در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فاطمه حُسنی ابراهیمی درباره نمایش تنهایی و تن‌هایی وطن‌هایی: هر بار که ترانه ای برایت سرودم، قومی بر من تاختند؛ که چرا برای میهن
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:15:32
هر بار که ترانه ای برایت سرودم، قومی بر من تاختند؛
که چرا برای میهن شعر نمی سرایی؟
و آیا (زن) چیزی به جز (وطن) است؟ #نزار_قبانی

" تَنهایی
وَ تن هایی
وَطن هایی "
از اسمش پیدا بود که رنگ و بوی سیاست داره و شروعش به خاطر شرایط حساس جنگ منطقه ای؛ برای من با بغض همراه بود و تداعی گر شعر نزار قبانی... ... دیدن ادامه ››

در آغاز نمایش ما با یک روان درمانگر آمریکایی تبار به نام "کیت"روبرو هستیم، و "دورا" بانوی بازمانده از جنگ که دچار اختلال تبدیلی یا هیستری شده

در این نمایش به خوبی میشه مواردی مثل تداعی آزاد، انتقال و انتقال متقابل در روانشناسی رو مشاهده کرد.
و حتی به نظرم نوعی گروه درمانی بود؛ جایی که دورا به قدری بیان خاطرات براش دردآوره که حاضر نیست خاطره تجاوزی ‌که بهش شده رو بیان‌کنه، کیت با وارد کردن تماشاچی ها و پرسیدن نظراتشون فضا رو برای برون ریزی دورا آماده می کنه و دورا حاضر به گفتن خاطره تروما و آسیبی که دیده میشه ...
و همچنین در جاهایی کیت از کوره در می رفت و با صدای بلند صحبت می کرد و همدلی کمی داشت، که بنظرم رفتار غیر حرفه ای برای درمانگر به حساب می آمد.

کیت به عنوان روان درمانگر نتونست سمت و سوی درستی به احساسات دورا بده و اتفاقا به "انتقال" که دورا تجربه می کرد پروبال داد و ظاهرا در پایان، رابطه به فراتر از رابطه درمانی وارد شد.
تا جایی که می بینیم این رابطه بعد از تموم شدن درمان دورا و بازگشت کیت؛ با ارسال نامه ادامه داره. و تکرار چندباره جمله ( منم می بوسمت) توسط کیت تایید دیگری بود که نشون میده که او هم انتقال متقابل رو تجربه کرده..

و توجه به همین نکات ریز می تونست کیت رو به یک درمانگر حرفه ای تبدیل کنه و خوب به عنوان یک روانشناس انتظار بیشتری از کیت داشتم..

جدا از این ها ارزشی که سجاد افشاریان برای "نوشتن" قائل شد تحسین برانگیز بود. در پزشکی ذهن و بدن که از رویکردهای نوین جهانی است، یکی از تکنیک ها نوشتن و گفت و گو با نشانه یا مساله است که افشاریان در این نمایش تاکید جالبی بر این موضوع داشت. همچنین بودن جوونه گیاه آووکادو در نمایش تزریق امید و زندگی به زندگی سیاه دورا بود.

و یکی دیگر از نکات جالب نحوه تعامل با تماشاچی ها بود که نظرشون رو در مورد وطن می پرسیدن و پاسخ هایی مثل (پرنده زخمی، دشت بی انتها، خنده عمیق و ...) داده شد و دختر بچه ای بود که به وطن معنای بهشت داد و همه رو به وجد آورد.
درسته، حقیقتا وطن بهشته و حیفه که ناکارآمدی مردمانش به پای وطن نوشته بشه ... ❤

در کل نمایش خوب و متفاوتی بود. خداقوت میگم به تمام عوامل به ویژه آقای افشاریان و خانم اسدی 🌱