راستش دوست نداشتم بیام اینجا و این حرفارو بزنم اما با اینکه چند روز گذشته ولی هنوز ته دلم شاکیه! از دست خودمون، از دست بعضی از این تماشاگرهای تئاتر، که ظاهرشون در حد الهه ی های شعور و شخصیت هستش اما وقتی پاش میوفته میبینی که بدیهیات رو هم رعایت نمی کنند! آقا چه اشکالی داره که تو سالن یه نفر رو بگذارن مسئول تذکر دادن به تماشاگری که سالن رو با اتاق نشیمن خونش اشتباه گرفته؟ تو همین اپرای حافظ، با اون فضای سنگینش، یه نفر تو ردیف جلوی ما مدام صفحه ی موبایلش رو روشن می کرد و صاف چشم ما پشت سری ها رو هدف می گرفت، به اون خودمون تذکر دادیم و بنده خدا دیگه موبایل بازی رو گذاشت کنار! اما بشنوید از ردیف پشت سر! برای اولین بار تو یه سالن تئاتر دیدم که وسط نمایش یه خانومی یه پلاستیک گنده خوراکی درآورد و شروع کرد خش خش خش توزیع مواد غذایی بین همراهان انگار سیزده بدر اومدن لواسون کنار رودخونه دور همی خوش بگذرونند! لحظه هایی که شخصیت های عروسکی مشغول سماع میشدن که صدای کف ردن همین حضراتِ میوه و آجیل به دست می رفت بالا! ولی همه به کنار، دقیقن تو یکی از نقاط اوج نمایش که حافظ و شاخ نبات قرار بود به هم برسند، هی از پشت سر من می گفتن: آفرین حافظ، بپر بوسش کن!!:|همراهشون هم خنده پشت خنده! دیگه شما خود حدیث مفصل بخوانید از این مجمل!