نمایشی از دیگر اثار نمایشی است که در چند سال گذشت با مضمون انتقاد از فضای سیاسی و اجتماعی شاهد بوده ایم. این نمایش با بازی بهارکاتوزی وعباس جمالی در ساعت 19در تالار قشقایی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه می رود.


** عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهان
I.A.T.C
امیر این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تلفیق اپرا و فانتزی در پیانیستولوژی
ریشه شناسی ساز پیانو و اینکه چگونه از شکل«آرگون»به«پیانو» تبدیل می شود؛ داستان نمایش پیانیستولوژی به کارگردانی محمد نیازی است که در جشنواره سی و ششم بین المللی تئاتر فجر در ساعت19 و در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه رفت.
آفتاب‌‌نیوز :
مریم جعفری حصارلو - یکی از مهم ترین سازهایی که در خوانش ادعیه کلیساها به کارمی رود، ساز پیانو است. ریشه شناسی ساز پیانو و اینکه چگونه از شکل«آرگون»به«پیانو» تبدیل می شود؛ داستان نمایش پیانیستولوژی به کارگردانی محمد نیازی است که در جشنواره سی و ششم بین المللی تئاتر فجر در ساعت19 و در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه رفت.

این نمایش اساسا یکی از آثاری است که تاریخ و ستم های حاکمان کلیسا درعصر قرون وسطی را به تصویر می کشد. این اثر بر اساس تاریخ است؛ اما تنها تاویلی رو ساختی از تاریخ دارد و تلاش می کند با تاویل و بررسی پسا متنی تاریخ، ریشه ساخته شدن ساز پیانو را دست آویزی برای بررسی وضعیت آن عصر و همچنین تاویل ... دیدن ادامه ›› متن کند. در این روند هم از کارناوال وارگی در دیدگاه پست مدرنیسم و هنر اپرا استفاده می کند تا موزیکال تئاتر پیانیستولوژی را بیافریند.

این اثر برگرفته از اثر برجسته انیمیشن به نام«سرودکریسمس»می تواند باشد. به دو دلیل، اول استفاده کلیدی از هنر اپرا و دوم تصویرسازی های متشابهی که در این اثر وجود دارد. طراحی لباس نیز به شدت با این این انیمیشن همخوانی دارد. اما در طراحی گریم و صحنه پردازی نمایش کاملا به آثار اکسپرسیونیستی متشابه است. «باخه» کاراکتر محوری به نوعی متشابه با کاراکتر «اسکروچ» در آن انیمیشن ایفای نقش می کند. اما به جز استفاده کاربردی از این اثر؛ استفاده از ویژگی های ژانرگروتسک و کاریکاتور نیز در ساخت اثر مشاهده می شود.

دو هنرمند و موسیقی دان یوهان وابسته به حاکمان کلیسا و ایوان موسیقی دان مردمی با خوانش یک کتاب گویا و پیش بینی تاریخی در مورد حوادث قرن های بعد تلاش می کنند تا ساز پیانو را بسازند و همزمان حکومت کلیسا فرو می ریزد. اما پیش بینی جنگ های جهانی با استفاده از دو نام المانی یوهان و ایوان از دو کشور روسیه و آلمان مفهوم «معنای ضمنی» را مطرح می کند. همچنین دیدگاههای فلسفی «رنه دکارت» که با نقد دیدگاههای کل گرایانه «امانوئل کانت» سبب تغییر جهان بینی در دوره رنسانس و شکل گیری جنبش انسان گرایی «Humanism» می شود؛ در این اثر مورد بررسی تاریخی قرار می گیرد و ماحصل آن در مناظره ای مضحک با حضور باخه، یوهان و ایوان به تصویر کشیده می شود. کتاب گویا به صورت غول پیکر تمام صحنه را در بر می گیرد و از میان کتاب چهره یک مرد که سخن می گوید که طنز و مضحکه را در می آمیزد.

همچنین کاریکاتورگونگی کاراکترها و حضور پررنگ عنصر فانتزی سبب تلقین فضای گروتسک می شود. خنده ای که در عین مضحک بودن ترس آور نیز هست. همچنین اغراق در طراحی دکور ساخت صلیب عظیم و کتاب غول پیکر پیش بینی کننده آینده که تمام صحنه را می پوشاند از دیگر عناصر گروتسک است. اگرچه مدت زمان اثر بیش از دو ساعت بود؛ تنها درچهل دقیقه پایانی کمی تغییر ریتم و کندی در آن مشاهده شد. با اینهمه بازی پویا غازی در نقش کتابدار، مهسا غفوریان در نقش باخه، مهدی ضیا چمنی و مجتبی شفیعی به دلیل طراحی کاراکترهای تیپ گونه، ایجاد فانتزی گونگی و کاریکاتور وارگی قابل تامل بود. هرچند بازی این بازیگران از قدرت و جادوی صدای گروه همسرایان کم نمی کند و شاید بتوان گفت هم آوایی گروه همسرایان یکی از کلیدی ترین مقوله های جذابیت در این اثر است.


** عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و جهان I.A.T.C
امیر و Haniye p.Mahabadi این را خواندند
مریم جعفری حصارلو این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
رنگ‌آمیزی تازه برای باغ آلبالوی چخوف
نقدی برنمایش باغ آلبالو به کارگردانی اکبر زنجانپور

مریم جعفری حصارلو عضو کانون ملی منتقدان جهان

تالار وحدت این بار میهمان نمایشی پرمخاطب و متفاوت بود؛ نمایشی که یکی از کارگردان‌های برجسته و بنام آن را کارگردانی کرده و به روی صحنه برده بود. نمایش باغ آلبالو اثر چخوف به کارگردانی اکبر زنجانپور که در روزهای پایانی اسفند روی صحنه رفت. باغ آلبالو اثر چخوف اثری است که گویا کهنه نمی‌شود. باغ آلبالو اساساً اثری نمادین است بنابراین در هر دوره تاریخی به فراخور یادآور اضمحلال است.


