نمایش پارتی شبیه ِ یک ماشین ِ مکنده برای من عمل کرد
به طوری که عمیقا" درفضای نقش ها فرو رفتم
ملموس و واقعی و قابل ِ باور بود. من فکر می کنم باورپذیری ِ این نمایش جدا از موضوع ؛ قطعا به دیالوگ ها و ادبیات ِ محاوره ی بازیگران هم ارتباط پیدا می کند
کارهای آقای آرش عباسی را به خاطر ِ انتخابِ موضوعات ِ اجتماعی- فلسفی که فرافرهنگی نیز هستند؛ می پسندم
زندگی اجتماعی و تعهداتی که باید پایشان ایستاد و نقشهایی که بسیاری اوقات جای خود را به نقاب و فریب می دهند تا روکش ِ اجتماعی ِ انسان و حاشیه ی امنیتی اش با سودآورترین صورت ِ ممکن حفظ شود
اگر روزی انسان به غارنشینی بازگردد ؛ شاید که آرام آرام هر کسی به خودِ بکر و خالص اش دست یابد
و احتمال ِ وقوع ِ این امکان ؛ تقریبا صفر و رویاآمیز است
نه تنها در جامعه ی من ؛ که در تمام ِ حالت های نقش پذیری و مرزبندی و بایدسازی
... دیدن ادامه ››
؛ چاره ای جز نقاب گذاشتن نداریم
پس شاید بهتر -و نه زیباتر- این باشد که خود را در موقعیت ِ بی خود شدن از خویش و پاره کردن ِ روکش ها و نقاب های روابط ِ اجتماعی قرار ندهیم. و اگر این اتفاق خواسته یا ناخواسته رخ داد باید دانست که بهای صراحت و شفافیت؛ سخت و سنگین است. اگر چه پس از آن سبک و آسوده خواهیم شد
سپاس ِ همیشگی از آقای آرش عباسی