خواستم بنویسم دیدم مجتبی سلیمان زاده عزیز گفتنیها را گفته و چیز زیادی نمیماند. بله من هم مثل بسیاری از تماشاگران معتقدم اجرا ضربه اصلی را از ضعفهای نمایشنامه میخورد: روایتی امروزین از عملکرد امیرکبیر در دوران صدارت که حرفی برای امروز کشورمان داشته باشد کاری بس پیچیده و دشوار است که درام نویسی زبده میخواهد. واقعا تحلیلی عمیقتر و جدیدتر از سریالهای تلویزیونی در این تئاتر ندیدم!
بپذیریم که ما در زمانه ای پیچیده، چندبعدی و سرشار از تناقض زندگی میکنیم و بیان حرفی از دل تاریخ برای این برهه تاریخی خاص کاری بس دشوار و پیچیده است. بخشی از مشکلاتی که امیرکبیر در آن دوره تاریخی با آن سر و کار داشته از قضا درد امروز کشورمان نیز هست: فساد اداری، شانه خالی کردن بزرگان از زیر مسئولیتهای سنگین، ترجیح منافع حزبی و گروهی بر منافع ملی، به هر اصلاح گری انگ خیانت زدن و غیره اما در کجای این تئاتر این مباحث بصورت دارماتیک پرداخته شد؟! توطئه چینیهای مهدعلیا و میرزاآقاخان آن هم به آن صورت خاله زنکی که در این اجرا دیدیم حرفی برای امروز جامعه ما ندارد! به زعم این حقیر مساله ایران امروز آنهایی هست که در بالا تعدادی از آنها را برشمردم که این تئاتر تنها اشاره ای گذرا به آنها کرد
در فرم و اجرا کاری چشمگیر بود: استفاده از نور، دود و عمق صحنه و ماهی ابرگرفته بر پس زمینه و رنگ و گریم و دکور و لباس همگی جالب و هوشمندانه بود و هر کدام سرشار از معنا بویژه رنگ: صورتبندهای قرمز، دختران رنگارنگ حرمسرا، ظرف قرمز دست مهدعلیا که بعد به میرزا آقخان میدهد و با آن به درباریان فاسد و سرسپرده غذا میدهند، شلوار آبی رنگ ناصرالدین شاده جوان در وقت تفریح و خوشگذرانی و لباس نظامی و قرمز رنگ او به وقت اعمال قدرت، لباس زیر مشکی امیرکبیر،
... دیدن ادامه ››
لباس بلند صدارت به رنگ طوسی
راستی آیا روایت این داستان از زوایه دید جامه دار ضرورتی داشت؟! وقتی تئاتر قرار است از زوایه دید یک جامه دار روایت شود من تماشاگر انتظار دارم جامه دار کاملا تغییر لباسها (نقشهای سیاسی و اجتماعی) افراد را به ما نشان دهد، بر آنها تاکید کند، از راز این تغییرها و بسیاری از تزویرها پرده بردارد (این کنشی تئاتریست که به اجرا بعدی هنرمندانه میدهد) نه اینکه در بسیاری از صحنه ها بلاتکلیف در گوشه ای باشد و ناگهان در صحنه های آخر همچون حکیمی فرزانه شروع به تحلیل تاریخ ایران از منظر جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی کند! وقتی یک جامه دار دربار قاجار چنین تحلیلهای عمیق تاریخی میکند احتمالا کاتبان این دربار هریک "نیچه" بوده اند! دوست دارم بدانم اگر تئاتر از منظر یکی از کاتبان دربار روایت میشد دکتر علی رفیعی چه دیالوگهایی در دهان او میگذاشت
بازیهای اغراق شده بازیگران هم متناسب با کلیت اجرا بود بویژه اینکه در تالار وحدت برای دیده شدن بازی وشنیده شدن صدا در ردیفهای آخر بازیگر باید تا حد مرگ انرژی صرف کند