در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | mahaya درباره نمایش لرز: تکانه ای خیالی نمایش لرز به دنبال طرح مساله ای است و در بیان آن دنیای
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:00:18
mahaya (mahaya98)
درباره نمایش لرز i
تکانه ای خیالی
نمایش لرز به دنبال طرح مساله ای است و در بیان آن دنیایی می سازد انتزاعی که از همان شروع نمایش با وجود درب افقی، تماشاگر را از ... دیدن ادامه ›› وجود دنیای غیرواقعی اش آگاه می سازد. زن و مردی در قالب خانواده که برای دستیابی به هدفشان که بهترین نویسنده و هنرپیشه شدن است متکبرانه اقامت در منطقه ای دور و تربیت متفاوت پسرشان را انتخاب کرده اند و برای این بهتر شدن قربانی می دهند. خواه قُل خوب خواهرها، خواه پستچیِ بداقبال و خواه شخصیت و روح پسر. پسری که همه چیز را به او وارونه نشان داده ، او را مجبور به تشویقِ نمایش مزخرفات و عالی دانستنش نموده اند. تربیت او چنان است که حتی در انتخاب یکی از خواهرهای خیر و شر ، شر را بر می گزیند. پسری که تمام آرزویش داشتن خرِپلاستیکی است، نابالغی که تنها فرمانبردار است. پسری که حتی با وجود بازگشت خیر و بازنمایی راه نجات ، مرگ و زوال و حماقت را بر می گزیند.
سبک رئالیسم جادویی که علیزاده برای متن و اجرایش انتخاب کرده است لازمهء بیانِ این نوع قصه است. در این سبک، واقعیت و واقع انگاری با نوعی وهم آلودگی می آمیزد و در این آمیزش، غالبا اوهام غلبه می یابند. این وهم زدگی رئالیسم جادویی، بعضا آن را به سوررئالیسم نزدیک می کند. دنیایی که در رُمانهای گابریل گارسیا مارکز نیز با آن روبروییم. از سویی با تصویر موهومی خورده شدن دخترِ شرور توسط خواهردوقلویش روبروییم از سویی دیگر با بحث ظریفِ تربیت و ریشه یابی مشکلات والدین در کودکی. تصاویر رویاگونه ای با بازگشت دخترِ خوب بعد از مرگ و تصاویر دنیای واقعی همچون گرسنگی و دلتنگی و حضور مهمانان جهت تسلیت مرگ کودک. هرچند منطق دقیق و عقلایی بودن خاصِ واقع گرایی، از این نوع سبک انتظار نمی رود لیکن رعایت حداقلی این مرز به منظور باورپذیری قصه لازم و ضروری است. چراییِ تغییر جهت پدر از عنصر قدرت به فرمانبرداری دختر شرور ، چراییِ همراهی مادرِ خودخواه با پدرِ جامانده از مسابقه ، چراییِ انتخاب بازگرداندن دختر خیرخواه ، چراییِ برگزاری مهمانی باوجودِ عزلت گزینی و عناصری از این دست تماشاگر را حتی با بخش واقعیِ قصه همراه نمی کند.
صراحت و غیر چالشی بودن برخی عناصر نیز اگرچه به منظور گره گشایی و رفع ابهام قصه است از جمله تعریفِ دقیق خیر و شر خواهران ، بیان واضحِ آرزوی داشتن دنیای بهتر، بیانِ آشکارِ پسر در ردِ دنیای بیرون ، بیانِ زشتیِ خودمحوری در راهِ رسیدن به موفقیت و.... نه تنها کمک زیادی به رفع ابهام داستان نمی کند که رمزآلودی و خیال انگیزی فضای قصه را نیز خدشه دار کرده است.
لرز را (جدا از بازی نیکان راست قلم) می توان نسخه دیگری از "مشق شب" امیرنجفی محسوب نمود. چه از لحاظ انتخاب سبک بیان و چه از منظر قصه . هر دو تحکمِ قدرتِ مسلط و ضعف مظلومِ محدود و در نهایت شورش و عصیان عنصرِ مستضعف و مرگِ مستبد را به تصویر می کشند.
بازی به اندازه و خوب بازیگران خصوصا میثم نوروزی ، طراحی لباس و افکتهای صدا در این نمایش قابل ملاحظه است لیکن انتخاب و یا گریم و یا شاید نوع بازی سعید دشتی مناسب این سبک اجرا نیست. گریم ، گویش و بازی او به گونه ایست که مناسبت بیشتری با یک نمایش حماسی پهلوانی دارد تا اجرایی سورئال. با این همه نمایش لرز به عنوان نمایشی دغدغه مند ، مسأله پرداز و تصویرگر، قابل احترام و توجه است.
درود ، عالی بود
لرز دقیقن برای من هم بنوعی یادآور مشق شب بود
۱۰ دی ۱۳۹۸
چی بگم والا!! مهم همین رفاقتاس خانوم⁦♥️⁩⁦♥️⁩⁦♥️⁩ ولی اتفاق میفته، نگران نباش. یه کاری رو مطمئن بودم سپهر دوست خواهد داشت ولی اونم خوشش نیومده بود!! دربارهٔ من و شما هم احتمال هم‌نظر شدن سر یه کار وجود داره:))
۱۱ دی ۱۳۹۸
سپاس از حضورتون .
۱۳ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید