یادداشت باقرسروش کارگردان نمایشِ (رفتم سیگار بخرم، ده سال طول کشید) به بهانه ی از سرگیری اجراهای این نمایش
معلوم نیست تئاتر تا چه زمانی باید ذیل مضحکه، تقلید، روحوضی و دارودسته ی نمایش های طرب آور تعریف شود. هر حادثه غمباری که پیش میآید، اولین واکنش به آن تعطیلی تئاتر است. در واقع کارگزاران فرهنگی در چنین مواقعی، هنوز همان نگاه غالب سنتی ای را دارند که تئاتر همان جای بی آبرو و بی حیا است که آدمهایش پرده دری می¬کنند و هرزه سرا هستند. البته همین نهاد کارگزار در زمان آرامش و به گاه یادداشت نویسی برای بولتن های جشنواره ای، همه به اتفاق، هنرهای نمایشی را تولید کننده اندیشه تعریف میکنند. بماند که بعدها همین نهادهای کارگزار ، خودشان متولی جشنواره های ریز و درشت با موضوعیت همین حوادث میشوند و هزینه ها برای آن صرف میکنند. حقیقت امر این است، این هزینه های آینده، خون بهای تعطیلی های احساسی این روزها است و با ذات تئاترِ متعهد که بازتاب شرایط معاصرش است در تضاد میباشد. حتم بدارید اگر اجرایی باشد که نامتناسب با حوادث پیش آمده باشد، گروه های اجرایی و تماشاچیها و تماشاخانه دارها بهتر از هر تصمیم گیرنده¬ ای میدانند که آن اجرا باید تعطیل باشد.
نمایش(رفتم سیگار بخرم، ..) نتیجه هشت ماه تمرین مداوم با یک گروه دانشجویی است. این گروه در ادامه اجراهایش تا 7 بهمن ماه هر شب ساعت 20:30 در مرکز تئاتر مولوی(سالن اصلی) به روی صحنه میرود و عوامل اجرایی این گروه آرزو دارد که کشورش همیشه در صلح و آرامش باشد و هیچ خانواده¬ای داغدار عزیزانشان نباشد.