درود و دستمریزاد به رامین معصومیان عزیز و فرهاد مهرخیرانی دوست داشتنی و باقی اعضای گروه اجرایی « شبی بیرون از خانه »
صمیمانه به همه تون خسته نباشید می گم
وقتی پنجشنبه واسه اجرا اومدم با توجه به برخی نقدهایی که خوندم کمی ذهنیت بد با خودم داشتم. اما فضاسازی آغاز نمایش منو حسابی درگیر کرده بود. با خودم می گفتم ( من این نمایش رو خوندم گورستان کجاش بود ؟! چرا فضای گورستان ؟ ) بعد حضور آقای کینگ در هیبت یک جن و بعد تغییر وضعیتش به راوی در حال شعرخوانی و معرفی باقی بازیگران برای دعوت به صحنه ، منو جذب کرد. همه بازیگران با ژستهایی که به نظر زامبی بودند وارد صحنه شدند و تنها آلبرت بود که مثل یک مرده مسخ شده به صحنه میاد. این حضورهای ژستیک زامبی ها و ورود آلبرت به هیبت یک مرده ، می تواند بار معنایی نمایش را که حاکی از تاثیر جامعه و محیط و خانواده بر روی فرد است را به خوبی به تصویر بکشد.
نمیخوام ریز به ریز نمایش رو به زبون بیارم. به خاطر همین میرم سر اصل عرایضم ؛
نگاه زیبای کارگردان به متن هارولد پینتر و دراماتورژی موفق متن که تونسته بود دیدگاه های کارگردان رو سوار بر متن در اجرا به نمایش بزاره ، جای بسیار بسیار خرسندی و لذت داشت. بخصوص که حذف و اضافه ها و تغییرات چینشی متن در اجرا _ به عقیده من _ با موفقیت تونسته بود فضای گورستان آغازین نمایش رو به درستی توجیه کنه. گورستان ذهن آلبرت و گورستان نگاه ها و قضاوت های اطرافیان او ، سبب تبدیل شدن آلبرت و زندگی اش به مرگی در حال حرکت و پیشرفت شده بود.
... دیدن ادامه ››
تا جایی که آلبرت با مرگ مادرش ( صحنه زیبای دفع مادر از صحنه از زیر ساعت بزرگ انتهایی صحنه ) سعی در نجات خود دارد اماهمچنان افکار و اوهام بر او چیره اند.
به نظر من یکی از موفقیت های کارگردانی این اثر ، انتخاب جنس بازی بازیگران بود. تضاد مابین جنس بازی رئال آلبرت در مقابل بازی سایر بازیگران که به گونه ای سورئال بودند ، دنیای اجرای نمایش را کامل شخصی تر می کرد. و مخاطب به راحتی می توانست ، تنها و تنها تمام ذهنش را به دنیای ذهنی آلبرت بسپارد و به گونه ای با او همراه شود. مخاطب در روند داستان این اجرا ، می توانست خویشتن خود را در موقعیت تاثیر قضاوتهای اجتماع و فرهنگ و خانواده ارزیابی کند و در خلوت خود ، تاثیرات منفی منتقل شده از آنها را دریابد. بدین ترتیب انگیزش هایش را در مسیری درست _ با توجه به سرنوشت پوچ آلبرت _ پیش بینی کند.
جاذبه های اجرایی و میزانسنی این نمایش برای من بسیار بالا بود و در اینجا مجال اشاره به همه وجود ندارد. ولی یکی از صحنه هایی که نمی تونم ازش بگذرم ، صحنه ی افترایی که به آلبرت زده شد و او را در موقعیت لگدکوب شدن توسط طبقه ی بورژوا ( گیدنی با بازی درخشان فرهاد مهرخیرانی عزیز ) و بادمجون دور قاپچین هایش برای سرگرمی قرار داد. میزان های زیبای این قسمت از اجرا ، تضاد فکری دو طبقه بورژوا و عوام ( آلبرت نماینده این قشر از جامعه ) و همچنین قساوت قلبی طبقه بورژوا را نشان می داد.
در این نمایش نکاتی هم بود که با توجه به این ساختار و زیبایی هایی که عرض کردم خارج از انتظار من مخاطب بود ؛
بازی میمیکی و حسی ضعیف دختر با توجه به نحوه حضور و تاثیرش در نمایش که به درستی و کاملا کاربردی غالب بر اثر پینتر بود کمی آزار دهنده بود. دخترکی که گاهی نمادی از خلاهای آلبرت ، گاهی نمادی از محبت و رفتارهای مادر ( که در هیبت یک مرده در اثر حضور داشت و به درستی نمی توانست رئال بازی کند ) و در نهایت در هیبت یک « فرشته لذت » حضوری پر رنگ و موثر داشت.
بازیهای دو بازیگر مرد ( امین جلالی و حسام قارونی ) با همه راحتی و جاذبه هاش ، هنوز جای کار داشت. و همچنین یکی از میزانهایی که به نظر بازیگران نمایش ارتباط خوبی با آن برقرار نکرده بودند در صحنه ی حرکت آهسته که به گونه ی رژه رفتن ، تداعی گر رقص در مهمانی بود به دلیل وضوح معذب بودن بازیگران و تا حدی انقباضات عضلانی ، مخاطب را در گیر چالش وضعیت حرکتی آنها می کرد تا اندیشه ی میزان در حال نمایش.
متاسفانه سالن اجرای نمایش ( سالن استاد مشایخی ) هم از استاندارد های لازم برخوردار نبود بخصوص که تماشاگر فاصله بسیار نزدیکی با صحنه اجرا داشت. و این باعث می شد گاهی در مشاهده میزان های صحنه که لازم بود مخاطب به هر دو سوی صحنه تسلطی متعادل داشته باشه لطمه وارد بشه.
در آخر جا داره از طراحی صحنه ی ساده و موجز و پوستر جذاب و مفهومی و متناسب اثر ( که به دلیل طولانی شدن عرایضم از بسط دادنش صرف نظر کنم ) تشکر کنم ...
باز هم از صمیم قلب به همه اعضای گروه خسته نباشید میگم. و یکبار دیگه به رامین معصومیان عزیز به خاطر تحول موفقی که در متن پینتر ایجاد کرده بود تبریک می گم. دستمریزاد.
و ممنونم از لذتی که به ما هدیه کردید.
با بهترین آرزوها برای تک تک تون