در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سجاد آل داود: _{#}_شهربازی روز جمعه به همراه برخی از دوستان عزیز تیوالی به تماشای
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:45:10
#شهربازی

روز جمعه به همراه برخی از دوستان عزیز تیوالی به تماشای نمایش شهربازی نشستیم. با هایپی که در موردش ایجاد شده بود خیلی مشتاق بودم ببینم شاهد چه اثری خواهیم بود و نظرم در مورد این اثر را در این نوشته عرض می‌کنم.
آن‌چیزی که در نمایش شهربازی شاهد بودم و آن میزانی تکیه بر نمایش پرفورماتیو را آخرین بار در نمایش "کمدی الهی" در کاخ هنر دیده بودم و بعد از دیدن این نمایش احساس کردم شاید بیش از حد به نمایش کمدی الهی خرده گرفته‌ام. چیزی که در مورد نمایش کمدی الهی وجود داشت این بود که حداقل بر سر سبک پرفورماتیو خودش در ارائه روایت ماند و این چنین پایانی برای کار رقم نزد.
به نظر من نمایش شهربازی، اگر هم حرف‌های خوب برای گفتن در شعر پایانی و کلیت پایان‌بندی‌اش داشت، از نظر من در دسته نمایش‌های غیرقابل قبول قرار گرفت چرا که این نوع پایان‌بندی به نظر من دارای چند ایراد اساسی است. به نظرم رسالت یک نمایش پرفورماتیو در وهله اول انگیزش کشف و شهود در مخاطبان آن و دامن زدن به ماتریسی از تجربه‌های یکتای حسی است، اتفاقی که اتفاقا به عنوان مخاطبی که سعی کرده بودم بدون توجه به شنیده‌ها در سالن حضور پیدا کنم با آن درگیر شدم، هر چند گاهی مثل برخی نمایش‌های پرفورماتیو دیگر با حجم مسائل نیازمند تحلیل بر زمان مشکل داشتم اما سعی کردم روایت خود را از بین این بی‌دیالوگی ... دیدن ادامه ›› و این حرکات و این نور و صحنه برداشت کنم، چیزی که شاید در بخش‌هایی نزدیک به روایت ارائه شده نویسنده در پایان بود، اما در جاهایی نیز شاید تفاوت‌هایی داشت. این‌جا مشکل اول به نظر من به وجود می‌آید، اینکه با ارائه یک شعر سعی کنیم یک روایت را غالب در نظر بگیریم که این اولین نقطه کاهش لذت کار برای من بود. اما نکته دوم و مهم تر از نظر من این است که باور دارم یک کار پرفورماتیو قدرتمند، هرگز نیازی به توضیح خود نخواهد دید و چیزی که در پایان شهربازی مشاهده کردم یک توضیح بود که برای من خط بطلانی بود بر هر میزان ارزشی که تحلیل آن نمایش پرفورمنس‌محور می‌توانست داشته باشد.
شهربازی ایده‌ی جسورانه‌ای داشت، ابزار خوبی نیز در بحث‌های بصری داشت، اما این ایده به نظر من ناپخته بود و همین نیز سبب شد که شاید این ایده نیاز به توضیح یا حتی توجیه در پایان نمایش را داشته باشد. بنابراین، چند نکته به نظرم بهتر است در هنگام خوانش نوشته من مورد توافق‌مان باشد (بین من و شمای خواننده این متن): اینکه من شهربازی را اثری کاسب‌کارانه نمی‌دانم اما در عین حال آن را اثری عمیقا ناپخته می‌دانم، من شهربازی را یک کار "ادایی" نمی‌دانم اما آن را عمیقا ناپخته می‌دانم. اتفاق دیگری که در شهربازی افتاد و قبلا مشابه آن را در نمایش همهمه‌های نامفهوم مشاهده کرده بودیم، تلاش کارگردان برای مرعوب کردن مخاطب بود که آن را در برگه این نمایش توضیح داده‌ام و مجددا اینجا ذکر می‌کنم:
"مسئله من با این دست اجراها این است که در واقع بستری است برای کارگردان تا به نوعی مخاطب را مرعوب کارگردانی خود بکند و اگر نه تزریق این حجم از نماد بدون اینکه به مخاطب اجازه فکر کردن یا پردازش بدهد بیشتر این احساس را به من می‌دهد که در یک کلاس هنر‌های دراماتیک هستم، راستش یاد زمانی می‌افتم که در دوران راهنمایی معلم ریاضی سخت گیری که داشتیم گاهی بدون اطلاع قبلی دانش آموزان بر روی پلتفرم جلوی تخته می‌برد و سوالاتی را می‌پرسید تا به دانش آموزان یادآوری کند آن‌ها چیزی نمی‌دانند (حتی دانش آموزان برتر کلاس) و من شخصا برای مرعوب شدن به تماشای تئاتر نمی‌روم چون تئاتر برای مخاطب ساخته می‌شود نه برای تمرین جلوی مخاطب یا فهماندن دانش کارگردانی کارگردان به مخاطب، چون هر قدر هم من در مورد تئاتر بدانم قطعا چیز‌هایی هست که در دانشکده هنر‌ به کارگردان آموخته شده است و من از آن بی‌خبرم. "
این موضوع به مراتب کمتر در نمایشی مثل کمدی الهی رخ می‌دهد و البته یک شباهت دیگر نیز بین این دو کار وجود داشت (شهربازی و همهمه) و آن‌ هم "نیاز به توضیح برای مخاطب" بود. هر چند این توضیح به نظرم در شهربازی خفیف‌تر و روان‌تر ارائه گردید و به همین دلیل شهربازی از من امتیاز دو را به جای یک می‌گیرد.
فلسفه امتیازدهی نیز این است که نمایشی که 2 می‌گیرد هرگز نمی‌تواند در منطق و روایت فعلی‌اش برای من 5 بشود اما این موضوع در مورد نمایش‌هایی که 3 می‌گیرند صادق نیست.
به نظرم شهربازی بهتر بود روی مدیوم قصه‌گویی خودش که یک مدیوم پرفورمنس‌محور بود باقی بماند و حداقل آن را به خوبی اجرا کند اما مشابه چیزی که از یکی از دوستان (اگر اشتباه نکنم، محمد کارآمد عزیز) شنیدم، احتمالا این تلقی نهایی وجود داشت که این میزان نماد‌گرایی و این نوع از تکیه بر روایتگری پرفورمنس‌محور، احتمالا به این منتهی خواهد شد که مخاطب چیزی دستگیرش نشود.
کلا تجربه‌ای نبود که از آن پشیمان باشم، گاها بیشتر یاد می‌گیریم از خواندن نظرات عزیزان صاحب‌نظرتر و این هم برداشت من از این اجرا بود.