مارگارت الکسیو معتقد است که پیوستگی ناگسستنی بین مرثیهسرایی زنان دوران باستان و امروز یونان وجود دارد
و اینکه زنان در بسیاری از فرهنگها مرثیهسرایی میکنند.
با توجه به گفته-های الکسیو، اگرچه بازسازی مرثیهسراییهای اجراشده در درام یونانی صد در صد وفادار به نمونه اصلی خویش نیستند،
اما با این وجود مرثیهسراییهای زنان دوران معاصر نیز از آهنگهای سنتی مادران و مادربزرگان آنها به جای مانده است.
نیکول لوراکس بیان می کند که از منظر تئاتر آتنی، مرثیهسرایی در تئاتر یک "بازنمایی" از مراسم واقعی است
و اجرایی نیست که تنها به دلیل زیباییشناختی به تماشای آن نشست.
لوراکس نظریه قانعکنندهای را ارائه کرده که با توجه به آن
تراژدی به عنوان نیرویی برای عفو اجتماعی در نظر گرفته میشده:
" مرثیهسرایی در غم و سوگواری مجاز است، این کار برای دفع غم و اندوهی صورت میگیرد که میتواند به سادگی تبدیل به خشم و انتقام شود."