در ردّ و تمنای سیاوش بودن
نوشته محمدحسن خدایی
منتشر شده در روزنامه اعتماد
تاریخ ذهنی و عینی این مرز و بوم، با اسطوره مرگ سیاوش همواره عجین بوده است. فیگور مهمی که برای حفظ کیان یک مملکت قربانی میشود و در خاطره جمعی ما، نمادی است از پاکی، شجاعت و مظلومیت. پویش فروزنده در مقام نویسنده و کارگردان در تلاش است این باور اسطورهای در باب سیاوش را به نقد بنشیند و با فرمی که انتخاب کرده، بازتولید آن را در وضعیت اکنونی ما تذکار داده و در حد توان از کار بیندازد. روایت این نمایش در یک پادگان نظامی به وقوع میپیوندد.
... دیدن ادامه ››
چهار سرباز ساده زیر نظر یک مافوق عجیب و غریب، قرار است برای مردم بومی منطقه، نمایش آیینی مبتنی بر داستان سیاوش اجرا کنند تا شاید دل آسمان به رحم آید و در این خشکسالی طولانی، بار دیگر باران رحمت ببارد و زندگی جریان یابد. اما نکته اینجاست که آن سرباز که میبایست نقش سیاوش را اجرا کند ناگهان علیه این «سیاوششدن» قیام کرده و از خود مقاومت نشان داده و میخواهد علیه این فیگور تکرارشونده اسطورهای باشد. پیشنهاد سرباز این است که ایفاگر نقشهای دیگر این داستان اسطورهای باشد و سیاوش شدن را به دیگران بسپارد. اما گویا تقدیر تاریخی غیر قابل تغییر است و او همچنان باید سیاوش شود. کل اجرا علیه این فیگور قربانی بودن عمل میکند و سرافرازانه شکست خوردن خویش را به نمایش درمیآورد.
پویش فروزنده با هوشمندی، جنگ مابین ایران و توران را به امروز اتصال میدهد و با عنایت به جامعهشناسی نوربرت الیاس، فرآیند تمدن را در کنترل کردن خشونت میدانهای جنگ و تبدیل آن به مسابقات ورزشی را یادآور میشود. در نمایش «کشیدن دایره» حضور در استادیوم فوتبال و نبرد با تیم حریف، کارکردی چون نبرد در میدانهای جنگ را مییابد. بنابراین فضای امروزی پادگان با حالوهوای اسطورهای درهم آمیخته میشود و به شکل استعاری، بازتولید فیگور همیشه قربانی سیاوش به نمایش درمیآید. به لحاظ سیاستهای جنسیتی، لباسهای ورزشی متحدالشکل زنان و مردان نمایش، مسئله جنسیت را تا حدودی به تعلیق درمیآورد تا فضای مردانه یک پادگان نظامی برساخته شود. در نهایت با بارش باران و به محاق رفتن اجرای نمایش سیاوش، بازتولید فیگور قربانی در آن منطقه حاشیهای و خشک، متوقف میشود. گویا در این سرزمین باستانی، عوامل طبیعی بیش از عاملیت سوژهها میتوانند وضعیت را از فروبستگی خارج کرده و مستوجب رهایی و رستگاری شوند. نمایش «کشیدن دایره» از دل مناسبات تئاتر دانشگاهی بیرون آمده و امیدبخش است. با آنکه فرم این نمایش، گاهی در اتصال شیوههای مختلف اجرایی تا حدودی ناکام میماند، اما این گروه جوان و خلاق توانسته به یکی از کهنالگوهای مهم این اقلیم با فرمی بدیع و انتقادی بپردازد. اینکه چرا اسطوره شکست در میان ما این همه جذاب است و ناتوانی در حلوفصل تناقضات اکنونی جامعه این همه دشوار، ضرورت رجعت به گذشته و بازتولید فیگور سیاوشها را نمایان میکند. اجرا بار دیگر این حقیقت را تذکار میدهد که وضعیت ما به مثابه کشیدن دایره است، از همان نقطه که آغاز میشود قرار است که به پایان رسد.