پوریا جان بعد از نمایش چند دقیقه تو خیابون منتظر شدیم که خداحافظی کنیم ولی ندیدیمت. الان فهمیدم چرا :)
فریبا خانم عزیز،
بله، اون نمایش خیلی دیر شروع شد و نگران بودم نرسم به این اجرا. متاسفم که نتونستم خداحافظی کنم. البته که خیلی خوشحال شدم از ملاقات دوباره تون. 🍀♥️
سلام و سلام
بله. جداگانه کمی بیشتر نوشتم.
این فقط یه نیم خطی در صف خروج از سالن بود.
اگر لازم بود بیشتر بگم، بهم بگید 🍀
جناب صادقی از نوشته های اینجا فهمیدم نفر سومی که دیشب زیارت کردم شما بودین و از سپهر پرسیدم امروز برای اطمینان
شرمنده به جا نیوردمتون دیروز، حمل بر بی ادبی نباشه
درسته یه سری اختلاف ریز و درشت داریم اینجا ولی دلیل نمیشه از نزدیک انقدر سرد باشیم
جناب صادقی از نوشته های اینجا فهمیدم نفر سومی که دیشب زیارت کردم شما بودین و از سپهر پرسیدم امروز برای اطمینان
شرمنده به جا نیوردمتون دیروز، حمل بر بی ادبی نباشه
درسته یه سری اختلاف ریز و درشت ...
سلام سعید جان،
بله. من هم چون قبلا شما رو ملاقات نکرده بودم، از سپهر-پدیا! پرسیدم. چون گرم صحبت با فریبا خانم عزیز بودید نشد بیشتر گپ بزنیم.
البته که سردی وجود نداشت و سلام و احوال پرسی و تعارف برای ورود به سالن رو داشتیم. برای چند دقیقه بدم نبود 😅
اختلاف نظر مانع صمیمیت نمیشه.
به هر صورت خوشحال شدم بالاخره از نزدیک آشنا شدم باهاتون.
سلام سعید جان،
بله. من هم چون قبلا شما رو ملاقات نکرده بودم، از سپهر-پدیا! پرسیدم. چون گرم صحبت با فریبا خانم عزیز بودید نشد بیشتر گپ بزنیم.
البته که سردی وجود نداشت و سلام و احوال پرسی و ...
من هم از دیدارتون خوشحال شدم و امیدوارم در اینده بیشتر ببینمتون