از نظر من داستان راجع به مهلکترین تصمیمیست که میشه گرفت و از ته دل امیدوارم نه دوست و نه دشمن مجبور به انتخاب در همچین وضعیتی نشن.
داستان به شدت عالی بود، تلفیق این حد از طنز و شیرینی با این حد از رئال و تلخی کاریست که فقط از یکی مثل رسول کاهانی برمیاد.
بازیها به اندازه و دلنشین، طراحی صحنه بسیار درست و نور که چقدر سرضرب میرفت و میآمد و انگار به تند شدن ریتم کمک میکرد.
در کل جدا نمایش شریفی بود.
پ.ن. نمایش شروع شد کلی با طنزش خندیدم و انتهای نمایش نمیتونستم گریهام رو کنترل کنم، مدام داشتم به آنچه دیدم و تاثیری که گذاشت فکر میکردم، اون خانواده هر تصمیمی که میگرفت درست بود اما تلخ.