قصه در دو زمان حال و گذشته روایت مى شود . در زمان گذشته حضور جوانى مطرب به نام ذبیح در سراى یکى از بزرگان قاجار و عشق میان او و دختر نازپرورده و افسرده این سرا و نیز عشق پنهان ملک خاتون مطرب و کنیز قدیمى این سرا به ذبیح دستمایه قصه مى شود که بسیار جذاب و دیدنى است.
اما در زمان حال اتفاقى نو نمى افتد و تنها زنان پریشان احوال سرا به مرثیه خوانى و بیان خاطرات گذشته و حسرت خورى گذشته مشغولند.
در صحنه هاى گذشته قصه به شیوایی روایت مى شود و جلو مى رود اما در زمان حال بیشتر تکیه نویسنده و کارگردان بر ارائه اشکال نمایش ایرانى است که البته مکمل قصه در زمان حال و توصیف سرگذشت کاراکترها در این زمان و ارتباطشان با گذشته است.
به همین دلیل گاه به نظر مى رسد که تماشاگر در دنبال کردن قصه اصلى کمى سردرگم مى شود که البته هرچه به سمت انتهاى نمایش پیش مى رویم این پل ارتباطى میان تماشاگر و قصه و نمایش بیشتر شکل مى گیرد و مخاطب به دریافت بیشترى از قصه مى رسد.
در مجموع ناسور نمایش خوب و موفقى است.
کارگردانى، طراحى صحنه ، موسیقى و نور اجزاى موفق ناسور هستند. نمایشى که علاوه بر داشتن قصه جذاب در خلق صحنه ها و لحظات تاثیر گذار موفق است. همچون لحظه اول دیدار دختر قجرى و ذبیح جوان مطرب، تک گویی عاشقانه ملک خاتون ، صحنه وداع ملک و ذبیح و صحنه پایانى ذبیح و مونولوگ پراحساس و گرم او که
... دیدن ادامه ››
بسیار عالى و به یادماندنى از کار درآمده اند.
بازیها اما ،نقطه قوت اصلى نمایش ناسور هستند. رویا میرعلمى و نسیم ادبى همچون همیشه درخشانند و البته علیرضا آرا که بسیار مسلط و عالى نقش آفرینى مى کند و صداى آوازى اش آنچنان پرطنین و دلنشین و زیباست که او را در بازیگرى منحصر به فرد مى کند. دست مریزاد...