تراس از فقدان عشق می گوید از آدمهایی که با وجود آنکه در کنار یکدیگرند تنها هستند، آنها از امید ها، آرزوها و ناکامی های خود می گویند و از عدم ارتباطی که افراد حتی به واسطه کلام نیز دیگر نمی توانند با یکدیگر بر قرار کنند. (آستروک: زبان کارکرد خودش را از دست داده) (اتین: خیلی وقتها خیلی چیزها را نمی فهمم...چرا آدم پیر میشه، چرا رابطه، چرا جدایی و ...) (زن املاک: من همیشه در روبای ترک کردن یک نفر هستم).
تنشی که در اواسط نمایش بین مادلن و موریس رخ می هد با واقعیت زندگی بسیاری از ما مطابقت دارد تا جایی که بعد از لحظاتی از نمایش شاید به خودمان بگوییم: چه جالب این که من هستم.
نمایش تراس در عین ساده گی پچیده گی های فراوانی دارد که با درک آنها اثر بسیار جذاب و تفکر بر انگیز می شود.
بازی ها را خیلی دوست داشتم. احمد ساعتچیان یکی از متفاوت تربن اجراها ی این سالهای اخیر خود را دارد، ساعتچیان عموما بازیگر پر انرژی بر روی صحنه است اما این بار در یک سکون خاصی بسیار درخشان ظاهر شده است، بازی در سکوت ها ی او بسیار دیدنی است، لحظه ایی ارتباطش با نمایش قطع نمی شود، به نظرم با دنبال کردن شخصیت او در اثر می توانیم به لایه های پنهان اثر آگاه شویم. ساعتچیان را با نمایش های دهه ۸۰ ایشان شناختم، بازیگری است که بسیار به اندازه بازی می کند و تاثیر گذار، شاید جنس بازی او تا حدودی شبیه به حسن معجونی باشد، هر دو تلخی و شیرینی نقشهایشان را به خوبی ارائه می دهند.
از نکات خوب دیگر
... دیدن ادامه ››
کار طراحی صحنه جناب عشایری است که همخوانی بسیاری با مفهوم اثر دارد، کاملا انتقال دهنده سردی فضای شخصیت ها است.
جناب کرامتی در مقام کارگردان، نمایشی دیدنی به روی صحنه برده اند که از تماشای آن لذت بردم، خسته نباشید و منتظر آثار دیگری از ایشان هستم.