مطالب زیر کاملاً سلیقهای است و بهیچ عنوان تحت عنوان نقد یا تحلیل قرار نمیگیرد:
یادش بخیر این اواخر که پیکان آخرین ایام تولیدش رو میگذروند، ایران خودرو هر روز یک چیز جدید بهش آویزون میکرد و یه اسم تازه روش میگذاشت، ولی پیکان همون پیکان سی چهل سال پیش بود. بدنه پیکان با موتور پژو... موتور پیکان با بدنهٔ پژو!!!!!!! پیکان چراغ بنزی و...
واما بعد از این مقدمهٔ بیربط برسیم به نمایش:
ترکیبی ناهمگون از تئاتر داستانگو، نمایش آیینی، حرکاتِ تا حدودی موزون، نمادپردازی، تئاتر
... دیدن ادامه ››
مستندگونه و...
کاملاً مشخصه که بخشهای مختلف نمایش متعلق به زمانهای متفاوتی هستند. لحن نمایش بین نگاه ضد جنگ و نگاه حماسی در نوسانه یعنی دقیقاً دو نقطهٔ متضاد، تعارض فاحشی بود بین لحن حماسی تعدادی از اپیزودها، با لحن بابِ روز، اومانیست و ضد جنگ اپیزودهای دیگه.
در حقیقت این امکان برای من پیش نیومد که به یک کلیت از مجموع عناصر نمایش در انتهای اون برسم. شاید اگه این نمایشنامه در قالب یک سریال یا فیلم بلند سینمایی تولید میشد بهتر جواب میداد.
بازیها هم چندان چنگی به دل نمیزد. در مورد موسیقی هم اگر چه در بخشهایی همنوایی با محتوای اثر داشت، ولی یه جاهایی هم بود که تنها با واژهٔ «گوشخراش» میتونم از اون یاد کنم، در حقیقت یه جاهایی دلم میخواست به عزیزان میکسر و نوازنده بگم: تو رو خدا یه کم یواش... ببینیم چه خبره!
در نهایت اینکه علیرغم مطالب بیرحمانهٔ بالا، نمایش اجرایی حرفهای داره، اما چه میشه کرد که سلیقهها گوناگونه...