در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد جواد | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:08:19
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درحوالی این دنیا
نه صادق، به زندگی هدایت شد'''
نه فروغ، از ناامیدی به امید رسید.....
و نه سهراب قایقی ساخت'
تا به شهر رویاهایش رسد!!
قلم و کاغذ کارشان بازیست با ذهن '''
تا روزمان را به شب"وماهش دلخوش کنند!!
خوشبخت باشید...
همان باشید که میخواهید..
اگر دیگران آن را دوست ندارند"
بگذارید دوست نداشته باشند"'
ولی تو همیشه همانی باش'که خودت دوست داری .......

محمد جواد تیوراک

soltan_mjt @
۲ نفر این را امتیاز داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هزار تا حرفِ قشنگ بلدم بزنم که دست یه نفرو از باتلاق بگیره بکشه بیرون اما خودم تو همون باتلاق در حال غرق شدنم. هزار راه بلدم که حال کسی رو خوب کنه اما حال ِ خودم انگار سر جاش نیست. انگار تو هر جمعی میتونم با همه بجوشم اما تنهای تنهای تنها باشم. انگار غریق نجاتی م که تو دریا غرق میشه. اینا ترسناکه. اینا زورم نرسیدنه. مشکل من دنیا و اتفاقات مزخرفش نیستن، مشکل من خودمم که زورم به خودم نمیرسه. اعتمادی که از خودم به بقیه نشون دادم، خودم به خودم ندارم. انگار همه جوابا رو بلدم اما همه رو غلط مینویسم. انگار که آدرس درست رو میدونم اما از کوچه اشتباه میرم. به بن بست میرم. میرم که ته خیابون گریه م بگیره، شاکی باشم. انگار همه چشمه ها برای خودم خشکیده و راهی برای رفع این تشنگی نمیشناسم. انگار اتفاق ِ خوبی میتونم باشم، اما نه برای خودم، نه برای زندگی خودم


۱ نفر این را امتیاز داده‌است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خودم بسیار مطلب بلد هستم،،
ولی متن هایی ک گذاشتم، از دیگران، خودم بسیار دوست داشتم،
عزیزانم لطفا نظر بدید یا تایید کنید، تا دلگرم بشم و بیشتر متن بزارم...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مادر  به کودک خردسالش:هیچ میدونستی وقتی که اون شیرینی رو یواشکی بر میداشتی در تمام مدت خدا داشت تو رو نگاه میکرد؟
کودک: آره مامان: و فکر میکنی به تو چی میگفت؟
کودک: میگفت غیر از ما دو نفر کسی نیست، پس میتونی دو تا برداری!خداوند امید شجاعان است،نه بهانه ترسوها...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب بخیر هایِ من ایهام دارد !
کنایه است ...
استعاره است ...
اصلا تمامِ آرایه های ادبیِ دنیاست ...
من می نویسم ؛ شب بخیر !
تو بفهم کم آورده ام ،
دلم برایت تنگ شده ،
غرور دارم !!!
من می نویسم ؛ شب بخیر ،
تو اما بگو ؛ بمان ... !!
بگو ؛ با تو حرف دارم ...
اصلا سرزنشم کن ،
بگو ؛ حق نداری بخوابی !
شب ... دیدن ادامه ›› بخیر ، حرفِ ساده ای نیست ،
یک تنه بارِ ناگفته هایِ زیادی را به دوش می کشد ...
ناگفته هایی ؛
که پشتِ دیوارِ غرور و انتظار ، قربانی شدند ...
شب بخیر ؛
آبرومندانه ترین حالتِ استیصال است ،
وقتی هم دلتنگی ،
هم مغرور ... !
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیگاری میشوم، بخاطر تو
تا نبودنت را غروب‌های زمستان
در قهوه‌خانه‌ی دوری ،
سیگار بکشم.
نبودنت دود میشود ،
و می‌نشیند روی بخار شیشه‌های کثیفِ قهوه‌خانه
بعد
تکیه می‌دم به صندلی و
چشم‌هایم را میبندم.
و انگشتانم را دورِ استکان کمر باریکِ چایِ داغ
حلقه می‌کنم.
تا بیشتر از یادم بروی
نامرد اگر بودم
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم،
مرد نیستم،اگه ذره ای از یادم رفته باشی، تو رمز تمام ورودی های امنیتی من شدی.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حتی اگر دست هایت را به دست نیاورم ، بخشی از تاریخ را
تصرف کرده ام
که نام تو را در آن می برند.
و زمین هایی که روی آنها
قدم گذاشته ام رد پای کسانی را
به خود گرفته اند
که تو را دوست دارند
یا هوایی که از آن استشمام کرده ام صوتِ ضربان قلب هایی را در آغوش گرفته است که دلتنگ تو اند.
حتی اگر دست هایت را به دست نیاورم ، لااقل واقعا
دوستت داشته ام...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حرف های است برای گفتن ک اگر گوشی نبود نمیگوییم. وحرف هایی است برای نگفتن؟
حرف هایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی اورند،
حرف‌هایی شگفت، زیبا و اهورایی همین‌هایند،
و سرمایه ماورایی هر کسی به اندازه حرف‌هایی است که برای نگفتن دارد،
حرف‌های بی‌تاب و طاقت‌فرسا،
که همچون زبانه‌های بی‌قرار آتشند،
و کلماتش، هر یک، انفجاری را به بند کشیده‌اند؛
کلماتی که پاره‌های «بودنِ» آدمی‌اند...
و گفته نمیشوند مگر..انکه مخاطب خویش را پیدا کنند .....
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من بیشتر از اینکه صبور باشم، حسودم...
به چی یا کی، خیلی مهم نیست!
من به هر اتفاقی که یه سمتش تو باشی و طرف دیگش خودم نباشم حسودم!
من ساعتای زیادی به عکسای تو خیره می شم و به آدمایی نگاه می کنم که چقدر شبیه من نیستن...
به لبایی که تو رو صدا می زنن، به گوشایی که از تو می شنون، به چشمایی که تو رو می بینن...
و به این فکر می کنم که چقدر آرزو داشتم، تا همه اونا من بودم!
آدما، مرگ مشخصی دارن که حتما ازش بی خبرن...
اما من مطمئنم، از حسادت دق می کنم .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من چشم های تو بودم، وقتی از بی خوابی سرخ میشدند، لب های توبودم وقتی برای خندیدن کش می آمدند.
من ابروی سمت چپ توبودم، وقتی با شک بالا می رفت.
من انگشت شصتت بودم، وقتی موقع فکرکردن گوشه ی لبت بازی میکرد.
من دستت بودم وقتی به همسایه کمک میکرد، من پاهای خسته وناتوانت بودم، وقتی خودشان را به بدنت روی سنگ فرش های خیابان میکشیدند.
من پیراهن سرمع ای تنت بودم، وقتی آستین هایش را تاخورده بود، وپشتش چروک شده بود.
من قسمتی ازتوبودم، وباتو زندگی کردم.
اما تو درگیر روزمرگی هایت بودی،
بامن زندگی کردی وحسم نکردی، حسم نمیکنی، حسم نخواهی کرد.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برایت آرزوهای ساده می کنم
آرزو می کنم صبح ها سر حوصله
ملافه های سفید را مرتب کنی
پنجره اتاقت را باز کنی و هنگامی که
چایت را می نوشی آفتاب
روی گونه ات بنشیند
آرزو می کنم به کسی که دوستش داری بگویی، دوستت دارم
اگر نه امیدوارم قدرت این را داشته باشی که لبخندهای مصنوعی بزنی
