یادداشت استاد جواد مجابی برای نمایش «یک فیلم مستند داستانی»
دوست جوانم آقای سعید هاشمیپور
دیشب که «یک فیلم مستند داستانی» را که نوشته و کارگردانی کردهاید دیدم. سخت شادمان شدم. ذوق کردم که جوانان تئاتر ما، با وجود تمامی تنگناها، با شیدایی پرشور و خودآگاهی، میکوشند تا ذهنیت روشنگر هنرمند امروزی را به مخاطب پرسشگر منتقل کنند.
داستان پرکشش و واقعنما، در بیان حرکات سنجیده بازیگران مستعد تجسم یافته بود. مساله اجتماعی مهمی را با ما در میان میگذاشت و بیننده را به چالشی انسانی فرا میخواند.
در سالن کوچک باران، شاهد هنرنمایی ساده اما نیرومند یک گروه فرهنگی هماهنگ و مشتاق بودم. خبر دارم که هفت سال از عمر این نوشته به تقلا گذشته است تا بتواند به صحنه راه یابد، از تمامی بایدها و نبایدهایی که هنر و ادبیات ما را نیمهجان کرده آگاهم و آسیبهای نگرش اداری را که جانکاه خلاقیت
... دیدن ادامه ››
است میشناسم.
خوشحالم که شما و دوستان دیگرتان که به انسان و بیم و امیدهای زیستیاش میاندیشید همچنان پرتلاش وامیدوار دیوارهای نومیدی و کاهلی را پس میزنید.
تا زمانی که عاشقانه کار میکنید صدای عاشقانه شما در رگ و پی این فرهنگ پیر نفوذ خواهد کرد. همدلی با جامعهتان، بهترین پاداش رنجهای شماست. قلمرو دشوار تئاتر با همین درخششهای گاه به گاه، خود را نمایانده و گسترش یافته است، ما که کار میکنیم باور داریم که راه همچنان روشن خواهد ماند. تئاتر شما بالاخره روی صحنه آمده است و متعهد به اصالت بیان خود و طرح مسالهای ضروری در سطح جامعه هست.
حالا نوبت ما است که کنجکاو مضمونی باشیم که یاران شما میخواهند با مردم در میان بگذارند. در برابر کار خوب، وظیفه داریم که واکنشی در حد دیدن و اندیشیدن به آن اثر داشته باشیم و چنین باد.