متاسفانه داستان تنها درحد نمایش پیرمردی دارای بیماری آلزایمر میماند و از موقعیت فراتر نمیرود. کشمشهای ایجاد شده بهدلیل بیماری پدر ،نمیتواند مارا به عمق شخصیتها و گرههایی که درزندگی و روابطشان ایجاد کرده برساند.علیرغم تلاشهایی که میشود ،اکثر جزئیات و دیالوگها هیچ مسئلهای نمیسازند؛فیالمثل این علاقه بیش از اندازه "آندره" به دختر از دست رفتهاش و اشاره مدام به بیشتر دوستداشتنش نسبت به "آن" آیا میتواند اثری بر "آن" و رابطه کنکونیاش با پدر بگذارد؟ این شک پدر به دختر و دامادش آیا شدت پیدا میکند تا به نقطهای بحرانی برسد؟(پس لزوم بودنشان ازبرای چه بود؟).از همه مهمتر بهدلیل عدم شخصیتپردازی عمیق بر شخصیت "آن" و قرار ندادنش برکشمکش دوراهی برای نگهداری یا ترک پدر، گریهاش هم درانتها چنان حسی برنمیانگیزاند و توجه ما همچنان بر پدر میماند.
اما با همهٔ اینها، آشفتگی و زوال عقل تدریجیِ پدر بهخوبی طی میشود و بهعلاوه قادر است دنیای اسفبار شخصیت را برایمان بسازد(که انتخاب خلاقه دکور از اصلیترین دلایل است)
در اجرا هم ما با میزانسنی به معنای جدی کلمه مواجه نیستیم و تنها در حد بازخوانی دیالوگها برخی صحنهها پیش میروند و هرآنچه به داد اجرا میرسد همونطور که گفتم تاحدی
... دیدن ادامه ››
دکور هستش.
بازیها:
رضا کیانیان فوقالعاده.لیلی رشیدی قابل قبول و دیگران متوسط و ضعیف
دکور:
عالی و بهبهترین شکل توانست گمگشتگی و ناتوانی شخصیت در تشخیص زمان و مکان را برایمان بسازد و آن فضارا برای ما هم ایجاد کند. البته تصاویرِ بر نمایشگر هیچکدام اثرگذار در خلق فضا نبودند و تلف شدند
.
درکل بنظرم نمایش هنوز به پختگی نرسیده ولی برای من قابل قبول بود.مشکلات فنی نظیر صدا هم که گفته شده....