در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پویان دشتی گوهری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:43:36
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
«تانگوی تک‌نفره»
در عروسیِ تو خواهم رقصید
اگرچه ناشیانه،
حتا اگر چشمانم
دو پنجره باشند رو به رگبارهای پاییزی چمخاله...
وقتی تو در جامه‌ی سپیدت
سیگار از دهانِ مردانِ مجلس بی‌اندازی
و درزِ پرده‌های خانه
به حجره‌های شهرفرنگی بدل شود
که فرشته‌گان
برای تماشا کردنت
پشت آن‌ها صف می‌کشند،
من هم میان میهمانان خواهم ... دیدن ادامه ›› بود
با هزار قمریِ سَربُریده در نگاهم...
آینه‌ای که تو در آن بنگری هرگز نمی‌شکند
و ماشینی که به شادباش عروس شدنت بوق بزند،
به دره نخواهد افتاد...
عروسِ افسون‌گری که شانه‌هایت
نصف‌النهار جهان را تعیین می‌کنند!
آن شب مقابلِ چشمانت
تانگویی تک‌نفره خواهم رقصید
با باران... //


از: یغما گلرویی
مرسی
زیبا و دلنشین و غمگین
۰۷ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هر ثانیه که می‌گذرد

چیزی از تو را با خود می‌برد

زمان غارتگر غریبی است

همه چیز را بی اجازه می‌برد

و تنها یک چیز را همیشه فراموش می‌کند ...

حس" دوست داشتن" تو را... !



از: "آنتوان دوسنت اگزوپری"
زیبا بود .
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
زیبا...بسیار
سپاس
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در نبودنت
خواب بهترین لحظه های زندگی من است،
طعم لطیف آغوشت
در رویای شیرینم،
تنم را نوازش می دهد.

از: "ناشناس"
من چون رودی تمامی طول تو را می‌پیمایم،

از میان بدنت می‌گذرم بدان‌سان که از میان جنگلی،

مانند کوره راهی که در کوهساران سرگردان است

و ناگهان به لبه‌ی هیچ ختم می‌شود،

من بر لبه‌ی تیغ اندیشه‌ات راه می‌روم

و در شگفتیِ پیشانیِ سپیدت سایه‌ام فرو می‌افتد و تکه تکه می‌شود،

تکه پاره‌هایم را یک به یک گرد می‌آورم

و بی تن به راه خویش می‌روم ، جویان و کورمال...

از: "اوکتاویو پاز"
تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه ای مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه اوج فصل آخر زندگی را
از دست می دهد .

از: "مارگوت بیکل"
پرواز اعتماد را
با یکدیگر
تجربه کنیم.
وگرنه می‌شکنیم
بال‌های دوستی‌مان را.

از: "مارگوت بیکل"
روشن است که خسته ام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خسته ام، نمی دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست

آری خسته ام
و به نرمی لبخند می زنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن

از: "فرناندو پسوآ"
آخر به چه درد می خورد

آفتاب اسفند!؟

این که جای پای تو را

آب کرده است!

از: "شمس لنگرودی"
از مترسکی سوال کردم: آیا از تنها ماندن در این مزرعه بیزار نشده‌ای؟

پاسخم داد: در ترساندن دیگران برای من لذت به یاد ماندنی است،

پس من از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی‌شوم!

اندکی اندیشیدم و سپس گفتم:

راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم!

گفت: تو اشتباه می‌کنی!

زیرا کسی نمی‌تواند چنین لذتی را ببرد،

مگر آنکه درونش مانند من با کاه پر شده باشد!

از: "جبران خلیل جبران"
زیبا بود.
شاد باشید و ظفرمند.
۱۸ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می‌خواهم کاری کنم که خدا

مرا ببرد توی لباس‌های تو

و تو

توی لباس‌های من

دنبال خودت بگردی...




از: "عباس معروفی"
من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوتر
سالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم

از: م.امید
یه پیشنهاد، برای تعطیلات نوروز:
1-طبقه حساس
2- خط ویژه
3- چ
آناهیتا، mahmud bajoolvand و ترانه این را خواندند
علی اصغر شیرازیان و محمدرضا دانش این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لحظه دیدار نزدیک است/ باز من دیوانه‌ام، مستم/ باز می‌لرزد، دلم، دستم/ بازگویی در جهان دیگری هستم/‌های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ!/‌های! نپریشی فای زلفکم را، دست!/ و آبرویم را نریزی، دل/ ای نخورده مست/ لحظه دیدار نزدیک است

از: اخوان ثالث
وای من عاشق این شعرم ممنون از یادآوریتون :)
۲۵ اسفند ۱۳۹۲
انتظار لدتبخش به این میگن
۲۶ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید