در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شاهین نصیری | درباره نمایش دن کامیلو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:27:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
همیاری عزیز متن جناب م.ر در مورد نمایش دن کامیلو کما این که از نظر خود من متنی بود توهین آمیز در مورد مخاطبان این کار، ولی ای کاش این متن باقی می موند تا خود ایشون شخصا پاسخ گوی صحبت هاشون باشند. باور کنید این حذف مطالب زیبنده ی تیوال نیست. با تشکر
یه زمانی در لیگ برتر فوتبال ایران، اصطلاحی مد شده بود: مدیران عامل تیم ها برای این که از لفظ زشت اخراج استفاده نکنند، واژه ی قطع همکاری رو مورد استفاده قرار می دادند! و تاکید داشتند که ما مربی تیم رو اخراج نکردیم فقط باهاش قطع همکاری کردیم!!! حالا شده حکایت همیاری عزیز که هر از گاهی موقع پاک کردن مطالب به ما یاد آوری می کنه که : مطلب از نظر عموم پنهان شده و پاک نشده! خیلی در بند واژه ها نباش همیاری جان برای ما نتیجه ی هر دو واژه یکیه :)
۲۷ خرداد ۱۳۹۳
اتفاقی که سر این قضیه برای تیم همیاری افتاد خیلی عبرت آموز بود.
اول پستی با لحن تند رو جناب م. ر عنایت فرمودند که از قضا بنده با کاملن باهاشون مواق بودم .
بعد بک سری از دوستان که خیلی هاشون هم حرفاشون درست بود اومدن و به صحبت ها و لحن م. ر شکایت کردند که این اتفاق کاملن طبیعی بود.
بعد اتفاق جالبی که افتاد این بود که تیم همیاری خودشو قاطی کرد...
حالا نتیجه چی شد ، لبه ی تیز تیغ انتقادات دوستان از سمت دوستمون م. ر برگشت و متوجه تیم همیاری شد.
در واقع الان همه ی دوستان متفق ... دیدن ادامه ›› القول تیم همیاری رو با اون حرکت ناجوانمردانه مقصر می دونند.
نتیجه ی اخلاقی اینه که خودمون بی خودی قاطی بحث و مجادله دیگران نکنیم ، چون دست آخر کسی که ضایع می شه کسی نیست جز خودمون ، اتفاقی که الان برای تیم همیاری افتاد.
اگر تیم همیاری سنگین و رنگین سر جاش نشسته بود و صرفن به تذکر دادن اکتفا می کرد ، الان طرف مقصر قضیه نبود.
۲۸ خرداد ۱۳۹۳
لطف دارید بانو نیلوفر :)

خانم کاظمی یعنی اصل ماجرا رو شما دقیقا بیان کردید. البته قرار هم نبود انتقادی به م.ر وارد بشه. یه بحث جدی با ایشون در جریان بود که به کل مسیر بحث برگشت به سمت همیاری. کاش همیاری دقت نظر به خرج می داد و سر این ماجرا به قول شما سنگین و رنگین سرجای خود می نشست.
۲۸ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چند شب پیش بحثی دوستانه بین من و یکی دو دوست تئاتری در گرفته بود در مورد دن کامیلو. محور اون بحث این بود که دوچرخه در دن کامیلو چه کاربردی داره؟ من به شخصه معتقد بودم که دوچرخه کارکردی همانند شاهکار مشهور ویتوریو دسیکا، «دزد و دوچرخه» داره، یعنی ابزار زندگی، یعنی ابزار تولید. برای همین پپونه به عنوان صاحب این ابزار تولید می تونه قدرت سیاسی رو هم به چنگ بیاره و از همین ابزار «دوچرخه» برای خریدن دین فروشان هم استفاده کنه. حالا بحث این جاست که دوچرخه های دار زده شده در دکور نماد چه چیزی می تونن باشن؟ ممنون میشم تفاسیر خودتون رو از این مفهوم برای من بنویسید. در ضمن ممنون میشم یک بار هم که شده در مورد شوخی های کلامی دن کامیلو بحثی نکنید. باور نمی کنم نمایشنامه ای این همه حرف برای گفتن داشته باشه و ما صرفا درگیر اوریانو و شوخی های بروسکو باشیم. این کار فراتر از کمدی بودنش، متن قابل اعتنایی داره. این رو مد نظر داشته باشید.
بنظر من دوچرخه تو این نمایش نماد دنیا ست ,شیرینی کوتاه مدتی که ما انسانها از نا آگاهی برای بدست آوردنش چیزهای گرانبهی رو از دست میدیم ,رستگاری وحیات ابدی و در حضور خداوند بودن رو بخاطر چیزهای بی ارزشی مثل دوچرخه فراموش میکنیم . دوچرخه های آویزون شده ام اعدام دنیاست وگذشتن از اون برای رسیدن به حیات جاودانه وآرامش در حضور خداوند بودن .رسیدن ب آرامش واقعی لازمش دست شستن از دوچرخه هاست .........
۱۸ خرداد ۱۳۹۳
تفسیر منطقی به نظر می رسید.ممنون استفاده کردم
۲۴ خرداد ۱۳۹۳
با عرض سلام و احترام

وجود مسیح مقدس و دوچرخه ها رابطه یکسو و مستقیم دارند . دو دسته دوچرخه داریم دوچرخه هایی که در ازای فروختن شرافت فردی به دست آمده و دوچرخه هایی که به دار اویخته شده یا می توان گفت در مسیر اسمان قراردارد . مسیح در تلاش است تا دون کامیلو را اصلاح کند تا به عنوان مدعی و نماد ایمان در این مسیر قرار گیرد ولی دون کامیلو باز هم دین را ملعبه قرار می دهدو پیشنهاد پپونه را قبول و مسیح را نا امید می کند .
۰۳ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دن کامیلو . . .

1. اول از همه یه اعتراف شخصی! من یه کم ترسو ام! یعنی با این که تقریبا یه هفته است دن کامیلو رو دیدم و دوستش داشتم به دلیل حجم انتقادات منفی میشه گفت جرات بیان نظرم رو نداشتم. این ضعف منه؟ حتما! به هر حال اون چیزی که میخوام در مورد دن کامیلو بگم فارغ از تمام انتقاد ها یا تمجید ها نسبت به این نمایشه. اون رو به چشم دفاعیه ای در برابر منتقد ها نبینید.

2. گفتم منتقد ها! این حرفی که میخوام بزنم به هیچ وجه به معنای اون نیست که منتقدین این کار رو دارم قضاوت می کنم. هر کسی از دریچه ی نگاه فردی خودش به نمایش ها نگاه می کنه اما واقعا گاهی این تصور به ذهن من اومده که کلا اجرای کار های کمدی، حتی کار هایی که رگه هایی از طنز دارند و طنز در اون به صورت حاشیه ای وجود داره به شدت مورد انتقاد قرار می گیره. نمونه اش رو در خرمگس به عینه دیدم که بعضی دوستان متن رو به بیان عقده های سرکوب شده ی جنسی متهم ... دیدن ادامه ›› می کردند.

3. یه مقایسه ی کوچک میان دن کامیلو و هیپوفیز (کار آخر آقای نریمانی) شاید خیلی چیز ها رو روشن کنه. هر دو به نوعی ملهم از یک اثر خارجی هستند. هیپوفیز یه بازنویسی وفادارانه تا سر حد امکان به نمایش «دختری که با ستاره پولک دوزی شده» اثر نیل سایمون، و دن کامیلو برداشتی کاملا آزاد از دنیای کوچک دن کامیلوی گوارسکی. دن کامیلوی گوارسکی رو متاسفانه هنوز فرصت نکردم بخونم اما در مورد «دختری که با ستاره . . .» که در ایران با نام دختر یانکی معروفه، می تونم بگم اساسا نریمانی اون جا متن بدی رو برای بازنویسی انتخاب کرد. اون اثر خودش خیلی ارزش فنی نداشت، و بازنویسی جناب نریمانی هم اون جا موجب بهتر شدن روند داستان نشد اما کارگردانی و بازی های خوب کار رو نجات داد گرچه من به هر حال دوستش نداشتم. اما در دن کامیلو چه اتفاقی داره می افته؟ روند قصه گویی چه طور پیش میره؟ آیا واقعا فضای دهکده ی کوچک ایتالیایی قابل لمس نیست؟ شخصیت پپونه در نیومده؟ دن کامیلو چه طور؟ یا بروسکو و بشکه؟ توجه کنید هنوز من در مورد بازی ها حرفی نزدم. متن نمایشنامه رو میتونید تو همین برگه بگیرید و بخونید. به نظرتون چند تا شوخی ساده و آشنای ایرانی مثل «از بالا بشکن» یا «یه کار اعلامیه داشتیم . . .» که انصافا خیلی هم زیبا در اومده و واقعا از مخاطب خنده می گیره بدون این که به ورطه ی شوخی های سخیف جنسی از نوع گلریزی بغلته، شایسته ی لقب «تهوع آور» از سوی مخاطبه؟ اگه بخواهیم این ایراد رو وارد بدونیم که شوخی ایرانی باعث میشه فضای ایتالیایی کار بشکنه باید بگم این برداشت درست نیست، بار ها و بار ها فیلم های ایتالیایی دوبله شدند و شوخی های فارسی به خوبی روی اون ها نشسته. شاید ایرادی که به فضا سازی بشه وارد دونست در انتخاب موسیقی هاست که یکی دوتاشون به فضای کار نمی نشست.

4. مساله ی بعدی بررسی این نمایشنامه از دو جهت نوع شوخی ها و همین طور روند داستانه. سوای این که ما به کدام شوخی می خندیم و به کدام نمی خندیم (که مساله ای کاملا سلیقه ایه و نمیشه کسی رو به خاطرش شماتت کرد که چرا به یک شوخی می خنده یا نمی خنده) خود روند داستان علت و معلول درستی داره. این منطق به خاطر اونه که شخصیت ها کاملا تکلیفشون با خودشون معلومه. دن کامیلو رو به راحتی میشه شناخت و رفتار هاش رو درک کرد. همین طور شخصیت مطیع بروسکو، بی سوادی و پوپولیست بودن و هوچی گری پپونه، و سادگی بشکه. به همین دلیل رفتارشون رو درک می کنیم، پیام داستان رو می فهمیم و در عین حال شعار های گل درشت نمی شنویم.

5. این طومار من دائما داره طولانی تر میشه از خواننده ی این سطور عذرخواهی می کنم: مساله ی بعدی سطح معنایی کاره. وقتی بخواهیم نمایش و موضوع اون تاویل پذیر و تفسیر پذیر باشه، چاره ای نداریم جز این که از اکت کم کنیم و به حرکات، دکور ها و تفکرات مینیمال رو بیاریم. یکی از انتقاداتی که من از نمایش «دو لیتر در دو لیتر صلح» داشتم این بود که نمایش با نگاه فرم گرا، دکور مینیمال و خلاصه ابزار مناسب برای زدن یه حرف کاملا تاویل پذیر و باز، همه ی این امکانات رو با دادن شعار و پیامی کاملا واضح و عامه فهم به هدر داده بود. اما مخاطبی که دن کامیلو رو دیده و نپسندیده شاید باید اول ساختار هر نمایش رو بررسی کنه، ابزار ها و سبک کاری اون نمایش رو هم در نظر بگیره و بعد ببینه آیا نمایش تو این مسیر، درست حرکت کرده یا نه. یه مثال بزنم که سلیقه ی شخصی خودم رو نشون میده: مرداب روی بام برای من پر بود از ایده های درخشان، دکور چشمگیر و بازی های عالی، اما نمایش از ابتدا جوری شروع شده بود که توقع قصه شنیدن در من مخاطب ایجاد کرد، اما داستان با گذر زمان به جلو نرفت. این عدم تطابق میان انتظار من و اون چیزی که روی صحنه دیدم باعث شد نمایش رو دوست نداشته باشم. در مقابل، عجایب المخلوقات رضا ثروتی، به دلیل این که اساسا بر پایه ی مکاشفه و برداشت آزاد بیننده از هر حرکت و فرم بود و از اول قرار نبود قصه ای رو از دل این تصاویر درک کنم، لذت بردم و دوست داشتم. مهم نیست نمایشی که اجرا می کنید قصه ای برای گفتن داره یا نه، مهم اینه که تکلیفش با خودش روشن باشه، سبک خودش رو بشناسه و صرفا یه سری ادا نباشه. کورش نریمانی اون قدر خوب دنیای دن کامیلو رو باور کرد که اثرش کاملا ساده و صمیمی، و با امضای خود نریمانی روی صحنه رفته.

