همه چیز هست، اما هیچ چیز نیست.
همه، میگویند، اما نمیگویند.
همه، میشنوند، اما نمیشنوند.
همه، میبینند، اما نمیبینند.
همه هستند... اما هیچکس نیست!
تنها چوبِکبریتِ مشتعلِ دخترکِ کبریت فروش است، که به دستِ تنها قهرمانِ کوچکش، خاموش میشود.
کارگردان، بسیار زیرکانه، فضارا خالی از نفس کرده، و نفس را بر مخاطب تنگ ساخته.
بازیِ تکنیکالِ بازیگران، به همراهِ فضاسازیِ مناسبِ کارگردان، نمایشِ آوازخوانِ تاس را نمایشی و دیدنی کرده، و گامی فراتر از استاندارد های نمایشی، گذاشته.