ایران آنلاین / گاه اضمحلال یک دولت، حکومت، اضمحلال مالی یا اضمحلال یک اندیشه فراگیر در یک جامعه. همچون تمام ورژن‌های دیگری که از باغ ... دیدن ادامه ›› آلبالو اثر چخوف دیده ایم؛ ماهیت داستان و خط داستانی باغ آلبالوی چخوف تغییر نمی‌کند. باغ آلبالو نابود خواهد شد و برج‌های بی‌روح قد علم خواهد کرد. اما آنچه باعث تفاوت دراجرای زنجانپور با دیگر کارگردانان می‌شود پایبندی به ریتم کند چخوف در فضای سرد روسیه است. این فضای سرد دراقلیم‌های دیگر مفاهیم المانی به خود می‌گیرد. به همین دلیل نیز این نمایشنامه دارای ویژگی چندوجهی است و تو گویی در برابر مثلث برمودایی هستیم که هر آن احتمال گمشدگی داریم. در اجرای اکبر زنجانپور دو شیوه مدرنیسم و کلاسیک که ملهم از دیدگاه چخوف است نیز به هم آمیخته شده و جهانی تازه را شکل داده است. گاهی به نظرم می‌رسد زنجانپور نگاهی به آثار باله دارد و در کنار این تکنیک استلیزاسیون را نیز از ذهن دور نکرده است. همچنین در طراحی لباس فرمی متفاوت و مدرن را در نظر گرفته است. اما همچنان بازی‌ها در فضایی کلاسیک با نوعی تفاخر و ایستایی همراه است، بنابراین همچون آثار مدرنیستی ما با تصویر‌سازی مدرن مواجه نمی‌شویم. در عین حال سکوها سبب تفاوت ارتفاع می‌شود و بازیگران تبدیل به مجسمه‌هایی می‌شوند که یادآور تکنیک بیومکانیک میرهولد است. چرا که در جهان مدرنیستی نوعی اضطراب از تغییر نهفته است بخصوص در تکنیک میرهولد که کاراکترها مدام در حال تغییر واکنش هستند به نحوی که مداوم یک واکنش را به وجوه مختلف تصویر می‌کنند. حال اکبر زنجانپور نوعی دغدغه برای تغییر و تحول و همچنین نابودی باغ را در جهانی تلفیقی نشان می‌دهد. زنجانپور معتقد است اگر به سراغ یک طرز تفکر و نگاه فلسفی می‌رویم و می‌خواهیم آن را روی صحنه ببریم، می‌توانیم شکل و شمایل کار را عوض کنیم چون ما در قرن و سرزمین دیگری نسبت به نویسنده زندگی می‌کنیم و کارگردان لوکیشن جدیدی را می‌بیند، ولی اجازه نداریم نگاه فلسفی و طرز تفکر نویسنده را تغییر دهیم. تنها مسأله‌ای که کمی فضای اجرا را دچار کشمکش می‌کند ریتم نسبتاً کند اجرا است. در حالی که می‌توان ریتم نمایش را تغییر داد به نحوی که مخاطب دچار خستگی و کلافگی نشود. یکی دیگر از نقاط کلیدی این اجرا این است که معمولاً در اجرای کارگردان‌های سرشناس ما با مسأله بغرنجی مواجه می‌شویم، آن‌هم رها کردن بازیگران بنام به وجهی است که خودشان بازی خود را باید بسازند و بنابراین نوعی عدم یکدستی بازی‌ها مشاهده می‌شود. اما در اجرای اکبر زنجانپور اساساً نوعی یکدستی و هماهنگی بازیگران مشاهده شد و جای خوشبختی است که کارگردانی به نحوی صورت گرفته است که تمامی بازیگران برجسته بخوبی خود را به کارگردان سپرده‌اند تا هدایت درستی صورت بگیرد. این مسأله نشان از توانایی اکبر زنجانپور در هدایت بازیگران دارد. در پایان لوپاخین به‌عنوان یک دهقان‌زاده، پایان دوره خانواده اشراف‌زاده را رقم می‌زند. درختان آلبالو قطع می‌شود. این پایان نمایشنامه است که اساساً مفهوم دوره اشرافی‌گری وهمچنین نشانه تغییر و تحولات اقتصادی در دنیا نیز می‌تواند باشد./روزنامه ایران
مورخ16/1/96
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صحنه

مریم جعفری حصارلو
عضو کانون ملی منتقدان تئاتر

نگاهی به نمایش «سقراط»
مرگ با قضاوت مخاطبان
نمایش «سقراط» نوشته و کارگردانی حمیدرضا نعیمی بار دیگر در تالار وحدت و در ساعت18 به روی صحنه می‌رود. هماره یک فیلسوف در تصورمان، یک چهره ... دیدن ادامه ›› عبوس یا در حال فکر دارد. بنابراین مصداق بیرونی و نمود واقعگرایانه آن کمتر به ذهنمان خطور می‌کند. اما حمیدرضا نعیمی تلاش دارد تا تصویر روزمره و در عین حال واقعگرایانه‌ای از سقراط تصویر کند. هر چند در تصویر واقعگرایانه‌اش از زبان آرکائیک و دیدگاه‌های مدرنیستی استمداد می‌طلبد. بنابراین یک زبان مشخص و یکدست را برای نوشتن متن نمایش سقراط درنظر نمی‌گیرد، بلکه زبان حاوی دیدگاه‌های مدرنیستی است. بنابراین نمایش سقراط، اثری مدرن است و دو ویژگی برجسته دارد؛ اول آنکه تقابل دو دیدگاه سنت و مدرنیته را با زبان و ساختار درامِ مدرن و آرکائیک تلفیق کرده و نشان می‌دهد. دوم مقوله پست مدرنیته است. از آنجا که بازنویسی نمایشی ملهم از آثار آرکائیک با استفاده از شیوه‌های مدرنیستی سبب نوعی دوگانگی در اثر شده است؛ ریشه پست مدرنیستی در این اثر مشاهده می‌شود زیرا کارگردان تنها به نمایش دادن زندگی سقراط بسنده نکرده، بلکه در نظر دارد به نقد و بررسی وضعیت آن دوره نیز بپردازد و با دوران معاصر تطبیق می‌دهد.
دوم آنکه کارگردان به بررسی جایگاه زن در فضای زندگی مردانه سقراط پرداخته است. یادآوری و تصویر کردن فاجعه فرزندکشی و خیانت جیسون در تراژدی مده‌آ، نحوه زندگی عامیانه سقراط و همسرش-سافو- و تئودوته روسپی آتن؛ همچنین مده‌آ اثری دراماتیک و مستقل که نویسنده در دل درام سقراط گنجانده است.
زندگی سقراط وسیله‌ای است تا نویسنده همچون فیلسوفی، نظریات فلسفی خود را در مورد جامعه مطرح کند. نظریاتی که به دیدگاه‌های مختلف جامعه‌شناسان نیز تلنگر می‌زند. بنابراین رؤیای شبانه سقراط می‌تواند رؤیای شبانه نویسنده باشد که از وضعیت جامعه سراسیمه برخاسته است. هرچند رؤیای سقراط رؤیایی پس از مرگ نیز می‌تواند باشد که تفسیری سوررئالیستی در روند اجرا قلمداد می‌شود. بنابراین اثر دارای رگه‌هایی از پست مدرنیسم است. بخصوص به دلیل زهرخنده و نقدهایی که دیدگاه فلاسفه زمانه را به مضحکه می‌گیرد و حتی در مقابل قانون، دین و امثال آن شورشی و طاغی است. چنانچه نخستین دیدگاه‌های پست مدرنیسم برآمده از دیدگاه‌های دینی و نوعی هرمنوتیک و به چالش کشیدن قانون و دین‌های مسیحی بوده، لذا می‌توان گفت مسأله هرمنوتیک در روند اجرای این اثر نقش کلیدی دارد و در عین حال استفاده از تکنیک‌های مدرن بستری کاملاً متفاوت ایجاد کرده است. شاید بتوان گفت، نمایش سقراط در نظر دارد تا با تفکر برانگیزی مخاطبان آنها را به بررسی وضعیت جامعه خودشان تهییج کند.

