همپا با فرود آمدن تدریجی خداوند از اریکه ای که از فراز آن جهان و نظام ارزشی آن را اداره می کرد، و بد و خوب را از هم تمیز می گذاشت، و به هر چیز معنایی می داد، دون کیشوت نیز از قصر خود بیرون آمد و وارد جهانی شد که دیگر نمی شناخت. بدون وجود یک داور و حکم غایی، جهان یکباره ابهام وحشتناکی پیدا کرده بود. حقیقت مقدس واحد به هزاران حقیقت نسبی مشترک میان انسانها تجزیه شد. آغاز عصر جدید همین بود و به توازی آن، رمان، یعنی الگو و تصویر این جهان، زاده شد.
رمان و اروپا - میلان کوندرا