آخرین روز نمایش رو دیدم و تا امروز وقت نشد بنویسم. امیدوارم در سالن دیگری مجدد اجرا بشه چون دوست داشتم بعضی دوستانم هم ببینند.
ایده دکور
... دیدن ادامه ››
رو دوست داشتم، دیوار چهارمی که بین مخاطب و صحنه با کرکره ایجاد شده بود انگار یه جوری ضرب ماجرایی رو که روی صحنه در جریان بود می گرفت و این حس رو می داد که ما شاهد زندگی خصوصی آدم ها از بیرون هستیم. شخصیت پدر نمایش دقیقا شبیه واقعیتی بود که توی جامعه هم گاهی بهش برمی خوریم: مردان خانواده با ظاهر جذاب، اما درون رشدنیافته و تربیت نشده. آدم هایی که به همه چیز اعتراض دارند، اما خودشون بخشی از سیستم معیوب هستند و ته ماجرا هم بعد از همه گندهایی که زدند چمدونشون رو می بندند و میرن. والدینی که صلاحیت والد بودن ندارند. یک بار بپذیریم که حق با نسل ما نیست و بعضی جاها خراب کردیم.
به خاطر شغلم این رو هم می تونستم حس کنم که دختر چقدر شبیه واقعیته: نسلی که خیلی دوستشون دارم چون مثل برخلاف خیلی از آدم های نسل من سعی ندارند فرشته های ریاکار باشند، و برعکس شیاطین صادقی هستند که اگر بلد باشیم میشه باهاشون ارتباط درستی برقرار کرد، اما اکثر مواقع متاسفانه بلد نیستیم.
از آقای جمالی قبلا نمایش ارور 404 رو دیده بودم، ولی این کار رو در همکاری با خانم رنجبر خیلی بیشتر دوست داشتم.