تو چند روز گذشته مطالب دوستان دیواری رو در مورد ایام محرم و صاحبش ، حالا به صورت شعر و متن ادبی و جمله ی قصار و قص علی هذا ، خوندیم و بعضا لذت بردیم و کمی تا قسمتی هم زیر بعضی از پستها نیمچه بحثی کردیم .
بیشتر نوشته ها نگاه آسیب شناسانه داشت به این قضیه ، که خیلی هم خوبه . اصلا نگاه آسیب شناسانه به همه چیز خوبه و این مورد هم از این قاعده مستثنی نیست . اصلا قصد ندارم تو این مطلب از هیچ کار اشتباهی دفاع کنم و اون رو توجیه کنم ، ولی این میون به نظرم یه سری مسائل نادیده گرفته شده ، یه کم لطفی هایی شده ، بعضی چیزا مورد غفلت قرار گرفتن و اما چند تا نکته :
@ دوستان چند بار روی دیوار این جمله رو از قول مرحوم شریعتی
... دیدن ادامه ››
نوشتن که :
حسین بیشتر از آب، تشنه ی لبیک بود ، اما زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را...بی آبی معرفی کردند
اصلا کاری ندارم که این حرفو کی زده یا کِی زده ، ولی
کی و کجا فقط زخمهای تنش رو نشونمون دادن ؟
کی و کجا بزرگترین دردش رو بی آبی معرفی کردن ؟
از روزی که خیمه ی حسین برپا شده ، اسم حسین گره خورده به یه سری مفاهیم :
گره خورده به " هیهات من الذله " ، به مرگ باعزت بهتر از زندگی با ذلت است
گره خورده به اینکه فرموده من برای اصلاح دین جدم قیام میکنم
گره خورده به احیای امر به معروف و نهی از منکر
گره خورده به نماز ، به نماز ظهر عاشورا زیر باران تیر
گره خورده به بی وفایی کوفیان و وفای یارانی که شب عاشورا گفتند اگر هزار بار کشته شویم و باز زنده شویم دست از یاریت بر نمیداریم ، به وفای عباس و امان نامه
گره خورده به وفا و ادب عباس در علقمه و ادب حر
گره خورده به انتخاب بین حق و باطل ؛ به سر دوراهی قرار گرفتن حر بین انتخاب بهشت و جهنم و سر دوراهی قرار گرفتن ابن زیاد بین حکومت ری و کشتن پسر پیغمبر
گره خورده به کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
گره خورده به اینکه ما وقتی میشنویم که پیغمبر فرموده : حسین از من است و من از حسین ، این " من از حسین " یعنی چه
گره خورده به سخن امام به لشکر ابن زیاد ، که شما شکم هایتان از حرام پر شده که حرف حق در شما کارگر نیست
گره خورده به " کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود "
گره خورده به پیروزی خون بر شمشیر ، به مفهوم ظالم و مظلوم ، حق و باطل و خیلی چیزای دیگه
حالا هی بگیم شریعتی گفته فلان !
زیر پست یکی از دوستان نوشتم ، سفره ی به این بزرگی و پرباری پهن شده ، حالا اگه ما دوست داریم فقط از یه نوع غذا بخوریم مقصر خودمونیم . نوشتم گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست ؟
فکر میکنم " خسرو گلسرخی " رو بیشتر دوستان کما بیش میشناسن . همون طور که خودش به صراحت اعلام میکنه یه < مارکسیست لنینیست ِ > . اگه فیلم یا متن دفاعیاتش در بیدادگاه شاه رو دیده یا خونده باشید می دونید که چقدر زیبا و جالب از تاثیری که از قیام حسین گرفته ، سخن میگه . و عجیب اینکه سخنش رو با جمله ای از امام حسین شروع میکنه ( در ادامه قسمتی از سخنانش که به بحث ما مربوطه رو می گذارم ، که بسیار پند آموز و عبرت آوره )
@ بعضی از دوستان به سوگواری های ظاهر مدار و سینه زدن و زنجیر زدن و سینه سرخ کردن خرده میگیرن و می فرمایند که این چیزا راه به جایی نمی برن .
اولا ؛ ببینید دوستان ، آدم های مختلف برداشت هاشون از یه چیزی خاص ، میزان برابری نداره . مثلا وقتی افرادی یه نمایشنامه یا رمان رو میخونن که لایه لایه نوشته شده ، یه عده فقط لایه ی اول یعنی داستان نمایش رو متوجه میشن و لذت میبرن یا نمیبرن . یه عده علاوه بر داستان ممکنه لایه دوم یعنی مثلا نگاه اجتماعی و سیاسی نویسنده رو هم دریافت کنن . عده ی دیگری ممکنه دیدگاه روانشناسی و جامعه شناسی تو اون نوشته رو هم درک کنن و عده ای ممکنه به طرز فکر فلسفی نویسنده هم واقف بشن . و این کاملا طبیعیه ، چون انسان ها با هم متفاوتند . و این اصلا بد نیست ، چه بسا خیلی هم خوب باشه که صاحب اثر تونسته طیف های مختلفی رو با خود و اثرش همراه کنه .
بلا تشبیه نسبت به عاشورا و قیام امام حسین هم این مسئله صدق میکنه . حالا من نمی دونم چرا دوستان مسئله رو پیچیده میکنن . چیزی که مهمه اینه که طیف های مختلفی همراه شدن و به اندازه ی خودشون از این ظرف برداشت میکنن
دوما ؛ خود مسئله ی حضور ! یه فیلم سینمایی تاریخی رو در نظر بگیرید . تشکلیل شده از مثلا بازیگران مختلف و زیاد با سطح اهمیت متفاوت چه از نظر حضور و چه کیفیت حضور . تعداد کمی نقش های اصلی رو بر عهده دارن ، تعداد بیشتری نقش های مکمل ، تعداد زیادی هنرور و تعداد بسیار زیادی سیاهی لشکر ند.
درسته که ارزش بازیگران اصلی از از درجات دیگر ذکر شده بیشتره ، اما هر کدوم از اونای دیگه هم اهمیت خودشون رو دارن به طوریکه اگه بخواهیم هر دسته رو حذف کنیم امکان ساختن اون فیلم با کیفیت مورد نظر دیگه وجود نداره .
حالا در مورد بحث خودمون فرض کنیم در طول این هزار و اندی سال ، فقط عده ی کمی که تمام و کمال فلسفه ی عاشورا رو درک کردن و عمل میکنند و در خفا گریه می کنند و در خفا عمل می کنند وجود داشتن ، آیا باز هم حسین ماندگار میشد ؟
به نظر من در ماندگاری حسین و مراسم عذایش همه تأثیر خودشون رو دارن ، حتی اونایی که به نظر دوستان عزاداری ظاهرمدارانه میکنند . حتی اونایی که به خاطر خوردن نذری و دیدن دوستانشون هیئت میرن . حتی اون لوطی های سابق که ده روز اول محرم خلاف رو تعطیل میکردن و حتی همین رپ های امروز که تو صف اول هیئت حاضرند
سوما ؛ هیچ مفهوم درست و عمیقی موندگار نمی مونه مگه اینکه تو یه ظرف ، قالب و ساختار درست ارائه بشه . اینکه فکر کنیم میشد پیام حسین و کربلا رو در ساختار دیگه ای غیر از این مراسم عذاداری ( البته از نوع درستش ) به گوش انسان های بعد رسوند کاملا اشتباهه کما اینکه میبینم تا به امروز توی همین قالب به خوبی به ما رسیده . و چقدر زیبا و بجا گفته هر کسی که گفته : عاشورا جلوه ی شاعرانه ی قران ِ
اما خوشحال میشم اگر دوستان نظر دیگری دارن و ساختار بهتری سراغ دارن ارائه کنن
@و بعضی دوستان از اینکه وعاظ طماع هر بار پیکر امام و یارانش رو برای گریه گرفتن تکه تکه میکنند ، گله میکنن
همون طور که گفتم قصد ندارم از هیچ کار اشتباهی دفاع کنم و خودم هم در کنار شما اون رو محکوم میکنم . بله ما هم از دست یه سری واعظ و مداح که میخوان با هر ادا و نمایشی گریه بگیرن شاکی هستیم ولی از اون طرف هم نباید انتظار داشته باشیم که بیان بگن که تو کربلا همه چی آروم بوده و گل و بلبل . بالاخره جنایات فجیعی اتفاق افتاده . و همه ی اون حرفا در حین گفتن از این دردها منتقل میشه . یه بار دیگه نظر شما رو به مسئله ی ساختار جلب میکنم . اگه همه ی تفکر و فلسفه و اهداف عاشورا در قالب یه سری " شعار "و نوشته به ما تحویل داده بشه اونوقت خودتون در مورد موندگاری و تاثیرش قضاوت کنید .
همون طور که هیچ کدوم از ما ، تئاتر و فیلم یا هر اثر هنری شعار زده ای رو پس میزنیم و ازش استقبال نمیکنیم
اما از خسرو گلسرخی گفتم به دو دلیل . اول اینکه مثالی برا قسمت اول بحثم آورده باشم . و دیگه اینکه چند روز قبل دیدم یکی از دوستان که از قضا تفکرات کمونیستی داره ( کاملا قابل احترامه عقاید هر کسی ) و اتفاقا ارادت و علاقه ی خاصی هم به خسرو گلسرخی داره ، شعری روی دیوار نوشت در مورد مفهوم شهادت و وصیت نامه و خوش خدمتی و از این حرفا و تعداد زیادی از دوستان هم از این شعر استقبال کردن که واقعا متأسف شدم هر چند که نظر همه محترمه . ( البته امیدوارم منظور این دوستمون رو اشتباه متوجه شده باشم یا فقط با بچه های تفحص بوده باشه )
اما من خطابم به اون دوستمون نیست چون ازش انتظاری ندارم ، بالاخره نوع نگاه این ایدئولوژی به خدا و آخرت و زندگی و مرگ رو تا حدودی میدونم ، ولی من تعجب میکنم از دوستانی که صحبت از هدف و فلسفه و تفکر عاشورا میکنند ولی از این طرف ... . آخه یک بام و دو هوا ؟؟!!
اگر یه سری جوون از کوچه پس کوچه های این خاک ، با تأسی از مکتب عاشورا رفتن و جونشون رو برا وطن و عقیده شون گذاشتن ، تا یه ترکمن چای و گلستان دیگه تکرار نشه ، تا جداشدن یه جای دیگه مثل بحرین و افغانستان رو دستمون باد نکنه ، تا یه بار دیگه عرق شرم و خفت به پیشونی ِ ایران و ایرونی نشینه ، تا جلوگیری کنن از یه تحقیر تاریخی ِ دیگه ، این شایسته ی تحسین ه یا سزوار نکوهش ؟؟؟ چرا دلخوری های سیاسی رو با همه چیز قاطی میکنیم ؟
اصلا میگیم که فقط در مورد بچه های تفحص بوده ، باشه . درک اینکه هنوز یه سری " مادر " ( الهی قربون این واژه برم ) هستن که منتظر بچه هاشون هستن ... منتظر خبری ... اثری ، هستن واقعا اینقدر سخته ؟ یعنی آهای مادر که ام البنین وار ، بچه تو فرستادی ، غم بخور که یوسف گمگشته باز نیاید به کنعان
درکش اینقدر سخته که ما این کارو بزاریم به حساب خوش خدمتی و اینکه اگه مردیم بلکه اسممون بره سر ِ یه کوچه ؟
بابا ای ولا ، خیلی کارتون درسته ، حاشا ......
حرف زیاده ولی خدا کنه من برداشتم اشتباه بوده باشه ، ولی حداقلش اینه که من یه کم از حرفام رو که قرار بود از مهر ماه ، حضوری به دو تا از دوستان عزیز ضدجنگم بگم ، نوشتم اینجا :)
نمیخوام جسارت کنم و تعیین تکلیف کنم ، اما خیلی خوشحال تر میشم اگه دوستان به جای خواندم و خدای ناکرده لایک ، نظر بزارن ولو در حد یک جمله . اما در هر صورت دوستان صاحب اختیارن . ممنون و ببخشید ...