آرزو می کنم کتاب های خوب بخوانی، آهنگ های خوب گوش کنی
عطر های خوب ببویی
با آدم های خوب حرف بزنی و
فراموش نکنی که هیچ وقت دیر نیست
بودنِ چیزی که دوست داری باشی
حوریه رستمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می‌بویم گیسوانت را
تا فرشته‌ها حسودی کنند
شانه می‌زنم موهایت را
تا حوری‌ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می‌گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند...
مست شوند...
بمیرند.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز خداحافظی کردیم و قرار شد دیگر ملاقاتی نباشد
همه چیز دوباره عادی شد
یکی که زنده شده بود به جهان مُرده ها برگشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما همان آدم های خسته ی روز های قبل از شناختن هم هستیم
همان ها که از آدم های اطرافشان بیزار بودند
همان ها که حتی از محبت های بی منظور هم می ترسیدند
همان ها که میخواستند از آن به بعد مثل سنگ سرد باشند
اما
یک لحظه کنار هم نشستیم و حرف دلمان را زدیم
شاید آن لحظه حتی فکرش را هم نمی کردیم که حرف های دلمان انقدر شبیه هم باشد
شاید حتی فقط میخواستیم کمی سبک شویم
اما ناگهان
بی آنکه بخواهیم
ناخودآگاه دستم دستت را گرفت
نگاهمان پیوند خورد
و غم ها فراموش شد
میبینی؟ 
میبینی عشق چقدر  عجیب است؟
درست در جایی که نزدیک است یخ بزنی گرمت میکند...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺍﺭﺯﺷﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺭﺯﺵ ﺟﻨﮕﯿﺪﻥ
ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻦ
ﺣﺘﯽ ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻦ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ
ﺁﺩﻡ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ ﻭ . . .
ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺗﻪ ﺩﻟﺶ ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ
ﻣﺼﺪﻭﻡ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﺗﻤﺎﻡِ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺖ ﺗﻪِ ﺩﻟﻢ
ﺗﻮ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯽ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ
ﻭ ﻣﻦ ﺭﻭﯼِ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺴﺎﺯﻡ
ﺍﺯ ﺟﻨﺲِ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ
ﺁﺥ ﮐﻪ ﭼﻘﺪﺭ ... دیدن ادامه ›› ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ
ﺯﯾﺒﺎ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻑ ﻭ ﺍﻧﻄﺮﻑ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﻫﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﻭﯼِ ﮐﺎﻏﺬ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ
” ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ ”
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ
ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻫﻮﺱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ . . .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صورتم را به شانه اش گذاشتم و گفتم: دوست دارم ماه من و تو همیشه پشت ابر بماند و هیچکس از عشق ما باخبر نشود.
آدم ها حسودند
زمان بخیل است
و دنیا عاشق کش است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
.... جان من از ارامش چهره ات و نگاه مهربانت به خوبی میتوان ب روح لطیفت پی برد،ارامش تو قابل ستایش است عمر من،کاش همه ی ادمهای دور ورم قلبی به مهربانی قلب تو داشتند کاش همه ی انسانها بوی تو میدادند
دلنوشته
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برایت رویاهایى آرزو مى کنم تمام نشدنى
و آرزوهایى پر شور
که از میانشان چند تایى برآورده شود

برایت آرزو می کنم که فراموش کنى
چیزهایى را که باید فراموش کنى

برایت شوق آرزو مى کنم
آرامش آرزو مى کنم

برایت آرزو مى کنم که با پرواز پرندگان بیدار شوى
و یا با خنده ى کودکان

برایت آرزو مى کنم که دوام بیاورى
در رکود، بى تفاوتى و ناپاکى روزگار

مهمتر از همه
آرزو مى کنم که خودت باشى
سپهر، صبا صالحیان و نرگس این را دوست دارند
I wish you never ending dreams
and a wild desire
to make some of them come true.
I wish you to love
what is to be loved
and forget
all that has to be forgotten.
I wish you silences.
I wish you birds’ songs when you wake,
children’s ... دیدن ادامه ›› laughter.
I wish you to resist sinking.
I wish you to stand up
to indifference and negative virtues of these days.
I wish you especially to stay you

JACQUES BREL
۲۰ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید