در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کمند شمس درباره نمایش مرثیه ای بر قتل ژولیوس سزار و چند مرغ از سیمرغ: مرثیه ای بر قتل و مرگ ژولیوس سزار، سراسر تلنگر است به ذهن بیننده، با ب
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:01:09
مرثیه ای بر قتل و مرگ ژولیوس سزار، سراسر تلنگر است به ذهن بیننده، با بازی های درخشان و کارگردانی دقیق، صحنه های نقاشی شده و صدا و صدا و صدا که می‌پیچید دور مغز تماشاگر، در بعضی از لحظات لبها می‌خواهند به خنده باز شوند، اما آنگاه که ذهن فعال شد، خنده بر پهنه صورت می‌ماسد. پنداری ما نیز به همراه پرندگان به جستجوی خوشبختی پرداخته‌ایم و هم‌چون کلاغ، آنگاه که در آینه نگریسته‌ایم، خود را وارونه در آن یافته‌ایم، زخمی و خونین؛ بی‌ربط می‌گفت که می‌آییم اینجا خودمان را پیدا کنیم. من کجا دارم خودم را پیدا می‌کنم؟ من دارم پُشت و رو شده‌ی خودم را می‌بینم، نه خودم را. من از چشم چپم خون می‌ریزد: من از چشم راستم. من بال راستم شکسته: من بال چپم. من هر چه می‌گویم که نمی‌دانم، که نکردم، که نگفتم: من می‌گویم که همین می‌دانم، که همین من کردم. که همین من گفتم. من از زخمهایم درد می‌کشم: زخمهای من همه‌اش بی‌درد است. داستانم را هم که بگویی، تکذیب می‌کنم که داستان توست... دیدن شاهده که سالها رنج تئاتر و شعر به جان خرید و چه باشکوه روی صحنه میدرخشید، پوریا که دوید و دوید و دوید و با کف پاهای تاول زده تمرین و انتخاب های درست همیشگیش، بی رحمانه به اثبات خودش نشست، مجتبی رستمی فر درخشان در کارگردانی، و در آخر استاد رضا گشتاسب عزیز که جمله ها میتوانم برایش بنویسم و قلمم خجل است از ناتوانی، به عظمت هنرتان به بزرگی قلبتان و به پاکی روحتان درود می‌فرستم... منتظر کارهای بعدی این تیم درجه یک هستم، ققنوس وار از خاکستر تئاتر شهرستان بلند شدید، شراره شراره، به تکرار هزاران هزاره ....دست مریزاد