منبع: روزنامه ایران - 14شهریورماه95

http://iran-newspaper.com/Newspaper/BlockPrint/149515
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کد خبر: 141966تاریخ: 1395/4/30 00:00
صحنه
روزنامه ایران



«مستأجر» خودکشی می‌کند
نقدی بر نمایش «مستأجر»به نویسندگی و کارگردانی ستاره امینیان

مریم جعفری حصارلو
عضو کانون منتقدان تئاتر ایران

اصولاً در روند یک نمایش ... دیدن ادامه ›› مدرن موقعیت بر شخصیت و حتی داستان غلبه می‌کند. این موقعیت نمایشی است که جایگزین عنصرکشمکش نمایشی می‌شود و سبب می‌شود تا مخاطب نمایش را ببیند. نمایش مستأجر مظهر واقعی این مسأله است. نمایش مستأجر براساس رمانی به همین نام نوشته «رولان توپور» ساخته شده که نویسنده و کارگردان آن ستاره امینیان است. داستان از آنجا آغاز می‌شود که مردی به نام «ترلوکوفسکی» آپارتمانی را اجاره می‌کند. غافل از آنکه پیش از او زنی به نام«سیمون شول»درآن آپارتمان زندگی می‌کرد. اما به دلیل نامعلومی دست به خودکشی زده و خود را از پنجره آپارتمان به حیاط پرت کرده‌است.
رمان مستأجر پیش از این توسط رومن پولانسکی به صورت فیلم ساخته شده است. دراین نخستین برخورد به نظر می‌رسد که کارگردان به آن فیلم نیز توجه داشته، اما به دلیلی وجود عناصر اکسپرسیونیستی این مسأله کمرنگ می‌شود. فضای محوری اثر به یک موقعیت دراماتیک بازمی‌گردد. اینکه زنی پیش از این در آپارتمان زندگی کرده و ناگهان دست به خودکشی زده؛ کلیدی‌ترین مسأله این درام است. زیرا نخستین پرسش ذهنی «ترلوکوفسکی» از این اتفاق با بررسی کمد زن نشان داده می‌شود. «چرا این زن دست به خودکشی زده؟» اما پاسخ به این پرسش کلیت درام را تشکیل می‌دهد. پس ازمدتی باید‌ها و نباید‌های این آپارتمان کم کم عرصه تنفس را برای«ترلوکوفسکی» نیز سخت می‌کند. نباید سرو صدایی ایجاد شود. از کشیده شدن یک صندلی روی زمین یا هر حرکت کوچک دیگری که نشانگر زنده بودن یک انسان در آپارتمان باشد؛ باید خود‌داری شود. موقعیت بر حضور و وجود برتری دارد، باید مراقب باشد هیچ صدایی حتی صدای پا روی پله‌ها شنیده نشود. موقعیت عرصه را بر او نیز تنگ‌تر می‌کند. حال «ترلوکوفسکی»یک بار دیگر کمد زن را که سرسری باز کرده بود؛ باز می‌کند و لباس‌های زن را می‌پوشد. یعنی در جایگاه او قرار می‌گیرد. در وضعیت او...از اینکه لباس‌های زنانه بر تن دارد شرم دارد. اما با پریشانی با این وضع از آپارتمان خارج می‌شود و همین مسأله سبب سوء‌تفاهم می‌شود. صاحب آپارتمان او را مؤاخذه می‌کند که چرا یک زن را به آپارتمانش آورده. او هاج و واج مانده ومخفیانه لباس‌ها را درسطل آشغال می‌اندازد. دیگرجایی برای زنده ماندن نیست. او به جایگاه تفکر و افسردگی‌های «سیمون شول»رسیده است. یکبار دیگر فاجعه تکرار می‌شود. این بار او خود را از پنجره پرت می‌کند.
اما در بررسی این اثر باید گفت توجه به سبک کافکا، داستایوسکی و سیاه نمایی‌های زندگی وجود دارد. از آن گذشته بازیگران بخصوص نقش «ترلوکوفسکی» بشدت در تقطیع حرکت‌های نمایشی و بریده بریده گفتن دیالوگ‌ها، خشونت حرکتی و نحوه حرکت‌ها، فضایی اکسپرسیونیستی را ایجاد می‌کند. تا آنجا که می‌توان تمامی صحنه‌های نمایش را به یک رؤیای شبانه تعبیر کرد. از آن گذشته موسیقی هر لحظه فضای خیال و رؤیای هولناکی را تأکید می‌کند که در حال گذران آن است. بخصوص که چندین بار«سیمون شول» از اطراف صحنه درخیال و رؤیای «ترلوکوفسکی» وارد صحنه می‌شود و رو در روی«ترلوکوفسکی» قرارمی گیرد. هراس از آینده‌ای محتوم که در ذهن «ترلوکوفسکی» نشسته است و سرانجام او را با خود می‌برد. در اینجا است که آنتی تز پیروز می‌شود. ضد قهرمان نمایش «ترلوکوفسکی»، همچون مرگ دستفروش مجبور است؛ دست به خود کشی می‌زند. همچنین رگه‌هایی از فضای اکسپرسیونیستی فیلم دفتر دکتر کالیگاری نخستین فیلم اکسپرسیونیستی نیز در این اثر وجود دارد. با این همه، ویژگی‌های آبزوردیستی نیز وجود دارد و هرچند ریتم اثر کند است،اما با وضعیت و موقعیت نمایشی هماهنگی دارد.
نمایش «مستأجر» تا 18مردادماه ساعت20 در تالار حافظ به روی صحنه می‌رود.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یادآور حماسه های باستان
نگاه - درباره نقالی« سوگنامه باستان» اثر داریوش نصیری

نویسنده: مریم جعفری حصارلو

نقالی «سوگنامه باستان» با نقالی های دیگر فرق دارد. نقال در این نمایش لباس سنتی نقالان را به تن نکرده و لباس رزم مدرن پوشیده است. داریوش نصیری این بار تلاش می کند تا با نقالی«سوگنامه باستان» روایت سالهای دفاع مقدس را نقالی کند. نقالی که با استفاده از تکنیک های درام مدرن تبدیل به نوعی درام پست مدرنیستی شده است. نصیری سعی کرده تا با استفاده از ویژگی های ارتباطات کلامی و درام مدرن به تصویرسازی اشعار فردوسی در جریان نقالی بپردازد. بنابراین تنها به نقالی یک اثر نمی پردازد؛ بلکه تصویر سازی و استفاده از ویژگی ارتباط غیر کلامی و زبان بدن را در درام خود افزایش داده است. همچنین وی برای ایجاد ریتم و موسیقی از دو تکه چوب و ایجاد اصوات فولکلور و بدوی سود جسته و فضاسازی را به نوعی نمایشی استلیزاسیون خلق می کند. بخصوص که برای نشان دادن نعش سهراب ... دیدن ادامه ›› نیز از تکه ای پارچه استفاده می کند. استفاده کاربردی از وسایل گاه مخاطب را به استلیزاسیون در اجرای تعزیه یادآوری می کند. در نهایت درامی خوش ساخت و خلاقانه پرداخته.نقالی داستان رستم و سهراب در روز بزرگداشت فردوسی شاعر بی بدیل ایرانی کارهر کسی نیست. زیرا نیاز به فن سخنوری و تکنیک های نقالی نیز دارد.اما داریوش نصیری مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی، نویسنده و کارگردان به مناسبت و پاسداشت این شاعر برگزیده کشور تلاش می کند تا نمایش رایگان را در روزپنجشنبه 23 اردیبهشت ماه در تالار محرب و در روزجمعه 24 اردیبهشت ماه در - تماشاخانه نمایش های آیینی و سنتی ایرانی- تماشاخانه سنگلج اجرا کند. نصیری پیش از این در کارنامه هنری خود بازیگری و نویسندگی قطعه ارکسترال فتح، ارکسترال ظهور، مجلس سهراب کشی، نام من ایران و.. را دارد. وی تا کنون جوایز متعددی در عرصه بازیگری و نویسندگی از جشنواره های معتبر ایرانی و خارجی از آن خود کرده است. اما نقالی «سوگنامه باستان» با استفاده از داستان رستم و سهراب تلاش می کند مساله دفاع از وطن را یادآوری کند و تا قیام سالار شهیدان امام حسین(ع) هم پیش می رود.

روزنامه ایران، شماره 6227 به تاریخ 12/3/95، صفحه 12 (تئاتر)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقدی بر «باغ آلبالو» به کارگردانی آتیلا پسیانی
زهرخند شخصیت‌ها از پشت درختان باغ آلبالو

مریم جعفری حصارلو
عضو کانون منتقدان تئاتر ایران
منتشر شده در روزنامه ایران به تاریخ 3/9/94 شماره 6086

نمایش باغ آلبالو نوشته آنتوان چخوف باردیگر توسط یکی از نویسندگان ساختارشکن محمد چرمشیر بازنویسی و به کارگردانی آتیلا پسیانی در تالار چارسو ... دیدن ادامه ›› مجموعه تئاتر شهر و درساعت20به روی صحنه می‌رود. این نمایش یکی از مهم ترین نمایشنامه‌های چخوف است که ویژگی‌های کمدی- تراژیک دارد. هر چند زهرخند در آثار چخوف موج می‌زند. اما کمتر کارگردان ایرانی توانسته ردپای زهرخند‌ها را از لابه لای دیالوگ‌های چخوف شناسایی و به تصویر بکشد، چرا که چخوف تلاش می‌کند در دل رئالیسم و فضای سرد روسیه، واقعیت تلخ زندگی آدم‌ها را نشان دهد. به همین دلیل نیز کارگردان‌ها بیشتر مقوله تراژیک بودن آثارش را درک می‌کنند تا جنبه کمیک. اما نمایش باغ آلبالو به کارگردانی آتیلا پسیانی درعین ساختارشکنی متن، در فضای گروتسک، زهرخنده‌های اثر را تصویر می‌کند. این زهر خنده را در دل گروتسک شکل می‌گیرد. داستان نمایش باغ آلبالو داستان یک زن اشراف‌زاده روس به نام مادام رانوسکی و خانواده‌اش است که به‌علت ولخرجی هایش، رو به ورشکستگی هستند.باغ آلبالو ثروت خانوادگی‌شان درگرو بانک است. مادام رانوسکی از سفر بازمی‌گردد و مجبور می‌شود تا باغ آلبالو را بفروشد. اما چه کسی باغ آلبالو را می‌خرد؟ دوست خانوادگی و دهقان‌زاده تازه به ثروت رسیده –لوپاخین- خریدار باغ است. خانواده رانوسکی باغ را ترک می‌کنند. درحالی‌که صدای تبری که درخت‌های باغ را قطع می‌کند؛ شنیده می‌شود. نکته کلیدی برای درک دیدگاه کارگردان این است که تمامی حرکت‌های نمایشی این اثر با طراحی صحنه تلفیق شده. کارگردان برای درک درست مخاطبان از باغ آلبالو، به صورت نمادین میز بزرگ چند گوشه چوبی را مظهر باغ قرار داده و شخصیت‌ها دور این میز زندگی می‌کنند. دومین نماد،برای نشان دادن باغ درختچه‌های کوچکی است که میز به آن مزین می‌شود. نور نارنجی روی میز و لباس‌های شخصیت‌ها تأثیر دارد و شخصیت‌ها نیز تعبیری از درختچه‌ها می‌شوند. بنابراین تفاوت اندازه‌های درختچه‌های غول پیکر یعنی شخصیت‌های نمایش و درختچه‌های کوچک قابل تأمل می‌شود. درعین حال نور نارنجی نشانه‌ای از روح زندگی است که در این باغ جاری است.با این تفسیر تمامی کاراکترها درخت‌های این باغ هستند و درپایان باغ را ترک می‌کنند. به جرأت می‌توان گفت کارگردان اضمحلال فضای سیاسی شوروی را بخوبی نشان می‌دهد.
یکی از ویژگی‌های گروتسک اغراق در اندازه‌ها و بازی هاست. بنابراین قرار دادن درختچه‌های کوچک حول میز بزرگ خود منطبق برگروتسک است. ازسوی دیگر اغراق در بازی بازیگران و گریم آنها، مبین نوعی تئاتریکالیته است. این ویژگی نیز یکی از خصوصیات برجسته گروتسک است. همین ویژگی باعث می‌شود تا بازی فاطمه نقوی در نقش باغبان مرد،به خوبی قابل باور باشد. بازی بازیگرانی همچون بهاره رهنما، سروناز نانکلی، فاطمه نقوی، مهدی صدر، الیکا عبدالرزاقی، نگار عابدی در عین رعب‌آور بودن، مضحک نیز بود. خنده‌ای که می‌توان جدی اش گرفت. خنده‌ای که بر رعب آوربودن، غلبه می‌کرد و هاله‌ای از ابهام را ایجاد می‌کرد. هاله‌ای که با سکوت‌ها و نظاره گری‌های آتیلا پسیانی در نقش لوپاخین اجین می‌شد و بی‌منطق نیز نبود. زیرا لوپاخین ایستاده و نظاره گر خانواده رانوسکی بود تا آخرین ضربه کاری خود یعنی خرید باغ آلبالو را بزند. به این معنا لوپاخین به خودی خود، یادآور تبری است که درختان باغ را قطع می‌کند. با این تفاوت که برخی از شخصیت‌ها همچون دخترخوانده مادام رانوسکی و فریس را در ابغ نگه می‌دارد.
یکی دیگر از ویژگی‌های گروتسک تلفیق ویژگی‌های انسانی با گیاهی وجانوری است. درختانی که در اجرا، شمایل شخصیت‌های نمایشی می‌گیرند. سرگرم کننده و اغراق‌آمیز می‌شوند. همچنین در عین بازنویس متن، ساختار کلی داستان حفظ شده است. زبان روزمره درجریان درام چخوف، ساختار تازه‌ای را ارائه می‌کند. ساختاری که بازیگران براحتی آن را باور دارند و بخوبی ریتم اثر حفظ می‌شود.
شاید بتوان گفت یکی از دلایل کنترل ریتم وهماهنگی بازیگران، بازنویسی درست نمایشنامه است. محمد چرمشیر پیش از این نیز تجارب زیادی درعرصه بازنویسی متون کلاسیک دارد. به همین دلیل بخوبی توانسته با حفظ مفهوم محوری چخوف،تصاویر و تابلوهای تازه‌ای را به نگارش درآورد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مریم جعفری حصارلو
منبع: روزنامه ایران -31 تیرماه 94
کد خبر: 73623تاریخ: 1394/4/31 00:00

