این نمایش ساختاری اپیزودیک و چند پردهای دارد. نمایش با گفتگوی یک دانشجوی دختر با استاد راهنمایش آغاز می شود. او بر اساس تز استادش که در مورد
... دیدن ادامه ››
تئاتر مستند است نمایشنامه ای نوشته و حال استاد خواهان ایجاد تغییراتی در آن است اما دانشجو در برابر اعمال نظر استاد مقاومت می کند و اصلاحیه یا شاید به نوعی سانسور او را نمیپذیرد. در پرده های بعدی نمایش،گویی ما شاهد اجرای نمایشنامهی دختر دانشجو هستیم. با توجه به موضوع تز استاد و کمک جستن دانشجو از آن، هربار یکی از شخصیتهای گمنام اما موثر تاریخ معاصر، بر روی صحنه احضار میشوند و برشهای تاثیرگذار و مهم زندگی آن ها به اجرا در میآید. شخصیت هایی چون استوار ایوب ساقی که به مدت 10 سال رییس زندان قزل قلعه بوده و در این مدت کمک های قابل توجهی به زندانیان میکرده است، یا شخصیتی همچون صدیقه دولت آبادی. اپیزود مربوط به صدیقه دولت آبادی از تاثیرگذارترین و مهمترین بخش های نمایش بود. بازخوانی زندگی او در کنار دختردانشجوی پردهی اول، این موضوع را به ذهن متبادر می کرد که دختر، وامدار و میراثدار زنان پیش از خودش است و همچون صدیقه دولت آبادی که تن به خواستهی افسربازجویش مبنی بر نوشتن داستان نداد، دختر نیز در برابر اصرار استاد به تغییر نمایشنامه، مقاومت کرد. . در دیالوگی که بین افسر بازجو و صدیقه رد و بدل میشود افسر به او می گوید صد سال زود به دنیا آمده است و صدیقه در جواب میگوید صد سال دیر . اگر صدسال زودتر به دنیا آمده بودم نمیگذاشتم زنان چنین خوار و خفیف باشند.
در پردهی بعدی گریزی به جشن هنر شیراز زده شد. در این پرده نیز شاهد اعمال نظر برگزارکنندگان برآثار شرکت داده شده در جشن هستیم، فشار برای تغییر متن به دلخواه حکومت و در جهت سفیدشویی اعمال آن.
به عقیدهی نگارنده، رشتهی پیوند دهندهی اپیزودها به هم، موضوع سانسور است و سعی شده است نحوه های گوناگون مواجهه با آن به اجرا درآورده شود.
آنچه در ادبیات بیشتر توجهم را جلب کرد متن پژوهشی و مستند آن بود. متنی که جدا از اجرای بازیگران و طراحی صحنه و نور و موسیقی، قابلیت جذب مخاطب را دارد و میتواند مستقل از سایر عوامل، مورد بررسی قرار گیرد. ادبیات آنچه را در اثرکثرت برخورد برای ما مانوس و آشنا شده، دوباره ناآشنا و بیگانه ساخت.