گفت: "نمیدونم ... این روزها انگار نمیتونم منظورمو برسونم. فقط نمیتونم. هروقت میخوام چیزی بگم، غلط فهمیده میشه. یا این جوره، یا آخرش طوری میشه که خلاف نظرمو میگم. هرچه سعی میکنم درستش کنم، بیشتر گند میزنم. گاهی حتی یادم نمییاد اول چی میخواستم بگم. انگار تنم دونیم شده و نصفش دنبال نصف دیگهش دور ستون بزرگی میچرخه. هی دورش میدوم. اون نصفهی دیگه کلمات درُستو در دسترس داره، اما هیچوقت بهش نمیرسم."
از: گربههای آدمخوار / هاروکی موراکامی / مهدی غبرایی