در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال niloofar.Lotus | درباره نمایش سقراط
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:58:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

سقراط همانگونه که از اسمش برمی آید، نمایشی است که به چند روز آخرِ زندگی فیلسوف شهیر یونانی، سقراط می پردازد. اما اگر انتظار دارید که شاهد تئاتری فلسفی که در آن تمامی عقاید هوشمندانه ی سقراط را در صحنه نشان بدهد باشید، قطعا سرخورده و ناراضی سالن را ترک می کنید.

نمایش سقراط برخلاف اسمش کاری سخت و پیچیده و خاص پسندانه نیست. نه اینکه نعیمی نتوانسته این کار را انجام دهد، بلکه او هرگز قصد نداشته که اینگونه عمل کند! حمیدرضا نعیمی سقراط را کمدی، مفرح و ساده اما همراه با نکاتی هوشمندانه و نه خالی از معنا، به روی صحنه برده. درست همین نکات که باعث رضایت عده ی زیادی از مخاطبین (از عوام و خواص) شده، باعث ناراحتی و نارضایتی عده ای از مخاطبان شده که در جستجوی سفری عرفانی به عمق معنای فلسفه ی سقراط، به تالار وحدت آمده بودند. شاید این مشکل بیشتر به تبلیغات و پوستر اثر بازمی گردد! وقتی در تمامی مصاحبه ها صحبت از این است که تماشاگر با اثری عظیم مواجه است (که البته غلط هم نیست!)، و اسم تئاتر را نام یک فیلسوف کبیر (بدون هیچ پیشوند یا پسوندی) می گذاریم، و همچنین زمانی که پوستری چنان هنرمندانه و عمیق طراحی می کنیم، ناخودآگاه مخاطب را برای دیدن اثری پرمعناتر و ثقیل تر آماده می کنیم اما این توقعات را در اجرای مان برآورده نمی کنیم و چنین مخاطبانِ ناراضی را به وجود می آوریم! پس اینجاست که به اهمیت زمینه سازی، عوامل حاشیه ای و یکدست بودن تمامی عناصر، پی می بریم! اما اگر بخواهیم سقراط را طبق قوانین دنیای خودش بررسی کنیم، تئاتر عظیم، موفق، زیبا و هوشمندانه ایست.

نمایشنامه به زندگی خصوصی سقراط (ارتباطش با همسر و فرزندش)، ارتباط های شخصی اش (با سافو، تئودوته ... دیدن ادامه ›› و شاگردانش)، روابط کاری و اجتماعی اش (با آنیتوس، گرگیاس و دیگر مخالفانش) و همچنین محاکمه و در نهایت، قتل سقراط می پردازد.
زبان نمایشنامه، طنزآمیز و شیرین است و موقعیت های کمدی درستی را ایجاد می کند اما گاهی این طنازی بیش از حدِ لزوم می شود و این تصور را در مخاطبانِ کمتر تئاتری، ایجاد می کند که باید به هرچیزی خندید! و این دقیقا سمِ نمایش است و باعث می شود که تماشاگران، گاه دردناک ترین دیالوگ ها را هم به سخره بگیرند.

دیالوگ های زیبا و پرمعنا در نمایش سقراط کم نیست اما این کاملا به خودِ مخاطب بستگی دارد که چه حد از عمق این معنا را دریابد یا در سطح بماند. البته که این یک منطق کلی درباره ی تمامی اجراهاست اما شاید در اثری، مفاهیم کاملا مشخص و رو بیان شوند و مخاطب حتی اگر معانی آن ها را متوجه نشود، اما بفهمد که مفاهیمی بیان شده که بسیار سخت بوده اند و از درکِ او، خارج! اما در سقراط این مفاهیم در میان لایه ای از طنز (که در لحظاتی بیش از حد ضخامت می یابد!) پنهان شده اند که وجودشان را بر همه کس، عیان نمی کنند. اما آنچه مشخص است این است که حمیدرضا نعیمی، در ابتدا به تحقیق بسیار درباره ی سقراط پرداخته و بعد آگاهانه آن ها را به کناری نهاده و سقراطِ خودش را (بد یا خوب) خلق نموده است.

