به عنوان یک مخاطب آماتور می نویسم؛ به شخصه برای من حسی که از اجرا میگیرم مهمه و نمیتونم نقد حرفه ای بنویسم اما برای من این نمایش سراسر پر بود از احساس خوب و ارتباط گرفتن ؛ کافه لکانطه تو نقطه ی زمانی ای بود که من دوست داشتم باشم ، زمانی که عاشق شدن اسمش خاطرخواهی بود ...
داستان عشق و دوستی حقیقی آمیخته با موسیقی فوق العاده ، آهنگ های نوستالژیک و دیالوگ های دلنشین که بعدا خواهم نوشت؛ همه بازی ها رو دوست داشتم به ویژه اجرای قوی آقای فرزاد حسنی و آقای پور کریمی که هردو علاوه بر بازی فوق العاده شخصیت خیلی صمیمی ای داشتن .
مجذوب صدای آقای یغمایی و طنین زیبای ساز ها شدم به خصوص ویولنسل .
حالت سوخته دل سوخته دل داند و بس .... به نظرم این مصرع بیان کننده خوبی باشه برای این که چرا بعضی ها ارتباط بیشتری با اجرا برقرار میکنن .... تمام اجرا یک طرف و پرده ای از نمایش که بابک جام هفتم رو سر کشید یک طرف...
خسته نباشید میگم به کارگردان و تمام عوامل این نمایشِ دلنشین ، به شخصه اگر فرصتش رو داشتم و شب های پایانی نبود مجددا به دیدن این اجرا می رفتم