سومین بار دیدن شکوفهها و مسرتی وصف نشدنی بود برام حتی بیشتر از دو دفعهی قبل…در عجبم که این نمایش چرا با هربار دیدنش متحیرم میکنه از نادیدههای
... دیدن ادامه ››
پیشین….امشب برای من داستان سایهای بود که دفعههای پیش ذهنم رو کمتر درگیر خودش کرده بود(بالاخره موفق شدم متنهای سایه رو کامل بخونم😎)
در مورد سوالی که پس ذهنم مانده بود به جوابی قطعی رسیدم…
یافتنی که تنها با خواستن اجابت نمیشد.
یافتن نه خواستن!
و اینکه واقعا دلم میخواست میتونستم آدمهای زیادی رو برای ترغیب کنم به دیدنش،حیف از دست دادن این فوق العاده!
گلایه نوشت:از نورهای پی در پی گوشی بگذرم از صدای صاف کردن گلو اون هم چندباره به خدا نمیتونم بگذرم!،برادر من مگه قرار بود بعدش سخرانی کنی که این کار رو چندبار امشب در اون سکوت تکراری کردی و با وجود فاصله اعصابمون رو بهم ریختی🫤🫤☹️☹️