علی رغم در دسترس نبودن نمایشنامه اما با توجه به کارگردانی متن توسط خودِ نویسنده، می شود اینگونه برداشت کرد که متن در پروسه ی اجرا، چندان دچار تغییرات نشده باشد.

با وجود حضور نداشتن فیزیکی کارگردان بر روی صحنه به عنوان بازیگر، اما می شود گفت که نقش اول را کارگردان ایفا می کند! نمایشی که با لحظه لحظه تماشایش، حضور کارگردانی را (چه دوست داشته باشی، چه نه اما) حس می کنی! کارگردان بیشترین بازی را با زمانِ جاری در اثر انجام داده است. مثلا لباس ها که در دوره های زمانی مختلف وجود دارند. یا در طراحی صحنه که از بطری های نوشابه استفاده شده. یا سیگار کشیدن کاراکترها در یونان باستان؛ بسکتبال بازی کردن پسرِ سقراط؛ رقص های مدرن و امروزی رقصنده های زن در نمایش مده آ و رقصنده های مرد در مهمانی کریتون و ...

ایده های ناب در تمامی اجزای این تئاتر موج می زند! از جمله طراحی لباس، طراحی صحنه، نورپردازی، موسیقی و ...

طراحی لباس ترکیبی است از زمان گذشته و حال! لباس های سقراط، سافو، زانتیپه و تئودوته به سبک یونان قدیم است. لامپروکلس با لباس اسپرت و توپ بسکتبالش کاملا امروزی (و شاید حتی آمریکایی!) به نظر می رسد. رقصنده های مرد و زن لباس هایی مدرن و امروزی به تن دارند. افلاطون و دیگر شاگردان سقراط با لباسی کاملا رسمی و کت و شلوار پوشیده و کروات زده، روی صحنه حاضر می شوند که به طرز عجیبی هم لباس با آنتیوس و دیگر دشمنان سقراط هستند! شاید اشاره ای است به مرز نزدیک بین این دو و یا شاید مرزی است برای جداسازی خودی (سقراط) از غیرخودی (دیگران)! چون در تمامی نمایش، این تنها سقراط است که لباسی چنین فیلسوفانه و ساده و به سبک یونان باستان به تن دارد! (شاید بتوانیم زنان نمایش را فاکتور بگیریم و بگوییم دلیل این شکل لباس هایشان بیشتر مربوط به زیبایی بصری و فرار از ایرادات احتمالیِ سازمان نظارت است!)

طراحی صحنه با قرار دادن کتابخانه های عظیم سرشار از کتاب در سمت راست و ستون های ظاهرا عظیم اما تو خالی و پوچِ آتن در سمت چپ، تضاد میان علم پایدار و فراوان سقراط با پوچی و تزلزلِ سیاستمداران را به رخ می کشد. همچنین استفاده از امکانات صحنه ی تالار وحدت و ایجاد دو طبقه ی اجتماعی (یکی پایین اما مستحکم و فعال؛ و دیگری بالاتر اما بی تحرک و ایستاده در هوا!) در دادگاه سقراط، بسیار درخشان و هوشمندانه است. استفاده از بطری های خالی در صحنه ی دادگاه کمی بی تناسب با کل کار است اما وجود تمامی آن زباله ها بر روی زمین در صحنه ی بعد، هم به نشان دادن کثیفی محیط زندان یاری می رساند و هم دنیای کثیف و آلوده ی پساسقراطی را به تصویر می کشد! استفاده ی گاه مینی مالیستی از اجزای صحنه برای القای یک مکان هم موثر و درست به کار برده می شود. مانند چند شاخه گل که نشان از حیاط خانه ی تئودوته دارد و یک میزِ بزرگ به همراه چند صندلی که مهمانی کریتون را به تصویر می کشد.

نورپردازی، هوشمندانه، مشخص و به رخ کشیده شده است. مخصوصا در صحنه هایی همچون اجرای نمایش در نمایش مده آ و همچنین صحنه ی زانو زدن سقراط در مقابل زانتیپه (که واضحا به زمین آمدن خورشید را نشان می دهد).