6. دست آخر تشکر و سپاس از کورش نریمانی، سیامک صفری، مهدی بجستانی، هوتن شکیبا، مهران احمدی، فریده سپاه منصور، بهرام افشاری و الیکا عبدالرزاقی به خاطر لحظات خوبی که برای ما خلق کردند. لحظات خوبی که بدون شوخی های زننده ادامه پیدا می کرد (ممنون میشم دوستانی که این شوخی ها رو زننده و سخیف می دونستند نمونه ای از شوخی های سالم و بدون مشکل رو برای من بیان کنند) و دست آخر با پرده ی شام آخر، ضربه ای به موقع داشت. اگه بخوام به ایرادات کار اشاره کنم میتونم بگم بازی خانم عبدالرزاقی چیزی فراتر از نقش هاشون در کار های مهران مدیری نداشت، گر چه باز هم فکر می کنم انتخاب درستی برای اون نقش بود. همچنین میتونم بگم در اجرا، نمایش حدود ده تا بیست دقیقه از ریتم خوب خودش می افته که این زمان برای یه نمایش هشتاد دقیقه ای زیاده و ایراد محسوب میشه. اما واقعا نکات مثبت متن اونقدر زیاده که به راحتی میشه از این موارد چشم پوشی کرد.

انتظاری ندارم کسی این همه حرف رو خونده باشه :) فقط خواستم اون چیز هایی رو که تو این مدت تو سرم می چرخید با بقیه به اشتراک بگذارم ممنون.
سپاس از نقد زیبای شما جناب نصیری :) یکی از بهترین نمایشهای سال 93 که با طنزی سالم تماشاگر رو میخندونه....
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳
جناب ماهان عزیز ممنون که نوشته ی من رو خوندید. راستش قبل از نمایش هم می دونستم این بار سلیقه مون به هم نزدیک خواهد بود. نظرتون نسبت به نوشته ی بنده لطف شما رو می رسونه. من که جناب نریمانی رو نمیشناسم و نه حبی در کار هست و نه بغضی. البته باید اعتراف کنم با این لطف شون در مورد ارسال متن نمایشنامه، برگزاری جلسه نقد، تخفیف های بسیار خوبی که از سوی گروه نمایشی در نظر گرفته شد و همین طور مصاحبه ی شفاف و صادقانه شون بسیار نسبت به ایشون ارادت شخصی پیدا کردم. به هر حال فارغ از هر بحثی من فکر می کنم دن کامیلو یه متن شاخص و درخشان به شمار میاد، حالا میخواد این متن بازنویسی باشه یا برداشت آزاد یا اصلا متن اوریجینال خود آقای نریمانی.
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
"مهم نیست نمایشی که اجرا می کنید قصه ای برای گفتن داره یا نه، مهم اینه که تکلیفش با خودش روشن باشه، سبک خودش رو بشناسه و صرفا یه سری ادا نباشه."

مثل همیشه خوب نوشتی شاهین و موافقم بات

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید