"جذابیتهای عامهپسندانه"
"قصهی ظهرجمعه" متنی ساده و رئال دارد و توصیف خانواده ای در دهه شصت است که در آن تنوع طیف های مختلف از عقیده و رفتار با حالو هوای همان دوران دیده میشود. داستان بامحوریت مشکلات ومعضلات اجتماعی، و تغییر بافت فرهنگی و اقتصادی جامعهی آن زمان ایران به سمت طبقاتیشدنست که خانواده های فرودست و درگیر با فقر برای عبور از آن، دست به هر کاری میزندند. از سفر به ژاپن و ازدواج با خانوادهای متمول تا کشیدن چکهای بیمحل و جعل امضا..
متن محمدمساوات، اگرچه برای ارجاع به تاریخی نهچندان دور، جذابیتهای نوستالژیگونی دارد و بازگوی روابط و مناسبات اعضای یک خانوادهی دههشصتیست اما از آن، فراتر نمیرود. نه لایههای عمیق رواشناختی ارائه میدهد ونه گره مهمی در داستان قرارست گشوده شود. آنچه بر صحنه دیده میشود، ملودرامیست که صرفنظر از برانگیختن احساسات آشنایی افراد، در همان صحنه تمام میشود.
چند تیپ و کاراکتر کلیشهای که درلحظات نخست ایفای نقش، هرکدام روشن میشود چه تیپ و شخصیتی دارد، بجز دعواها واختلافات خانوادگی، فراز و نشیبی
... دیدن ادامه ››
دیده نمیشود و اساسا جز گذاری بر شرایط زندگی یک خانواده حرفی برای گفتن ندارد. نه بر پرسوناژها دقیق میشود ونه از شعار و تکرار فاصله میگیرد. تنها پنجرهای بر خانوادهای باز میکند که قرارست درآن وصلتی انجام شود.
متن قصهی ظهرجمعه، برای امروز، متنی تهی از کارکردست؛ نه مناسبتی دارد نه تاثیرگذارست. هیچ چیزی بجز مرور مشکلاتی ازیک خانواده و چند المان خاطرهساز دههشصت ،ارائه نمیدهد.
اگر هدف کارگردان از این انتخاب، اجرای متنی ایرانی در بستر فرهنگی آنست، و یادآوری دورهای که بسیاری از ما در آن رشد کردیم ، جنبهی سرگرمی آن، به ایجاد امکانی برای اندیشهورزی و تغییری هرچند کوچک برای تماشاگر، کاملا سوارست . و اوقاتی را میسازد که بیشتر میتوان با آن همذاتپنداری کرد تا از آن آموخت و یا درگیرش شد.
اگرچه در نمایشهای رئال ایرانی به دلیل وجود لوکیشنِ ثابت، طراحی صحنه بیشتر بهچشم میآید، اما استفاده از تغییرات نور نیز میتواند به جذابیت آن کمک زیادی کند. اما دراجرای سالن سپند ، ازنورپردازی خاصی خبری نیست. طراحیصحنه با پرکردن هر وسیله قدیمی و البته وجود شاخص دستگاههای ویدیوی بزرگ با نوارهای آن،پای ثابت این دست نمایشهاست،با شلختگی زیادی به چشم میآید؛که بیش از آنکه خلاقیتی را به معرض بگذارد، القای تقلیدیست که دیگر تکرار آن،مانع وجاهت و تاثیرکارکردیاش میشود.
تغییرات متنهای رئال و درام دردنیا در چنددهه ی گذشته، در موارد بسیاری از ترسیم واقعیت به "نشانه گذاری" و از تقلید به "سمبولیسم" تغییرجهت داده است. اما درمتنهای نمایشنامه نویسان ایرانی، همچنان این رنگ و بوی خطی و کهنگی به مشام میرسد. البته محمد مساوات در متنهای بعدی خود بشدت این تغییرجهت را لحاظ کرده و بی اغراق، بسیارهم موفقتر در اجرا بودهاند.
اینکه متنی از هر جهت بصورتی کامل باشد که اجرا نتواند امکان و فرآیند تکمیلی به آن اضافه کند، نوعی کمبودِ کارگردانی را سبب میشود. بنابراین بررسی نحوهی کارگردانی دراین شرایط، به حداقل ها نزول میکند. با تمام این موارد، اگر کارگردانی متبحر و چنان خلاق و کاربلد باشد میتواند حتی با چنین متنهایی، ردپایی پررنگ از امضای خود را برجای بگذارد به شکلی که تمامی عناصر از بینش یکتای او،تبعیت کند. که این مورد در اجرا چندان متمایز، قابل ردیابی نیست.
قصهی ظهرجمعه، در برشهایی به زندگی در دهههای گذشته میرود که تلخی و شیرینی وقایع، جذابیت های بصری و بازیِ واقعی بازیگران که نسخهای از زندگی معمول میتواند باشد،وترکیبی از موقعیتهای طنز وکمدی، مجموعهی قابل قبولی را برای مخاطب عامهپسند و تماشاگران گذری تئاتر رقم میزند اما بیش از آن، برای آن دسته از مخاطبانی که کنش و تحرک اجرا را براساس طرح و تفکر و ایدهی کارگردانی و امکانهای بیشتری از یک نمایش صحنهای انتظار دارند، تأمین نمیکند.
بااین حال،تجربهی کارگردانی خانم نسیم ادبی که پیش ازاین بارها اورا برصحنه بعنوان بازیگری توانمند دیدهایم، میتواند کسب تجربهای باشد برای اجراهایِ موفق آتی.
نیلوفرثانی
گروه نقد هنرنت
https://www.honarnet.com/?p=4337
درج در روزنامه آرمان امروز
24خرداد 98
http://www.armandaily.ir/fa/pdf/main/2041/16