موسیقی، بخش اعظمی از لذت تماشای این نمایش را بر عهده دارد. این موضوع را می شود از لحظه ی آغازین نمایش که با دعوای دو خواننده ی اپرا در بالکن (و خارج از صحنه) شروع می شود، دریافت! آوازهای بسیار که در طول نمایش توسط خوانندگان (که گاه روی صحنه هستند و گاه نه) و گاه حتی بازیگران (کتانه افشاری نژاد در نقش سافو) اجرا می شود، به زبان یونانی و لاتین است که باعث ایجاد اتمسفر باستانی در اثر شده است. همچنین موسیقی در اجرای نمایش در نمایش مده آ نقش اصلی را ایفا می کند. در ضمن موسیقی پایانی، نمایش سقراط را به معدود تئاترهایی تبدیل می کند که تیتراژ پایانی دارند!

بازیگران پرتعداد نمایش، همه در جای درست قرار دارند و بازی های درخشانی را ارائه داده اند. اما هرکس که به تماشای سقراط نشسته، امکان ندارد که جلوی بازی درخشان فرهاد آئیش (در نقش سقراط) سر خم نکند! فرهاد آئیش شاید نه آن سقراط تاریخی درون کتاب های فلسفه مان باشد، اما چنان در نقش سقراط باورپذیر و هنرمندانه ظاهر شده که می شود اطمینان داشت که روح سقراطِ واقعی هم از تماشای او در این نقش، راضی است! همچنین بازی کتانه افشاری نژاد، لادن مستوفی، بهناز نازی، یعقوب صباحی و ایوب آقاخانی (که نقش های پررنگ تری نسبت به سایرین داشتند) هم قابل ستایش است.

سقراط را اگر نه تنها به قصد آموختن فلسفه به تماشا بنشینید، نمایشی است که شاید مفهوم های فلسفی بسیاری به شما بیاموزد.

نیلوفر - تابستان 93

تحلیل من از این نمایش برای درس "دیدن و تحلیل نمایش"
ببخشید که طولانیه :)
۰۸ تیر ۱۳۹۳
خیلى خوشحالم از حضور این متن. نه اینکه حتى بدونم چه قسمتهاییش رو قبول دارم یا رد میکنم.
۰۹ تیر ۱۳۹۳
نه علی جان، هیچ اجباری نیست ;)

جناب EsiMania ممنون که خوندید. راستش خودم خیلی به ترتیبش فکر نکردم و از اونجایی که خودم نویسنده ام (خیر سرم!) و متن برام در اولویته با متن شروع کردم و بعد هم بقیه اش ... ولی ممنون از صحبتتون. نکته ی به جایی بود :)

ممنون کاوه جان. خوشحالم که خوندیش :)
۰۹ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درباره نمایش سقراط
تناقض ابدی اخلاق و سیاست

نویسنده: صمد چینی فروشان

نمی دانم موفقیت حمیدرضا نعیمی درنگارش و اجرای نمایش سقراط را به کدام یک از ویژگی های این اثر فراموش نشدنی نسبت بدهم. به موقعیت شناسی درست و انتخاب به موقع موضوع، قهرمان و دورانی که اکنون پرداختن به آن، به گواهی اوضاع آشفته جهان امروز، به یکی از ضرورت های همه جوامع تبدیل شده است؟ به مسائل انسانی عمیقی که این نمایش به ساده ترین و قابل فهم ترین شکل ممکن، در حوزه های اخلاق و سیاست، مطرح می کند؟ به دقت پژوهشگرانه او در تلخیص هدفمند روایت ها و آثارمکتوبی که طی حدود 5 قرن درمورد سقراط و دوران حیات او منتشر شده است؟ یا به انتخاب دقیق عناصر فرامتنی و اجرایی به گونه یی که میان نشانه های باستانی و عناصر روزآمد و مدرن، چنان تعادل ظریفی برقرار می شود که مخاطب، نه درسقراط بودن شخصیت محوری (فرهاد آییش)، با آن پوشش کلاسیک یونانی اش، تردید می ... دیدن ادامه ›› کند، نه از مشاهده افلاطون (ایوب آقاخانی) در آن پوشش مدرن و معاصرش شگفت زده می شود و نه از شنیدن برخی کنایات آشنا به شرایط امروز جامعه خود دستخوش هیجانات کاذب معمول درام ها و نمایش های عوامانه می شود.
مخاطب سقراط، متاثر از تاویل زیبایی شناسانه معاصر نعیمی از تکنیک فاصله گذاری برشتی، در هر دو حوزه متنی و اجرایی، هم لامپروکلس (مجیدنوروزی) را، با آن کلاه و توپ بسکتبالش، به عنوان پسرسقراط می پذیرد، هم سافو (کتانه افشاری نژاد)، زانتیه (بهنازنازی) و تئودوته (لادن مستوفی) را به عنوان زنان یونان باستان باور می کند، هم رقصنده های پاپ – با آن اجرای زیبا و خلاقه- را به عنوان رقصندگان یا نمایشگران یونانی عهد سقراط می پذیرد و هم بازیگر نمایش مده آ - با آن پوشش مدرن و رنگین- را به عنوان نمایشگر یونانی آمفی تئاترهای عهد باستان باور می کند.
در واقع، قراردادهای متنی و اجرایی نمایش سقراط، از منطق دراماتیک ویژه یی برخوردار هستند که تمامی قوای فکری و زیبایی شناختی مخاطب را در چنبره اقتدار و نفوذ خود می گیرند و به آن جهت می بخشند. منطق جاری بر صحنه نمایش، انبوه 500 نفره حاضر در تالار وحدت را از یک سو درهیات تماشاگر، به واکنش عقلانی و تفکر در قبال رویدادهای صحنه فرا می خواند و از سوی دیگر، در قامت هیات منصفه دادگاه محاکمه کننده سقراط، به همسویی کنایه آمیز با سرنوشت او متهم می کند و همین وضعیت دوگانه است که تالار وحدت را، در تمام طول اجرای نمایش، جز در موارد از پیش تعیین شده توسط کارگردان، به سکوتی دردناک و در عین حال لذت بخش وادار می سازد.
«سقراط برضرورت پیوند میان اخلاق وسیاست تاکید داشت وجدایی این دو را موجب فساد مدینه می دانست. او انسان را زیبا و زیبایی انسان را در گرو خودشناسی وتحمل دیگری ازطریق گفت وگو و درک متقابل می دانست.» «هدف سقراط از دیالکتیک و گفت وگو، فراهم کردن شرایط برای فرارفتن طرفین ازمرز های بسته و عادت شده خود بود.» «انسان، طی قرن ها، به خاطرجدایی اخلاق و سیاست، قربانیان بسیاری داده است و سقراط نیزبه همین دلیل توسط سیاست ورزان به مرگ محکوم می شود» و...
اینها شماری ازداده های تنیده در فرآیند درام و نمایش سقراط است که مستقیم و غیرمستقیم، بی هیچ تلاشی برای تظاهر و با حفظ فاصله از عواطف مخاطب مطرح می شوند و از آغاز تا انتهای نمایش، فکر و اندیشه تماشاگر را باخود درگیر می کنند. سکوت عمیق حاکم بر تالار، در تمام دقایق اجرا، گواه توانایی نمایش سقراط درانتقال همین مفاهیم به مخاطب خود است.

یک شروع تعیین کننده

دوخواننده، به شیوه گفت - آواز اپرایی، برای دقایقی، از فراز بالکن های جانبی صحنه تالار وحدت، قطعاتی از اشعار «سافو»، شاعره فقید و مشهور یونانی– به زبان لاتین - می خوانند. با این مقدمه آوایی زیبا، غیرمنتظره و تجربه نشده در تئاتر ایران است که صحنه سوررئالیستی خواب سقراط - که از زیباترین و تعیین کننده ترین صحنه های نمایش است- آغازمی شود: صحنه یی که در آن، مخاطب، با نام های بزرگی آشنا می شود که هریک نقشی مهم در تاریخ اندیشه غرب و جهان بشری داشته اند: کسانی چون تالس، فیثاغورث، هراکلیتوس، دموکریتوس، آناکساگوراس، آرکلائوس، سافو... صحنه یی که سرنوشت قهرمان نمایش را پیشگویی می کند.
اهمیت این صحنه درهمین ویژگی پیشگویانه آن است. صحنه یی که طی آن، با افشای سرنوشت نهایی قهرمان، نخستین و مهم ترین قرارداد نمایش با مخاطب منعقد می شود و راه بر هرگونه برخورد احساسی احتمالی او با رویدادهای نمایش مسدود می شود. این روند، درسرتاسرنمایش، از طریق یک داستان غیرخطی و اپیزودیک، درآمیزی نشانه های تاریخی ناهمخوان و متضاد (لباس هاس مدرن مردان، در کنار پوشش های یونانی یا شبه یونانی سقراط و سه زن محوری نمایش، رقص هیپ اپ گروه رقصندگان... .) و ایجاد فاصله میان واقعیت تاریخی زمان نمایش و زمان واقعی اجرا، پیش می رود و به همراه آن، خودآگاهی تماشاگر در جریان تماشا تقویت می شود. نمایش سقراط، نه درپی انگیزش احساسی مخاطب ازطریق بازنمود واقعیت بلکه درپی انگیزش تفکر ازطریق ایجاد تناقض درواقعیت های نمایشی است، قهرمان این نمایش، نه سقراط بلکه شخص مخاطب است. درمتن و اجرای نمایش سقراط، زنان، نقش مهمی در انتقال مفاهیم و تعمیق شناخت مخاطب از واقعیت های پیرامون خود ایفا می کنند. حمید رضا نعیمی، با قراردادن سه زن در فرآیند درام (سافو، زانتیه وتئودوته) و یک نام زنانه مشهور در ادبیات دراماتیک یونان و جهان (مده آ)، سعی دارد نقبی به واقعیت وضعیت زنان در جامعه معاصر بزند و در این کار نیز موفق است.
از نگاه سقراط نعیمی: دروغ و جهل مقدمه بی اخلاقی و آشفتگی در عرصه عمل و تزلزل ارزش ها در عرصه جامعه و سیاست است. به عقیده او، تنها راه اصلاح جامعه، خطاب قرار دادن مستقیم توده های مردم است نه شرکت در اجتماعات علمی یاحتی سیاسی. مردم را باید تک به تک خطاب قرارداد، باید فرد فرد جامعه را اصلاح کرد. انسانی که به دانایی و بینایی رسیده باشد به آزادی حقیقی دست می یابد.
اما این همه و بسیاری دیگر، با وجود پایان بندی تلخ و تراژیک نمایش، چنانچه گفته شد، نه در قالب یک درام کلاسیک داستان محور که بربستریک درام روایی، باساختاری اپیزودیک، زبانی شاعرانه، بیانی شوخ و طنزآمیز و در چشم اندازی معنادار و چشم نواز مطرح می شوند و انتخاب همین ویژگی های متنی و اجرایی هوشمندانه است که نمایش سقراط را به نمایشی دلنشین و آموزنده بدل می سازد. در میان سلسله اپیزودهای نمایش سقراط، چند میان پرده کمیک و در عین حال، پر از طنز تلخ نیز گنجانده شده است که اپیزود کوتاه ششم (حیات خانه تئودوته) یکی از آنهاست. این اپیزودها، در نمایش سقراط، همان کارکردی را دارند که موسیقی در آثار برشت. اما فراموش نشدنی ترین اپیزود نمایش، صحنه دادگاه سقراط است. صحنه یی که براساس گزارش مستند افلاطون از این دادگاه طراحی شده است. صحنه دادگاه نه تنها گویای حقانیت و مظلومیت انکارناپذیر سقراط است بلکه همچنین گویای عمق مثال زدنی آگاهی حمیدرضانعیمی نسبت به موضوع و شخصیتی است که نمایش خود را به نام گرامی او مزین کرده است.

سخن پایانی درباره اجرا

می دانیم که اصل اساسی هنرنمایش، بیان دراماتیک است و بیان دراماتیک درتئاتر، مفهومی فراتر از کاربرد کلام و زبان متن دارد. بیان دراماتیک در اجرای تئاتری به امکاناتی بسیار فراتر از داده های متنی مبتنی است که مبنای عمل صحنه یی قرار می گیرد. در حقیقت، (بیان) در اجرا، از نقش محوری تری نسبت به (زبان) برخوردار است. آنچه در شکست یا موفقیت یک اجرا دخالت دارد نحوه استفاده از عناصرفرامتنی در انتقال مفاهیم متن و کاربرد (زبان) متن است. (بیان) متکی برعمل است که خود به نحوه تبلور (زبان) در مجموعه سازوکارهای فرامتنی از قبیل عناصر مادی (دیداری و شنیداری و حرکتی) و عناصر معنوی (زیبایی شناسی) اجرا وابسته است. در نمایش سقراط، طراحی هوشمندانه صحنه (یک کتابخانه بزرگ و تعدادی سازه بلند میان تهی سفیدرنگ برای آمد و رفت بازیگران) وفضای همیشه خالی میانی صحنه (کار رضا مهدی زاده)، ساخت هنرمندانه و ابداع آمیز موسیقی (سیاوش لطفی)، بازی های کنترل شده و منطبق با درونمایه متن و اهداف ساختاری اجرا، طراحی و نورپردازی نرم و تنیده در ذات اثر (رضاحیدری) و طراحی حرکت و رقص های فرامدرن ناهمگون با زمان و مکان مورد نظر متن (محسن گودرزی)، طراحی لباس های متناقض (ادنا زینلیان) و بازی های به درستی هدایت شده... همان مجموعه سازوکارهای فرامتنی هستند که به فرارویی یک متن کلام محور، به یک اجرای چشمگیر در سقراط کمک شایانی کرده اند.

* عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ج. ا. ا

منبع: روزنامه اعتماد، شماره 2943 به تاریخ 3/2/93، صفحه 8 (ادب و هنر)


سقراط عزیزتر از جان، سلام

این نامه ایست برای تو، به پاس تمام خوبی هایت.
دست خطی برایت مینویسم چون میدانم گاهِ وداع نزدیک است. چگونه باید تو را به خدا بسپارم؟! ندیدنت را چگونه تاب بیاورم؟! نمیدانم!
تو برای من دوست خوبی بودی. مهربان و همراه! چندین ماه است که دستِ یاریت را از شانه ام دریغ نکردی! بارها به ملاقاتت آمدم و هر بار مرا پذیرا شدی!
به لطف ملاقات های چندین باره ی مان، دوستانِ خوبی پیدا کرده ام! از کارگردان و بازیگران و عوامل پشت صحنه ات، تا حراست و کارکنان تالار وحدت! همه ی اینها را از صدقه سر تو ... دیدن ادامه ›› دارم! میدانم!

و حال میترسم! ... میترسم که پس از تو چگونه درون وحدت پا نهم؟!
بعد از رفتنت، با خاطراتت چه کنم؟! ... با یادِ اول باری که به افتتاحیه ات آمدم، با دسته گلی در دست! ... و بار بعد ... و بعد از آن!

...

حرفهایم بیش از آن است که بر کاغذ آید، پس تو خود، آن را از سه نقطه ی بالا بخوان!

سقراط عزیزم، چقدر به تو احساس نزدیکی کردم. جقدر همراهت شدم. چندین بار شوکرانت را سر کشیدم! ولی افسوس! ... افسوس که تو وقتی میروی که من این حال را دارم!
کاش شادی و لبخندی که در افتتاحیه ات مهمان قلبم بود، در اختتامیه ات هم با من به بدرقه ات می آمد! کاش همه چیز به همان خوبی بود، که بود! ...

کافیست دیگر! هنوز که نرفته ای!! پس امیدوارم این دمِ آخری هم سربلند و موفق باشی!
شاید گاهِ رفتنت، خطی دیگر نوشتم. شاید هم روز آخر، فقط برای بوسیدن گونه هایت، به وحدت آمدم.
تا آن روز، مواظب خودت باش.

با عشق، نیلوفر
ای جونِ دل!!! :*
هممون شاهدیم که این چند وقته تو یک تنه نماینده سقراط شدی و تو تیوال پرچمشو بالا نگه داشتی!
والحق خوب نماینده ای هم بودی ;)
کاش منم یه شاگرد مثل تو داشتم :*
۲۴ فروردین ۱۳۹۳
نمیشه دیگه! استادم هم مثل تئاتره! هر کس، تجربه ی شخصیِ خودش رو داره، که با تجربه ی دیگران متفاوته! ;)
۲۴ فروردین ۱۳۹۳
:)))
ای بابا!
باشه :))
۲۴ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید