«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
چقدر امید بخش است که در روزهایی که برای همهمان انقدر سخت است، یک اجرای هنری با کیفیتی بالا ببینیم، اجرایی که داستان و شخصیتهایش به قدری هوشمندانه نوشته شده که بتواند برای مخاطبها تا این حد قابل لمس باشند.
تئاتر "دقیقا ۹ سال و ۳ ماه و ۲۰ روز پیش کجا بودی؟" بی نقص نبود؛ اما با قطعیت میتوانم بگویم جزو بهترین اجراهایی بود که در سالهای اخیر رفتهام. در این اجرا، هم خندیدم، هم گریه کردم و هم ترسیدم. فرشاد هاشمی به تک تک شخصیتها با ظرافت تمام جان میبخشد، و احساسات نهفته در آن شخصیتها را به هنرمندانهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل میکند. صندلی "مجنون"(طراح: سپهر مهردادفر)، نورپردازی منحصر به فرد صحنه و داستانی که به شدت متفاوت و جذاب بود، در کنار ارتباط قوی بازیگر با افراد، همه عواملی هستند که این اجرا را در ذهن هر مخاطبی حک میکنند.
تنها قسمتی از تئاتر که به اندازهی باقی قسمتها قوی عمل نکرد، پایانبندی آن بود، انتظار میرفت دیالوگ آخر کمی گیراتر باشد. چرا که داستان به گونهای بود که تا بعد از اجرا ذهن مخاطب را درگیر میکرد و قطعا اگر پایانبندی قویتر بود، این موضوع تشدید میشد.
در کل دیدن این تئاتر را به همهی علاقهمندان پیشنهاد میکنم.
خوش باشین:)))))
حیف که نمایشنامه ای با این همه پتانسیل، انقدر ضعیف اجرا شده بود. خط داستانی نا واضح، بازیگری آماتور و خام، تنظیم صدا و موسیقی بسیار ضعیف، نه تنها به مخاطب در دریافت پیام کمک نمی کرد، بلکه او را گمراه تر نیز می کرد. البته باید ذکر شود که نمایشنامه ساده نبود و صحنه هایی از تئاتر بود که به خوبی اجرا شده بودند، ولی در کل جا دارد که عوامل با تلاش سعی به اصلاح ایرادات خود بکنند.
از این تئاتر بسیار لذت بردم، بازیگری و صحنه بی نقص بود. نمایشنامه با قدرت داستان گویی بسیار زیادی نوشته شده بود،(البته ناگفته نماند که از نیمه ی دوم تئاتر کمابیش قابل پیش بینی بود) با اینکه داستان به شکلی نبود که بعد از تئاتر ذهن من را درگیر کند، اما در ۵۰ دقیقه ای که به دیدن تئاتر سه گانه ی پاریسی نشستم بر ذهنم کاملا چیره شده بود و به شدت برایم لذت بخش بود.
هفته ی پیش به دیدن این تئاتر رفتم و واقعا نا امید شدم، کار به شدت ضعیف بود، از نمایشنامه گرفته تا کارگردانی و بازی کاراکتر ها
در نوشتن نمایشنامه به نظر می آمد نویسنده می خواهد مفهوم را به زور در ذهن مخاطب جای دهد، پر از صحنه های اضافی با دیالوگ هایی که مشخص بود برای نوشتنشان فکر نشده. شخصیت ها درست شکل نگرفته بودند و این قضیه با بازی ضعیف بازیگران چند برابر بدتر می شد. و اگر همه ی اینها مشکل داشت اما کارگردانی قوی بود می شد این کار را به عنوان یک تئاتر از افراد تازه کار که رهبری با تجربه دارند قبول کرد اما متاسفانه حتی کارگردانی هم به شدت ضعیف بود. امیدوارم عاملان کار پیشرفت کنند و بتوانند بهتر از اینها عمل کنند.
نمایشنامه جالب بود البته جای کار داشت، گرهی در داستان شکل نمیگرفت و رشته کار از دست آدم در میرفت اما نکات جالبی داشت. بازیگری کلئوپاترا، تیمور و شکسپیر قوی بود و بقیه واقعا ضعیف بودند. نورپردازی ایده های جالبی داشت اما در اجرا ضعیف جلوه میداد انگار تمرین تئاتر بود نه اجرای پایانی، موسیقی هم همینطور، خیلی ناگهانی قطع یا وصل میشد یا صدایش بلند یا آروم میشد. اما در کل لذت بردم ولی حیف که با پتاسیل بالا کار نهایی ضعیف بود.