در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | آزیتا اصغرنژاد: تراژدی و انسان معمولی آرتور میلر / برگردان : حسن ملکی / قسمت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:43:20



تراژدی و انسان معمولی

آرتور میلر / برگردان : حسن ملکی
/ قسمت پایانی



تراژدی بیش از هرچیز نیاز بدان دارد که نویسنده اهمیت علت و معلول را به دقیق‌ترین شکل درک کند.

وقتی نویسنده می‌ترسد که همه‌چیز ... دیدن ادامه ›› را به طور مطلق به سوال بکشد، وقتی به‌هر نهاد، عادت، یا رسمی چنان می‌نگرد که گویی یا ابدی و غیر قابل تغییر است یا اجتناب‌ناپذیر، دیگر تراژدی نخواهد بود. در دیدگاه تراژیک، تنها ستاره‌ی ثابتی که وجود دارد نیاز انسان است به تحقق بخشیدن کامل خویش، و هر آنچه سرشت او را حصار می بندد و پایین می‌کشاند، هرچه که باشد، سزاوار یورش بردن و محک زدن است. البته این بدان معنی نیست که تراژدی باید انقلاب را موعظه کند.

یونانی‌ها می‌توانستند با عمل منشاء الاهی راه‌های خویش را محک بزنند و دوباره بازگردند به تائید و تثبیت مجدد حقانیت قوانینشان؛ یعقوب می‌توانست رو در روی خدا بایستد و حق خود را طلب کند، و سرانجام سر تسلیم فرود آورد. اما [در این تراژدی‌ها] همیشه لحظاتی وجود دارند که همه چیز معلق است، هیچ‌چیز پذیرفته نیست؛ و در این جبهه‌گیری در برابر جهان و پشت کردن به آن، دقیقا در جریان چنین عملی است که شخصیت «عظمت» پیدا می‌کند، یعنی همان رفعتی را می‌یابد که در ذهن ما، به غلط، فقط به بزرگزاده‌گان و درباری‌ها اختصاص یافته است. معمولی‌ترین انسان‌ها نیز می‌تواند به این رفعت دست‌یابد – منتهی هر کس به همان نسبت که حاضر باشد همه‌چیز خود را در اعتراض و جنگ برای تحکیم جایگاه بحق خود در جهان فدا کند.

برداشت اشتباهی از تراژدی وجود دارد که در نقدهایی بسیار و در گفت‌ و گوهایی فراوان چه با نویسندگان و چه با خوانندگان با آن مرا به باد حمله گرفته‌اند. و آن عبارت است از این نظر که تراژدی ناشی از ضرورتی است هم‌پیوند با بدبینی. حتی فرهنگ‌نامه‌ها نیز درباره‌ی این کلمه بیش از این نمی‌گویند که، تراژدی داستانی است با پایانی غم‌انگیز یا ناشاد. و این نظر چنان سخت جا افتاده است که تقریبا در این ادعای خود تردید می‌کنم که : تراژدی در حقیقت بیش از کمدی بر خوش‌بینی نویسنده دلالت می‌کند و نتیجه‌ی نهایی آن می‌بایست تقویت تابناک‌ترین نقطه نظرات شخصی ناظر نسبت به بنی بشر باشد.

چرا که اگر بیان این نکته درست باشد که قهرمان تراژیک در اصل مصمم به مطالبه‌ی تمامی حق خویش به عنوان یک شخصیت است، و اگر این تلاش می‌باید همه‌جانبه و عاری از محافظه‌کاری باشد، بنابراین تراژدی خود به خود میل فناناپذیر بشر را به دست‌یابی به انسانیتش نشان می‌دهد.

امکان پیروزی باید حتما در تراژدی باشد. جایی حزن حکم می‌راند، جایی سرانجام حزن به تماشاگر دست می‌دهد که شخصیت به‌نبردی برخاسته باشد که امکان پیروزی در آن نباشد. نمایش هنگامی حزن‌انگیز می‌شود که قهرمان آن به‌خاطر بی‌ذکاوتی‌اش، به خاطر عدم حساسیتش، یا به خاطر تمامی این شخصیتی که بروز می‌دهد، قابلیت درگیر شدن با نیروی خیلی بالاتر را ندارد.

حزن در حقیقت حالت بدبین‌هاست. در صورتی که تراژدی با خود توازن دلچسب‌تری بین ممکن و ناممکن به‌همراه دارد. و نکته‌ی عجیب – و در عین‌حال پندآموز – این است که نمایش‌نامه‌هایی که قرن‌های متمادی مورد احترام ما بوده و هستند تراژدی هستند. در آن‌هاست – و تنها در آن‌ها – که باور (اگر می‌خواهید، بگویید خوش‌بینانه) به امکان رسیدن بشر نهفته است.

فکر می‌کنم وقت آن است که ما، که شاهی نداریم، این باریکه راه تابناک را از تاریخ خود برگیریم و آن‌را تا به تنها نقطه‌ای که در زمان ما ممکن است برسد – یعنی قلب و روح انسان متوسط – دنبال کنیم.
- برگرفته از کتاب به‌نگار ، به کوشش علی ده‌باشی ، انتشارات به‌نگار
- ممنونم از حوصله ، پیگیری و همراهی تون
و باز هم متشکرم:)
۱۲ مرداد ۱۳۹۱
دوستان همیاری و فنی ، امیدوارم این پست بسیار مفید همچنان پررنگ بمونه

ببخشید اما این نظر منه
بجای پررنگ کردن پست هایی که دارای رنگ « زرد » هستند مثل بهترین بازیگر و بهترین کارگردان ، خوبه که به همچین پست هایی بیشتر اهمیت داده بشه . ممنون و سپاس
۱۳ مرداد ۱۳۹۱
درود بر شما آقای عابدی نسب
چند روزی امکان دسترسی به نت را نداشتم . ممنون که تا به آخرین قسمت این مطلب ، مباحثی مفید را به مقاله آرتور میلر افزودین . به این ترتیبه که مطالب آورده شده در برخورد با آراء و افکار دیگران ، ابعاد ، صورت و محتوای همه جانبه تری پیدا میکنه . پایدار باشید
۱۵ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید