وقتی مغزهای کوچک زنگ زده در حال اکران بود و برای اولین بار دیدمش تا مدت ها با خودم میگفتم نه نمیشه اصلا امکان نداره هنوز هم مردی وجود داشته باشه که با این خشونت با خانوادش رفتار کنه حتی به اسم غیرت به اسم آبرو به اسمِ..
شاید اگر هنوز هم شبیه به ۳-۴سال پیشِ خودم بودم، با دیدن اخرین لبخند های "مونا"ها و "رومینا"ها، خونم به جوش می اومد و مشغول هشتگ زدن و خشم نامه نوشتن می شدم..
الان اما، نه کلمه ای به ذهنم میاد برای فریاد و نه امیدی در قلبم باقی مونده برای اصلاحِ این فرهنگ و این توهمِ مالکیت بر زن که ریشه کرده در این ذهن های پوسیده..
فقط غمگینم، مدت هاست که غمگینم برای دختران این خاک..که تن می دهند به کودک همسری، به درد و رنج های جسمی وروحی، به سلب اولین وساده ترین حقوقشون و درنهایت تسلیم جانشون..