مبهوت و حیرت زده از سالن بیرون آمدم ، همهمه آدم ها را نمیشنیدم . گیج و شگفت زده بودم ، وجودم سرشار از لذت ، افتخار و حسادت بود . لذتی وصف ناپذیر از نمایشی که دیدم ، افتخار به اینکه دوستانی همچون رضا بهرامی ، مجید رحمتی ، پگاه ترکی و مهران رنجبر دارم که در کنار هم شاهکاری به نام کریملوژی را روی صحنه برده اند و حسادت به مجید رحمتی که در بازیگری دست نیافتنی بود . نمایش کریملوژی دارای تمامی عناصر اجرایی در حد کمال است . متن خوب ، کارگردانی درخشان ، طراحی لباس دقیق ، با فکر و سرشار از خلاقیت ، طراحی صحنه ای کاملا در خدمت اجرا ، نورپردازی چشم نواز و در نهایت بازیگری بی نظیر و رشک برانگیز . استفاده به شدت درست و فکر شده از تمامی این عناصر در راستای اجرایی که تماشاگر را در طول اجرا روی صندلی های سالن سایه تئاتر شهر میخکوب میکند . این نوشته کمترین حد از احساسم نسبت به اجرا بود . بیش از این نه میگویم نه میتوانم با کلمات بگویم . کریملوژی را باید دید ، نباید نوشت . به نظرم برای هر کسی که علاقه مند به تئاتر و هنر نمایش است ، این روز ها کمتر چنین فرصتی برای لذت بردن فراهم میشود . این فرصت را مغتنم بدارید . همین