با درود
...نه، ناستنکا،این زندگی که من و شما انقدر آرزویش را داریم به کار او نمیآید. او این زندگی را مسکین و مفلوک میداند و خبر ندارد برای او هم ممکن است روزی ساعت نافرجامی فرا رسد در ازای یک روز از همین زندگی فلاکتبار تمام سالهای رویایی خود را به طیب خاطر بدهد و آن هم نه در عوض شادی و سعادت بلکه در آن ساعت رنج و ندامت و اندوه بیپایان در بند انتخاب هم نباشد ...
شبهای روشن
نوشتهی فیودور داستایوفسکی
ترجمهی سروش حبیبی