اسطرلاب
تالار مولوی، سالن کوچک
وسیله ی اندازه گیری خورشید، و به معنی واقعی کلمه کوچکترین سالن تالار مولوی لایق چنین نوشته ی رئالی نیست، حتی
... دیدن ادامه ››
بازی های در نطفه خفه شده باز چیزی از متن خاص این نمایش نمی کاهد، بی شک درآمده ترین بازی از آن تیناست، کودکی کودن که نماینده ی تمامی انسان های خراش برنداشته از طبیعت اجتماع انسانی است، نماینده ای که مانند همه ی انسان ها از بدو تولد به اجبار تحت حمایت پوشالی متوهمان قدرت به مانند میثم قرار میگیرند ولی در اصل به شدیدترین وجه ضربات انسان های نمایشین ژاله مانند را متحمل می شوند و صورت واقعی کودنانه ی انسان های پوچالی فاطمه مانند را نمایان میکنند و در نهایت قربانی انسان های خودمحور خودخواه مهدی مانند می شوند.
چه زیبا میتوان نقش خدای داستان را به عمویی که هیچ وقت دیده نمیشود ولی همه چیز به او وابسته است تقدیم کرد.
همذات پنداری با این نمایش جمع و جور در وضع اقتصادی حاکم بر جامعه ی ایران راحت برقرار می شود.
افسوس که رهایی از قفس بازی بازیگران آن اندکی جان کلام را به حاشیه می راند، اما میزانسن ساده و شوخی های تا جایی خوب از آب درآمده از نمایش اسطرلاب به نویسندگی و کارگردانی صدرا صباحی به شما یک ساعت لذت بخش را تقدیم میکند.