با سلام و تقدیم احترام
به همه عوامل محترم نمایش خسته نباشید میگم
صمیمانه تشکر میکنم که چنین اجرای جذابی رو به قول آقای شهریار در این روزهای تراژیک به تماشاگر هدیه دادید
من قبل نمایش یه کم ذهنیت داشتم و البته خوشحالم بودم که دوستان کمی تعریف کرده بودند تا این ذهنیت ایجاد شه و دیالوگها رو با دقت بیشتری پیگیری کنم.
ضمن اینکه دونستن زندگی مارک روتکو تو ارتباط با نمایش میتونست تاثیرگذار باشه.
از دید من به عنوان دوستدار تیاتر، کار قابل قبول و خوبی بود.
موزیک رو دوست داشتم. بازی محمد شهریار رو دوس داشتم و انصافا یکی از دلایلی که خودم رو ملزم دونستم نمایش رو ببینم محمد شهریار بود. بازیش تو ژپتو
... دیدن ادامه ››
یادم نمیره.
بقیه هم واقعا خوب بودن.
شاید انتخاب بازیگر خردسال و انتخاب بازیگر رقصنده به خاطر مهارتشون در اجرای موزیک و رقص بود. پایینتر توضیح میدم
مشخصا به نظرم دو بازیگر در کار اضافه هستن.
یکی کودکیهای مارکو هست که یک پسر بچهای نقش رو بازی میکنه و ویولون مینوازه
یکی دیگه خانمی هست که فکر کنم اولین نقششه و در بدو شروع نمایش با رقص سماع جانانهای کار رو شروع میکنه.
هدف نویسنده و کارگردان از آوردن سماع تو داستان یک نقاش آمریکایی قطعا بحث عرفانی نمیتونه باشه. میخواسته به تعالی هنرمند اشاره کنه و درجاتی که هنرمند در اثر خلق و تفکر بهش میرسه. خب آقای روتکو اساسا خداناباور بودن و حتی تربیتشون بر مبنای لائیسته انجام شده.
به نظرم سماع وصله نچسب این نمایشه و اساسا این نقش اضافه شده تا اون خانم رقصنده هنر خودش رو به منصه ظهور بگذاره.
همونطور که کودکی مارک تو نمایش گنجانده شده که کودکی ویولونیست بوده. من سرچ کردم و ندیدم جایی که ایشون تو کودکی ویولون بزنه. از فقر شدیدش زیاد مطلب دیدم. از روزنامه فروشی و ... شاید سرچ من کافی نبوده.
بازی محمد شهریار مث ژپتو خوب بود. صداسازی کرده بود. دیالوگ زیاد داشت و گاهی از دستش در میرفت که باید تمام دیالوگ ها رو با صداسازی بگه. لیکن در کل خیلی خوب بود.
بازیگر نقش روبروی محمد شهریار هم توانا بود گرچه بعضی تو دو صحنه شدیدا اور اکت داشت.
به کل نمایش خوبیه. نمایش دغدغهمندیه منتها این انتقادات رو بهش دارم.
در نهایت پیکار درونی هنرمند به شکل زیبایی بیان شد.
خداقوت