در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ذوق زده درباره نمایش اولیانا: سلام از نظر من سیستم دانشگاه و گروهی که دختر از آن صحبت به میان میآ
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:52:02
سلام

از نظر من سیستم دانشگاه و گروهی که دختر از آن صحبت به میان میآورد در پشت پرده دست در دست هم دارند و هر دوی آنها در پی بهره کشی از انسان ها هستند. روش آنها این است که با تحقیر افراد، هزاران عقده در دلشان بکارند تا این انسان ها را به بهانه ی عقده گشایی به خدمت خود در آورند. کارول و استاد هر دو قربانی این نظام تحقیر آمیزند؛ نظامی که آنها را رو در روی هم قرار داده بدون اینکه بفهمند در حقیقت با هم یکسانند و اینجاست که تراژدی شکل میگیرد.

بیایید ازین منظر نگاه کنیم:
استاد عنصر مطلوب این نظام است اما تا وقتی که حقیقت را کتمان میکند.

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد

اما وقتی دلش برای دختر به رحم میآید (چون به قول خودش، خودش را ... دیدن ادامه ›› در او میبیند و با او احساس نزدیکی میکند) و برای اولین بار صادقانه و بی ریا عمل میکند، دیگر این عنصر نمیتواند برای نظام مطلوب باشد. کارول و استاد واقعا میتوانند یک زوج خوشبخت باشند و دقیقا بهترین کار همین بود که استاد زنش را طلاق میداد و با کارول ازدواج میکرد اما کارول که با این دلرحمی استاد فرصتی برای عقده گشایی یافته به او رحم نمیکند و مسیری را انتخاب میکند که استاد پیش ازین برگزیده بود و با این انتخاب هم استاد و هم در آینده خود را تباه میکند. در حالیکه اگر با استاد همراه میشد و عقده ای نمیبود میتوانست هم خود و هم استاد را ازین ورطه نجات دهد. این است راز دوام نظام؛ نظام همه را عقده ای میکند و ریاکاران را به جاه و مقام میرساند. هر کس که از ریاکاری به هر دلیل خسته شود، به دلیل عقده ی زیردستان خود به خود به پایین کشیده میشود تا ریاکار دیگری جایش را بگیرد.
ذوق‌زده جان،
از نگاهی نو به نمایشنامه نگریستی که من رو به وجد آورد؛ کاملاً حق با توست، نظامِ سلطه برای بقای خودش آدمها رو مثلِ گلادیاتورها به جانِ هم می‌اندازه. آدمها به جانِ هم می‌افتند درحالیکه دشمن مشترک و حقیقیِ آنها در حاشیه‌ای امن نشسته و با لذتی شهوانی، قتلِ عام شدنِ آنها رو تماشا می‌کنه، درست مثلِ سناتورهای شکم‌گندهٔ روم.
۰۷ مرداد ۱۳۹۴
ذوق زده گرانقدر خجالتم ندهید دوست عزیز و خوبم...
از تو عزیز ممنون که باب بحث را گشودید و در اینجا موضوع همپا بودن یا نبودن به هیچ عنوان مطرح نیست که بسیار جلودار هستید..مساله ایجاد فضای گفتگو و تامل درباب افق های جدید احتمالی در نوع نگاه و برداشت هایمان نسبت به برخی از موضوعاتی است که غایی و فیکس شده تلقی اش می کنیم..
از تحمل پذیری و صبوری و تداوم ات در بحث که همراه با احترام و سازندگی بود از تو ممنونم
(ببخش با تاخیر نوشتم تازه کامنت رو دیدم)
۱۴ مرداد ۱۳۹۴
درست می‌فرمایید ابرشیر جان. انسان باید مشاعرش باز باشد؛ گاه میبینی فردی دون پایه کلامی به زبان میآورد که کلید خوشبختی ماست. رکود و جمود فساد آور است.

منظورم این بود که من سر میز گفتگو، آورده ای نداشتم و دست خالی بودم، اما شما دست پر آمدی و من رو در آن شریک کردی. به عبارتی بر سر سفره ی دانش شما نشستیم و بهره بردیم. این رو بدون هیچ تعارفی عرض میکنم و دوستان هم همگی شاهدند. امیدوارم لایق این همسفرگی بوده باشم و باز هم ممنونم از محبتت.
۱۴ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید