در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | بارونی -پادکست فراتر از بازی حقیقت درباره نمایش بی پدر: زمستان است و باید غذا پیدا کنیم ، علفی نیست برای خوردن و باید گرگ باشی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:04:41
زمستان است و باید غذا پیدا کنیم ، علفی نیست برای خوردن و باید گرگ باشی تا در سرما دوام بی‌آوریم .
زمستان است و باید ترس را کنار به‌گذاری تا حتا شده خود خوری کنی و به هیچ کس رحم نه‌کنی ، حتا به خودت .
زمستان است و باید حتا اگر سخت است خودت را به هر در و دیواری به‌کوبی تا زنده به‌مانی .
بی‌پدر سوزی دارد که فقط یک نویسنده مولف ، یک کارگردان دارای سبک و یک بازی‌گردان کار کرده می‌تواند از پس‌ش بر بی‌آید ، بازی‌گرهایی که هر چند نام آشنا نه‌باشند اما وقتی چشم از تماشای نمایش بر نه‌می‌داری به این باور می‌رسی که تنها آن‌ها می‌توانند شنگول ، منگول ، حبه‌ی انگور ، آقا گرگه ، مامان بزی و گرگک دوران بچه‌گی‌های‌ت باشند که همیشه آرزو داشتی به‌بینی‌شان .
سکون ، نور ، صدا ، دیالوگ ، تاریکی ، صدا ، نور ، حرکت ... ریتم این نمایش به حساب کارگردان نوشته می‌شود محمد مساواتی که هم طراحی و کمپوزیسون طراحی را می‌داند و هم تئاتر و ریتم تئاتر را می‌داند ؛ می‌داند چه تراکتی باید عکس هیتلر باشد و بروشور اثر حوله و مرغابی (خانه‌واده) و چه تراکتی مثل کارت‌های بازی دهه شصتی‌ها باشد و بروشور اثر پیکسل‌های آتاری و سگا (بی‌پدر) هم‌چنین می‌داند در کجا صدای باخت قارچ خور به‌گذارد (بی‌پدر) و در کجا از رقص هی‌پاپ استفاده کند (بیضایی) ... دیدن ادامه ›› و ...
دیالوگ‌های متفاوت بزها و گرگ‌ها و در هم شدن‌شان ... ساختار این نمایش به حساب نویسنده نوشته می‌شود محمد مساوات که هم ایده پردازی را به خوبی انجام می‌دهد و هم داستان پردازی را به خوبی انجام می‌دهد و هم شخصیت سازی را به خوبی انجام می‌دهد و هم صامت و مصوت‌هایی که باید بیان شود را به خوبی می‌نویسد ؛ آن جا که باید اسم اثرش می‌شود "بازیخانه قیاس الدین مع الفارق" ، آن جا که باید "خانواده" را می‌نویسد "خانه‌واده" و آن جا که باید اسم اثر یک ناسزا باشد می‌شود "بی‌پدر" . هم‌چنین او همیشه می‌گوید نویسنده‌گی و کارگردانی را جدا از هم انجام می‌دهد که این یک راز آشکار است در موفقیت همه‌ی آثار او .
نقش حسین منفرد، ابراهیم نائیج، علی حسین زاده، میلاد آریافر، علیرضا گلدهی، کوروش شاهونه در این اثرِ متحیر کننده ، زنده کردن موجودات بی‌زبان است و ناطق شدن کارکترهایی که ما دهه شصتی‌ها با داستان آن‌ها خواب نیم روزی کرده‌یم اما این بار بیداری‌یی به تماشاگر می‌دهد که کندی اثر جلوه و معنا پیدا می‌کند که اگر غیر این بود روایت دیگری به این نمایش می‌بخشید و
پنج دقیقه بلکه بیش‌تر سکوت و حرکات خشن و حرکات سوگ‌وارانه ، نمایش بی‌پدر را به نمایشی تبدیل می‌کند که هر چه از آن به‌گیری چون یخی که به صورت خیس از عرق‌ت به‌چسبد جای‌ش تا همیشه در مغزت خواهد ماند و لابه‌لای پیچ‌های آن گم نه‌می‌شود .