میدونی ، من یه بار ماهو داشتم ، یه شب از پنجره ی اتاقم وارد شد ،، اومد توی رختخوابم و منو غرق در لبخند کرد ...
کالیگولا : تو فکر میکنی من دیوانه ام
هلیکون : خودت میدونی که من هیچوقت فکر نمیکنم ،، عاقل تر از آنم که فکر کنم
گفتم با این دیالوگ یادی کنم از کالیگولای غنی زاده و بریم به استقبال این اجرای جدید
چقدر زود میگذره