غریبم در این کوچه ها گیج و گنگ
همین گونه عمری به سر برده ام
به جز خشکی از خود ندارم به یاد
کویرم...کویری ترک خورده ام
همه عمر من بوده قربانی ات
که هرگز نبینم پریشانی ات
چه قدر سرد بودی دم رفتنت
فدای دو چشم زمستانیت
اگر خنده ای بر لبم نقش شد
سراسیمه
... دیدن ادامه ››
غم در دلم پخش شد
تمام خوشیهای این روزگار
ندیدم چه بود و چه گشت و چه شد
تو یک قطره در خشکی این کویر
تلاشت به جز رنج و حسرت نبود
اگر زندگی مزه مرگ داشت
خدایا مگر مرگ بهتر نبود؟
هیاهوی آن روزهای نخست
کجا ارزش این همه غصه داشت
شگفتم،،،،هنرمند عالی مقام
که از آدمی جنس بهتر نداشت
تو در خاطراتی ،تو در یادها
که آدم به پای تو در سجده بود
من از روز اول زمینی شدم
من از روز اول دلم مرده بود
همینگونه عمری به سر برده ام
کویرم،کویری دل آزرده ام
برو،چشم سردت ازم باز گیر
که من سالها پیش از این مرده ام
@mehrshadsong