نیم نگاه
مریم جعفری حصارلو

«اسم» برای کودکی که هنوز چشم بر دنیا نگشوده

شاید برای شما هرگز اتفاق نیفتاده باشد که به مقوله«اسم» با دیدگاه دوگانه بنگرید. اسم‌ها ... دیدن ادامه ›› همواره دارای وجوه و خصوصیاتی هستند که با خوانش آنها، صفات و ویژگی‌هایی را به اذهان متبادر می‌کنند. نمایش اسم به این مقوله می‌پردازد. نمایش اسم، نوشته ماتیو دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر، با ترجمه شهلا حائری از اوایل تیرماه با کارگردانی لیلی رشیدی در تماشاخانه ایرانشهر در حال اجرا است.
داستان بر سر نامگذاری ‌کودکی است که هنوز چشم بر دنیا نگشوده است. زن و شوهری‌، برادر و همسرش که آبستن است و یک دوست خانوادگی را به یک میهمانی خودمانی دعوت می‌کنند. در این میهمانی صحبت از نامگذاری کودک پیش می‌آید و اما با یک بحث ساده پایان نمی‌پذیرد، بلکه بر اساس تفاوت دیدگاه همسر‌زن و برادرش، پرده از رازهای خانوادگی برداشته می‌شود. نوعی بازگشایی و گره‌گشایی که خود، زایش یک کشمکش تازه را ایجاد می‌کند. بنابراین روابط بسیار ساده و انسانی آدم‌ها، حامل روابط مخفیانه و دو‌گانه‌ای است. در پایان مخاطب متوجه رابطه پنهانی میان دوست خانوادگی و مادربزرگ کودک می‌شود. اما آنچه سبب کشمکش بر سر نام می‌شود، نام کودک است. پدر کودک در‌صدد است تا نام او را «‌آدولف» بگذارد. اما از قضا آدولف نام هیتلر نیز هست. کسی که فجایع بزرگی در جهان ایجاد کرده است. بنابراین کشمکش و مخالفت برای انتخاب نام کودک بالا می‌گیرد و در عین بررسی نام‌های مختلف، مخاطبان در جریان روند کمیک انتخاب اسم قرار می‌گیرند. حال آنکه در پایان کودک اساساً دختر است و همین مسأله شالوده کشمکش‌ها را در ذهن مخاطب به هم می‌ریزد. از سوی دیگر گره‌گشایی و فاش شدن رازها، سبب بازشناسی شخصیت‌ها می‌شود. آنچه کاراکترهای این اثر را از رو ساخت و تیپ‌واره به یک شخصیت عمیق و چند‌وجهی و مدرن بدل می‌کند.
اثر دارای ویژگی‌های کمدی و تراژیک است. بنابراین نوعی از فضاسازی گروتسک وجود دارد. اگرچه اساساً مسأله‌ای وحشتناک و ترسناک رخ نمی‌دهد، اما تابوی بزرگ رابطه نامشروع مادر با یک دوست خانوادگی بر‌ملا می‌شود. رابطه‌ای که در بازشناسی شخصیت مادر مؤثر است. هرچند مادرحضور فیزیکی ندارد. اما با تماس‌های تلفنی و بازگشایی راز سر به‌مهر رابطه‌اش با آن دوست که از قضا بسیار هم جوان است؛ شالوده روابط و احساسات شخصیت‌ها به هم می‌ریزد.
طراحی صحنه این اثر کاملاً رئالیستی است تا مخاطب به واقعی بودن روابط روی صحنه باور کند. همچنین بازیگران به سهولت و راحتی روی صحنه زندگی می‌کنند. مبحثی که اصولاً در آثار مدرن باید رخ دهد. بازیگران در بیان و ارتباط‌ها‌، بسیار مینی‌مال و در عین حال رئالیستی بازی می‌کنند. آنها از هرگونه حرکت اضافه درصحنه خود‌داری می‌کنند و برای بیان منظور خود تا حد توان همه تلاش‌شان را انجام داده‌اند، به همین دلیل هم بازی بسیار جذابی دارند. بخصوص که نمایش اساساً کمدی است. هرچند در لحظه‌هایی از صحنه فشار تأکید بر تابوها از جمله رابطه نامشروع با مادر وجود دارد؛ اما سبب خنده مخاطبان می‌شود. در عین حال کارگردان اگرچه نخستین‌بار است که در دنیای نمایش کارگردانی را تجربه می‌کند؛ اما بخوبی توانسته بازیگران را هدایت کند. بنابراین تصویرسازی‌ها و تابلوها نیز درعین استلیزه بودن، رئالیستی است. در عین حال موضوع برای مخاطبان تازگی دارد و بازشناسی شخصیت‌ها، خودمایه‌هایی پست مدرنیستی را به اثر می‌افزاید. بنابراین شاید بتوان گفت نگاه دوباره به مسأله نامگذاری، بررسی نام بسیاری از شخصیت‌های تاریخی و عملکرد آنها در طول زندگی و... مبحث دیگری است که در نمایش «اسم» به آن پرداخته شده است. مسأله قابل تأمل اینکه در پایان، پدر تصمیم می‌گیرد تا نام مادرش را روی کودکش‌، بگذارد. این مسأله خود باعث توجه و بازشناسی کاراکتر کودک در ذهن مخاطبان می‌شود. زیرا کودک دختر است. در‌حالی که پزشک گفته بود، پسر خواهد بود و حال با تغییر جنسیت کودک، فرآیند نامگذاری اساساً مضمحل می‌شود و کلیت داستان را به‌هم می‌ریزد. با انتخاب نام مادربزرگ برای کودک به‌دنیا آمده، سیکل‌وار آینده مادر‌بزرگ برای کودک پیش‌بینی می‌شود.
مانی فتوت و امیر مسعود این را خواندند
دوست عزیز این نمایشنامه پپرونی برای دیکتاتور بود که خسرو احمدی کارگردان کار هست.
۲۴ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیلان روایت در ذهن مخاطب

نهنگ عنبر، روایتی که در خاطرات گذشته شناور است

مریم جعفری حصارلو / عضو کانون منتقدان خانه سینما


یکی از مباحثی که درفیلم‌های سینمایی ایرانی وجود دارد، رابطه عاشقانه برای ازدواج است. این مضمون تکراری ومتداول تبدیل به یک کلیشه برای ساخت ... دیدن ادامه ›› فیلم‌های عامه پسند شده است. نهنگ عنبر ساخته سامان مقدم نیز از این مضمون سود می‌جوید اما تنها درشکل ساختار بیرونی. اگر با عینک نمادگرایی به این فیلم بنگریم، ساختار انسانی آن شکسته می‌شود و دیگر یک فیلم به ظاهر عاشقانه نیست.
داستان فیلم مربوط به زندگی مردی به نام «ارژنگ صنوبر»است که ازسالهای جوانی در دهه40عاشق دختری به نام«رویا» است وتا 5دهه این ارتباط عاشقانه کج دار ومریز پیش می‌رود. تا اینکه پس از گذشت50 سال ارژنگ به رویای خود دست می‌یابد و با او ازدواج می‌کند. باتوجه به داستان، فیلم ازچند منظرقابل بررسی است.ازدیدگاه نمادین،بررسی سبک و ژانر،ساختار فراروایتی و اتوبیوگرافیک ودر نهایت ساختار پست مدرنیستی.
دربحث دیدگاه نمادین، بایدمفهوم نمادین وسمبلیکی ازشخصیت‌های ارژنگ و رویا مدنظر قرارداد. دراولین برخورد، نام فیلم یادآورنهنگی است که قابلیت ماندن در زیراقیانوس به مدت یک ساعت را دارد. ارژنگ نامی‌است یادآورکتاب مانی پیغمبرایرانی، این کتاب دارای انواع نقش ونگار بوده. بنابراین شاید بتوان، ارژنگ را نماد ایران دردهه40دانست و زندگی اوکه به زبان خود،روایت می‌شود تا 5دهه، داستان تاریخ اجتماعی ایران در نیم قرن گذشته است. این کتاب به انواع نقش و نگارها مزین شده. ایران- ارژنگ- غرق در بازتعریف رویایش که به صورت نمادین به معشوقه ای به نام«رویا» برای ارژنگ تعبیر شده نمودار می‌شود. بنابراین شامل نوعی بحران است. بحران اقتدار فرهنگ غربی، بحران ارزش‌ها، بحران مشروعیت، بحران غایتمندی درعام ترین شکل خود و به تعبیر لیوتار بحران فراروایت( Meta –narrative) بنابراین شعار«مرگ بر آمریکا»حامل مفاهیم تازه‌ای می‌شود. دیگر آمریکا مفهوم یک کشور را ندارد. بلکه فرآیندی است از ارژنگ در رسیدن به رویایش. درهمین روند است که صحنه جبهه و جدال برای رسیدن به رویای ارژنگ، تبدیل به جبهه دفاع مقدس می‌شود. درعین حال ویژگی شاعرانگی نیز وجود دارد. به همین دلیل مخاطب و متن در نوعی در بین بودگی درون- متن (inter- text) معاصر و برون متن( lon-texr) تلفیق شده اند.
در بررسی سبک و ژانر، فیلم به ظاهر ساختاری ملودراماتیک دارد. ملودرام سبکی نمایشی است که ترکیبی از چندین عنصر متضاد و متفاوت است.دراصل به شعر یا نثری گفته می‌شود که با همراهی موسیقی بیان می‌شود. از ویژگی‌هایش می‌توان به مبالغه بازیگران، حسی بودن، کشمکش‌های عاطفی اغراق آمیز، نقطه اوج هیجان انگیز، توجه بیشتر به گفت وگو، حادثه‌سازی، تنش و اشاره کرد. مهم ترین مسئله اینکه آثارملودراماتیک می‌تواند همراه با موسیقی و یا بدون موسیقی اجرا شود.فیلم نهنگ عنبر دارای ساختاربیرونی مشابه ساختار ملودرام است.چنان‌که پایان خوش نیز رخ می‌دهد. همچنین بسیاری از صاحب نظران معتقدند ملودرام به خصوص ملودرام خانوادگی بیشترین مخاطب را در سینما داراست.
زیراحامل بسیاری از تاثیرات فرهنگی واجتماعی باتکیه بردرگیری‌های خانوادگی، تقابل فرد باخانواده وگاه خانواده با جامعه است. درعین حال استفاده از موسیقی فیلم‌ها وانواع صحنه‌های مختلف فیلم‌های سینمای ایران وجهان، ویژگی ملودرام بودن اثر را تایید می‌کند.
در این فیلم نیز تقابل ارژنگ با خانواده رویا قابل تامل است. جدایی مادر ارژنگ از پدرش و ازدواجش با یکی از دوستان پدر و سفرشان به کشور آمریکا، بسیار به زندگی ارژنگ و رویا که با آدم‌های دیگر ازدواج می‌کند و به آمریکا می‌رود شباهت دارد. درعین حال فیلم دارای تنوع ژانر است. اگرچه از نوع طنز محسوب می‌شود اما گاه لایه‌هایی ازگروتسک_ کمدی سیاه-، مضحکه و درنهایت یک درام قابل مشاهده است. برای نمونه در لحظاتی که رویا برای دومین بار وسومین بار به آمریکا می‌رود، در لحظه ای که مادر ارژنگ با دوست پدرش ازدواج می‌کند و به آمریکا می‌رود دیگر فیلم به یک درام کامل بدل می‌شود و اثری از طنز وجود ندارد. اما درنهایت ژانر کمدی غالب بر دیگر ژانر‌هاست. بنابراین شاید بتوان گفت،ویژگی امتزاج ژانرها که از ویژگی‌های پست مدرن است، قابل بررسی است.
ویژگی فیلم فروش بودن ارژنگ، خود بهانه بسیارخوبی برای استفاده از نماهای فیلم‌های دیگری همچون لیلی با من است، مارمولک، اخراجی‌ها، قطاربازی و... همچنین موسیقی فیلم‌های مطرحی همچون ازکرخه تا راین، است. استفاده از نماها و موسیقی فیلم‌های مطرح ایران وجهان از دو جهت قابل بررسی است. اول آنکه ویژگی ملودراماتیک بودن را تقویت می‌کند وباعث می‌شود هر بیننده ای با دیدن صحنه‌ها وشنیدن موسیقی فیلم‌ها خاطرات و احساسات شخصی اش را با فیلم نهنگ عنبرتلفیق کند. به همین مناسبت دیگرتنها شاهددیدن فیلم نهنگ عنبر نیستیم. بلکه چندین فیلم درذهن مخاطب باز تعریف می‌شود. زیرا گزینش صحنه‌های جاودانه فیلم‌ها و موسیقی شاخص ایران و جهان،همه و همه سبب یادآوری خاطرات شخصی مخاطبان می‌شود. درنتیجه فیلم نهنگ عنبر با خاطرات شخصی مخاطبان عجین می‌شود و در ذهن هرمخاطب متفاوت نقش می‌بندد.
چرا که پرداخت بخشی از صحنه‌ها وحس‌های فیلم‌های دیگر، با تاثیرگذاری از کپی برداری آن فیلم‌ها همراه است و درنهایت تصویرتازه ای را ازموقعیت دراماتیک نهنگ عنبر درذهن مخاطب می‌سازد. بنابراین به جرات می‌توان گفت فیلم نهنگ عنبر در ذهن مخاطبان متکثر می‌شود. درعین حال تعریف تازه ای را ازنماهای مختلف فیلم‌های بزرگ دنیا و ایران ارائه می‌دهد. این دیدگاه از جمله ویژگی‌های پست مدرنیستی است. زیرا در دنیای پسامدرن، چندگانگی و تاویل آثارگذشته اهمیت دارد.
اما شاید بتوان گفت،مهم ترین مسئله اتوبیوگرافی بودن فیلم، سبب تجربه پست‌مدرنیسم در یک فیلم ایرانی شده است. زیرا ارژنگ، داستان زندگی خود را روایت می‌کند. این نوع اتوبیوگرافی بی شباهت با مکالمه سقراطی در دوران باستان نیست. «مکالمه سقراطی به همان اندازه درحالی که ژانری سخنورانه محسوب می‌شود، عامه پسند، کارناوالی نیز هست. در اصل نوعی خاطره نویسی به شمار می‌رفت که قیود تاریخی را گسسته، تنها به منزله فرآیند نمایاندن حقیقت از طریق مکالمه مطرح بود.»فیلم در عین حال دارای ویژگی مکالمه منیپه ای نیز هست. گفتمان منیپه ای
« در دیدگاه‌های پست مدرن هم کمیک و هم تراژیک است این گفتمان به اتکای جایگاه کلامی‌اش، گفتمانی از نظر سیاسی و اجتماعی برآشوبنده است.
گفتمان منیپه ای سخن را از قیود تاریخی‌اش آزاد می‌سازد. این گفتمان حامل گزاره‌ها و تغییرات ناگهانی است. عالی و حضیض، وصلت‌های ناجور از هر نوع و... در عین حال نوعی ژورنالیسم سیاسی روزگار خود است.» تنها نکته ای که در روند پست مدرنیستی فیلم را دچار اختلال می‌کند، وجود پایان و آغاز مشخص است. زیرا بی پایانی و بی آغازی از مولفه‌های آثار پست مدرنیستی است. بنابراین کارگردان از ساختار فرضی خود عدول می‌کند و در نتیجه با پایان‌بندی قطعی ،فیلم از ساختار پست مدرنیستی خارج می‌شود و به نوعی هرج و مرج را نشان می‌دهد.
ساختار روایی با بازگشت به موقعیت آغازین فیلم، یعنی استخر به پایان می‌رسد و پس از آن چرخش راوی رخ می‌دهد و دانای کل، قصه را ادامه می‌دهد. اما روند داستان تا زمانی که به وسیله ارژنگ روایت می‌شود یک اتوبیوگرافی است.راوی در عین روایت زندگی شخصی، روایتگر 5 دهه از سرگذشت اجتماعی، سیاسی ایران نیز هست.
گذشته از مضامین و معنای ضمنی، بازی بازیگران از جمله مهناز افشار، رضا عطاران، ویشکا آسایش، نادر سلیمانی، رضا ناجی و... نیز قابل تامل بود. به این معنا که بازیگران توانسته بودند در هر پلان با گذر زمان تاریخی، تغییر محسوسی در پرداخت کاراکترها ایجاد کنند. به نحوی که گاه مخاطب از بازشناسی برخی از بازیگران در ابتدای فیلم باز می‌ماند. آنچه در پرداخت شخصیت‌ها کمک شایانی به بازیگران کرده بود، گریم و طراحی لباس آنهاست.
منبع: روزنامه قانون شماره ۵۷۶

۱۳۹۴ پنج شنبه ۸ مرداد
منبع: روزنامه آسیا -دوشنبه 29 تیرماه 94
کاپیتان فیلیپس ،گروگان فقر!
فیلیپس رویای رسیدن دزدان به آمریکا
مریم جعفری حصارلو
عضو انجمن منتقدان خانه سینما
فیلم کاپیتان فیلیپس محصول2013،داستان کاپیتان کشتی باری مرسک آلاباما با نام کاپیتان فیلیپس است. او باید محموله غذایی را از خلیج عدن به گرسنگان برساند. این خلیج یکی از پرخطرترین مسیرهای دریایی است. زیرادزدان دریایی بسیارزیادی دارد. درهرحال کشتی دچارحمله چهاردزد دریایی سومالیایی می شود. کاپیتان فیلیپس که بدون هیچگونه تجهیزات نظامی عازم سفر شده، مورد حمله دزدان دریایی قرار می گیرد. آنها درکشتی سی هزار دلار دارند ؛اما دزدها پول بیشتری می خواهند. بنابراین کاپیتان فیلیپس را به عنوان گروگان با خود می برند تا از نیروی دریایی آمریکا باج خواهی کنند. نیروی دریایی و ارتش آمریکا تلاش می کند تا با دزدها مذاکره کند اما موفق نمی شود. درآخرین لحظات که جانِ کاپیتان فیلیپس در خطر است؛ با ترفندی همه دزدها کشته می شوند و موسی-رئیس دزدان دریایی- دستگیر ... دیدن ادامه ›› می شود. این فیلم بر اساس یک ماجرای گروگانگیری واقعی درسال 2009توسط «بیلی ری» نوشته می شود.و برای استناد به ماجرای واقعی ازکتاب «وظیفه شناسی یک کاپیتان: دزدان دریایی سومالی، یگان ویژه نیروی دریایی و ایام خطرناک دردریا نوشته ریچاردز فیلیپس استفاده می شود. پل گرینگراس کارگردان این فیلم، ترجیح می دهد تا به حاشیه های فیلم ازجمله ارتباطات ارتش آمریکا با بزرگان سومالی برای آزاد سازی کاپیتان فیلیپس نپردازد. بنابراین مخاطب تنها ماجرای دزدان دریایی و کاپیتان فیلیپس را با قایقی کوچک روی دریا دنبال می کند.
فیلم ساختار فیلم های اکشن دارداما درعین حال بیوگرافی زندگی کاپیتان فیلیپس را در سال 2009 نشان می دهد. اگر ماجرای گرونگانگیری کاپیتان فیلیپس را مخاطب نداند؛ تصور خواهد کردکه فیلم قصد مظلوم نمایی آمریکایی ها را دارد. اما در عین حال رفتار انسانی فیلیپس با دزدان دریایی که او را گروگان گرفته اند؛ نیز قابل تامل است. تا آنجا که پای یکی از دزدان دریایی بر اثر شیشه خورده آسیب دیده و فیلیپس اگرچه گروگان آنهاست؛می خواهد تا زخم های او را پانسمان کند. سکوت های کاپیتان فیلیپس در قایق و نگاههای کنترل کننده اش به دزدان دریایی برای نجات جان خودش، بر قدرت بازیگری تام هنکس اشاره دارد. بیش از هرچیز دوربین نگاههای کاپیتان را دنبال می کند. بنابراین دزدان دریایی از پشت زاویه نگاه کاپیتان برای مخاطب تعبیر می شود. دوربین تعریف تازه ای ازحضور کاپیتان درکنار دزدان دریایی است. فیلم از کشمکش قابل تاملی برخوردار است و گرینگراس در فضاسازی وایجاد تداوم لحظه های کشمکش کاپیتان فیلیپس و دزدادن دریایی موفق است.هرچند پیش از این توانایی گرینگراس در ساخت فیلم های اکشن تحسین شده بود. او از سیستم تصویربرداری لرزشی استفاده می کند تا تماشاگر را بیشتر به موقعیت ها نزدیک کند. نویسنده وکارگردان هر دو تلاش می کنندتا پرداخت شخصیت کاپیتان فیلیپس را به ضد قهرمان تبدیل کنند. همین مساله نقطه قوت اصلی درخلق شخصیت می شود. همچنین تدوین در این فیلم به خوبی توانسته در ریتم اثر موثر باشد و درشکل گیری تعلیق نقش اساسی دارد.
همچنین بازی یکدست وقدرتمند تام هنکس وبرخاد عبدی،فیصل احمد، برخادعبدی رحمان به عنوان دزدان دریایی درکنار تام هنکس درنقش کاپیتان فیلیپس توانسته اند، درشکل گیری وقایع موفق شوند. همچنین انتخاب بازیگران برای نقش دزدان دریایی بسیار درست بود. زیرا تکیدگی و استخوانی بودن دزدان دریایی خود نشانگر فقر وگرسنگی آنها بود. این مسئله دارای بار ضمنی است.ز یرا علت دزدی دزدان دریایی را یادآوری می کند. بی شک بیننده با دیدن کاراکتر دزدادن دریایی ریشه دزدی آنها را فقر می داند.
در عین حال فیلم های برجسته درسالهای گذشته بیانگر مسائل سیاسی و اقتصادی دنیا هستند. نه تنها فیلم کاپیتان فیلیپس بلکه فیلم هایی همچون تک تیرانداز آمریکایی، گرگ وال استریت همه بر اساس مشکلات اقتصادی دنیا است. بنابراین شاید بتوان گفت فیلم های برجسته دنیا بر قدرت ِمسائل اقتصادی و ..... اشاره دارد. نکته حائز اهمیت در این فیلم واقع گرایی بیش از حد است.
آنچه اهمیت دارد، توجه به تم های فرعی همچون فقر، بی عدالتی، تبعیض نژادی و استفاده کاربردی حکومت های از شخصیت ها هستند. چنانکه دزدان درایی سومالی، گرسنه و فقیر از سوی دولت خود مسئول آدم ربایی هستند و اگرچه پول فراوانی را در دزدی های خود به دست آورده اند، اما همواره عاملی برای ثروتند شدن دولت و بزرگان سومالی هستند وخودشان همچنان تکیده و فقیر باقی می مانند. این مسئله در دیالوگ هایی که بین موسی و فیلیپس درقایق سرپوشیده یدکی مطرح می شود. آنجا که فیلیپس و موسی دیالوگ هایی با مضمون اینهمه پول آوردی پس چرا هنوز هم دزدی می کنی، مطرح می شود. شاید بتوان گفت مهم ترین وکلیدی ترین دیالوگ های فیلم این جملات است. زیرا اساسا این چهاردزد، همچنان فقیر می مانند؛ بلکه سرران سومالی هستند که فربه می شوند. اما رویای موسی – رئیس دزدان دریایی- رفتن به آمریکا است. جالب آن است که فیلیپس یک آمریکایی است و باید گروگان گرفته شود تا موسی به آرزویش یعنی رسیدن به آمریکا برسد.
maria، روشنک و حمید غیور این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
منبع: روزنامه ایران -31 تیرماه 94
کد خبر: 73623تاریخ: 1394/4/31 00:00


نیم نگاه






مریم جعفری حصارلو

«اسم» برای کودکی که هنوز چشم بر دنیا نگشوده


شاید برای شما هرگز اتفاق نیفتاده باشد که به مقوله«اسم» ... دیدن ادامه ›› با دیدگاه دوگانه بنگرید. اسم‌ها همواره دارای وجوه و خصوصیاتی هستند که با خوانش آنها، صفات و ویژگی‌هایی را به اذهان متبادر می‌کنند. نمایش اسم به این مقوله می‌پردازد. نمایش اسم، نوشته ماتیو دولاپورت و الکساندر دولاپتولیر، با ترجمه شهلا حائری از اوایل تیرماه با کارگردانی لیلی رشیدی در تماشاخانه ایرانشهر در حال اجرا است.
داستان بر سر نامگذاری ‌کودکی است که هنوز چشم بر دنیا نگشوده است. زن و شوهری‌، برادر و همسرش که آبستن است و یک دوست خانوادگی را به یک میهمانی خودمانی دعوت می‌کنند. در این میهمانی صحبت از نامگذاری کودک پیش می‌آید و اما با یک بحث ساده پایان نمی‌پذیرد، بلکه بر اساس تفاوت دیدگاه همسر‌زن و برادرش، پرده از رازهای خانوادگی برداشته می‌شود. نوعی بازگشایی و گره‌گشایی که خود، زایش یک کشمکش تازه را ایجاد می‌کند. بنابراین روابط بسیار ساده و انسانی آدم‌ها، حامل روابط مخفیانه و دو‌گانه‌ای است. در پایان مخاطب متوجه رابطه پنهانی میان دوست خانوادگی و مادربزرگ کودک می‌شود. اما آنچه سبب کشمکش بر سر نام می‌شود، نام کودک است. پدر کودک در‌صدد است تا نام او را «‌آدولف» بگذارد. اما از قضا آدولف نام هیتلر نیز هست. کسی که فجایع بزرگی در جهان ایجاد کرده است. بنابراین کشمکش و مخالفت برای انتخاب نام کودک بالا می‌گیرد و در عین بررسی نام‌های مختلف، مخاطبان در جریان روند کمیک انتخاب اسم قرار می‌گیرند. حال آنکه در پایان کودک اساساً دختر است و همین مسأله شالوده کشمکش‌ها را در ذهن مخاطب به هم می‌ریزد. از سوی دیگر گره‌گشایی و فاش شدن رازها، سبب بازشناسی شخصیت‌ها می‌شود. آنچه کاراکترهای این اثر را از رو ساخت و تیپ‌واره به یک شخصیت عمیق و چند‌وجهی و مدرن بدل می‌کند.
اثر دارای ویژگی‌های کمدی و تراژیک است. بنابراین نوعی از فضاسازی گروتسک وجود دارد. اگرچه اساساً مسأله‌ای وحشتناک و ترسناک رخ نمی‌دهد، اما تابوی بزرگ رابطه نامشروع مادر با یک دوست خانوادگی بر‌ملا می‌شود. رابطه‌ای که در بازشناسی شخصیت مادر مؤثر است. هرچند مادرحضور فیزیکی ندارد. اما با تماس‌های تلفنی و بازگشایی راز سر به‌مهر رابطه‌اش با آن دوست که از قضا بسیار هم جوان است؛ شالوده روابط و احساسات شخصیت‌ها به هم می‌ریزد.
طراحی صحنه این اثر کاملاً رئالیستی است تا مخاطب به واقعی بودن روابط روی صحنه باور کند. همچنین بازیگران به سهولت و راحتی روی صحنه زندگی می‌کنند. مبحثی که اصولاً در آثار مدرن باید رخ دهد. بازیگران در بیان و ارتباط‌ها‌، بسیار مینی‌مال و در عین حال رئالیستی بازی می‌کنند. آنها از هرگونه حرکت اضافه درصحنه خود‌داری می‌کنند و برای بیان منظور خود تا حد توان همه تلاش‌شان را انجام داده‌اند، به همین دلیل هم بازی بسیار جذابی دارند. بخصوص که نمایش اساساً کمدی است. هرچند در لحظه‌هایی از صحنه فشار تأکید بر تابوها از جمله رابطه نامشروع با مادر وجود دارد؛ اما سبب خنده مخاطبان می‌شود. در عین حال کارگردان اگرچه نخستین‌بار است که در دنیای نمایش کارگردانی را تجربه می‌کند؛ اما بخوبی توانسته بازیگران را هدایت کند. بنابراین تصویرسازی‌ها و تابلوها نیز درعین استلیزه بودن، رئالیستی است. در عین حال موضوع برای مخاطبان تازگی دارد و بازشناسی شخصیت‌ها، خودمایه‌هایی پست مدرنیستی را به اثر می‌افزاید. بنابراین شاید بتوان گفت نگاه دوباره به مسأله نامگذاری، بررسی نام بسیاری از شخصیت‌های تاریخی و عملکرد آنها در طول زندگی و... مبحث دیگری است که در نمایش «اسم» به آن پرداخته شده است. مسأله قابل تأمل اینکه در پایان، پدر تصمیم می‌گیرد تا نام مادرش را روی کودکش‌، بگذارد. این مسأله خود باعث توجه و بازشناسی کاراکتر کودک در ذهن مخاطبان می‌شود. زیرا کودک دختر است. در‌حالی که پزشک گفته بود، پسر خواهد بود و حال با تغییر جنسیت کودک، فرآیند نامگذاری اساساً مضمحل می‌شود و کلیت داستان را به‌هم می‌ریزد. با انتخاب نام مادربزرگ برای کودک به‌دنیا آمده، سیکل‌وار آینده مادر‌بزرگ برای کودک پیش‌بینی می‌شود.
گروه همیاری (support)
درود بر شما

لطفا نوشته خود را در برگه نمایش نیز قرار دهید تا افراد بیشتری از آن بهره مند شوند.
برگه نمایش اسم: http://www.tiwall.com/theater/esm

با سپاس از شما
۰۱ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید