در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال سپهر | درباره نمایش پرومته/ طاعون
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:09:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
طاعون زده ایم نسخه‌ای تجویزی!
یارب بفرست رعدوبرقی چیزی!

امید به کاوه‌ای نداریم بگو
تا حمله کند سکندری چنگیزی!!


#حسین_جنتی

ما از تبار بی سر و سامان محنت ایم
آوار نکبت ایم ؛ سزاوار ذلت ایم
ما شکوه ایم ؛ لب به ترنم گشوده ایم
ما عقده ایم ، تن به تبسم گشوده ایم
ما بی وجود، بی سر و پا ، بی حمیت ایم
نازل ترین مضایقه ی آدمیت ایم
...
عریان شدیم ، جامه ... دیدن ادامه ›› ی مارا به تن کنید
ما را به گردباد تلاطم ، کفن کنید
تابوت های کهنه ی ما را به پا کنید
طاعون گرفته ایم ، به شدت اِبا کنید
...
ما مردمی که عزت خود را فروخته
نانی گرفته ، غیرت خود را فروخته
ما خستگان عادت تن دادنیم ، آه...
پایستگان خفّت افتادنیم ؛ آه
ما را فقط به خاک مذلت فرو کنید
طاعون گرفته ایم ، مبادا که رو کنید
...
مردان این قبیله یکایک هدر شدند
هر شب قبیله های شما بی پدر شدند
مردی نماند ؛ جز که مهیای رفتن است
تاوان این قبیله به ذلت نشستن است
مردی نماند ، صحن حرم خواجه زار شد
این شهر اخته ، حامله ی انکسار شد..
..
...
....
#علی_هدیه_لو
۲۹ آذر ۱۳۹۷

گُل به گِل، دریا به طوفان، من به انسان مبتلا
من به انسان مبتلا، انسان به نسیان مبتلا

من که جان کندم به خوناب جگر غسلم دهید
با سرشک چند طفل بی پدر غسلم دهید

«استخوانم سرمه شد» سیمرغ قافم خسته است
تنگدستی، وسعت ... دیدن ادامه ›› مشرب به نافم بسته است

من که رفتم از من و کفر من ایمانی بساز
از خداوندی که ما بودیم دکانی بساز

چل چراغ از چل طرف نور و به ظلمت مبتلا
دامن امن جهان و من به وحشت مبتلا

ای به جان افتاده ای پیوسته در تخریب من
من به ویرانی نظر دارم نه ویرانی به من

قفل رفتن می زنم البته بر درهای خود
پای می کوبم ولی بر گور باورهای خود

خواب رفتن دیده ام تعبیر آن جز گور نیست
برف دیدم برف می دانم که جز کافور نیست

عهد بستم بسته باشم چون خود و درهای خود
زندگی را دوست می دارم ولی منهای خود

در سرم توفیر بین اختیار و جبر نیست
خواب رفتن دیدم و تعبیر آن جز قبر نیست

غربت مسعود سعدم در حصار نای خود
سایه ی خاقانی ام افتاده بر دنیای خود

«صبحدم چون کله بندد آه دودآسای من
چون شفق در خون نشیند چشم شب پیمای من»

«تیرباران سحر دارم» بهارم پرپر است
خواب طوفان دیده ام سنگ مزارم پرپر است

مهر باطل می زنم بعد از تو بر جانی که نیست
خلط و خون قی می کنم در سوگ انسانی که نیست

خواب رفتن دیدم و شک و یقین کاری نکرد
پنج طوفان گریه کردم آستین کاری نکرد

ناامید از رحمت افتادم به پای آن که نیست
دست سوی آسمان بردم زمین کاری نکرد

بی خداوندی به بادم داد؛ اهل دین شدم
با من و الحاد من اعجاز دین کاری نکرد

مثنوی هفتاد من کاغذ شد اما بازهم
با من و صفرای من سرکنگبین کاری نکرد

خاک را پیغمبری باید که مدت هاست نیست
خانه را نان آوری باید که مدت هاست نیست


بخشی از شعر
#علی_اکبر_یاغی_تبار
۲۹ آذر ۱۳۹۷
سپاس فراوان، کاربر محترم
۰۴ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید